«به جای اینکه سالانه یکصد میلیارد تومان برای ساخت و ساز افغانستان هزینه کنید، به فکر افراد بی بضاعت کشور باشید». این بخشی از سخنان آقای فخرالدین حیدری نماینده سقز و بانه در مجلس است. او از هزاران جوان بیکار دیپلم، لیسانس و فوق لیسانس سخن رانده است. این نماینده مجلس همچنین آمارهای دولت را غیر واقعی می داند.ماشین تحویل جوانان لیسانس، شب و روز در حال زاد و ولد است. در رشته های گوناگونی که برخی از آنها زائد است، لیسانس و فوق لیسانس به جوانان داده می شود اما همه چیز را از خارج وارد می کنیم و چین و کره جنوبی درصدر صادر کنندگان قرار دارند.
چندی پیش کلاهی زمستانی خریدم. سابق بر این در خیابان لاله زار و چهارراه حسن آباد از زمان ناصرالدین شاه به این سو، تعداد زیادی کلاهدوز ایرانی دکان داشتند که از اعصار قاجاریه و مشروطه و بعد، کلاه استوانه ای قاجاری، سپس کلاه پهلوی، بعد کلاه شاپو، کلاه ملون و کلاه کلونی و کلاه کپی و کاسکت تهیه می کردند. دیدم در داخل کلاهی که عیال برایم خریده، مارک «مید این چاینا» دوخته شده است. یعنی حتی کلاه سرمان را در کشوری که از زمان هووخشتره و فره فریتش، مردمانش عادت داشتند، کلاه بر سر بگذارند حالا از چین وارد می کنیم.این روزها تسبیح و مهر نماز هم از چین وارد می شود. خودرو از ژاپن و کره و چین وارد می شود. چین به ما رب گوجه فرنگی فله ای و سیر خام صادر می کند. انواع میوه را از خارج وارد می کنند ولی خودروی ایرانی همین قازوراتی است که تولید داخلی است و هزار و یک مشکل دارد.
به نظرم، این نماینده مجلس، چندان بی اساس سخن نمی گوید. آقای فخرالدین حیدری می گوید: چرا دولت صد میلیارد تومان صرف ساخت و ساز افغانستان می کند؟ درست هم می گوید: افغانستان کشور دیگری است. پولی را که باید صرف سازندگی ایران بشود چرا در کشوری دیگر هزینه می کنیم؟ به ایران چه مربوط است که ده هزار خانه در ونزوئلا بسازد؟ مگر این پول را صدقه به ما می دهند یا ما حاجی زاده پدر مرده هستیم؟
چرا باید از مایملک ملت ایران که برای آیندگان هم هست، دیگران را شاد و خندان کنیم؟ خودمان آنقدر درد بی درمان داریم که خداوند راضی نیست پول نفتی را که این روزها در دریافت آن با مشکل روبه رو هستیم، میان دولتهای دور و نزدیک پخش و پلا کنیم تا مشکلات داخلی آنها حل شود.چرا هر کس که به ایران می آید، توقعی دارد؟ خود من چهل مقاله و ده کتاب در انتقاد از بریز و بپاش های دوران پیش از انقلاب، میان مهمانان چند شبانه روزی شاه نوشته ام که آخر به ما چه که به «جعفر نمیری» دیکتاتور سودان یا «عیدی امین» دیکتاتور اوگاندا یا «موبوتوسه سه تو» دیکتاتور کنگو آن همه پول می بخشیدیم یا برای محمدظاهر شاه افغان، شاه ایران دستور می داد صد هزار دلار خانه در رم بخرند یا اتومبیل ده هزار دلاری تقدیمش کنند.میلیاردها دلار در زمان محمدرضا پهلوی از کیسه این ملت فقیر گرسنه به بیگانگان کمک مالی و نقدی داده شد، نتیجه چه شد؟ یک میلیارد دلار به مصر، یک میلیارد دلار به لندن، نیم میلیارد دلار خرج فرو رفتن ونیز در آب برای شاه چه فایده ای به دنبال داشت؟
آنها حتی شاه را به کشورهای غربی راه ندادند و گفتند: نمی توانیم! آن همه اسلحه از آمریکا و انگلستان خرید، کمترین اعتنایی به او نکردند. من کتاب «پاسخ به تاریخ» را که زمانی می گفتند، نباید در ایران چاپ شود، حدود 18 سال پیش در ایران منتشر کردم، توضیحات لازم را هم دادم.مردم می خوانند و می فهمند دروغهای شاه کدامند و علت سقوط رژیم او چه بوده است.فراموش نکنیم، دولتهای خارجی تا زمانی که به ایران نیاز دارند، قربان صدقه می روند و به محض رفع احتیاج، طلبکار هم می شوند. وفاداری را از ملت ایران بجویید، این ملت ایران است که تا آخر پای انقلاب و اسلام می ماند. دستتان را تا مرفق آغشته به عسل کنید و دهان هر دولتی بگذارید بی فایده است. من تلویزیون «وصال» را که هواداران سلفی و ضد ایرانی اداره می کنند، گاهی تماشا می کنم. ایران را مجوسیون می خوانند. می گویند: ایران می خواهد عراق و سوریه را ببلعد.
هفته یا دستکم در ماه نیست که زائران ایرانی را که به عراق می روند، دسته دسته به بمب و نارنجک و رگبار مسلسل نبندند. از دولت عراق هم کاری ساخته نیست. در افغانستان هم که دولت شان به بند مویی وصل است نمی دانم حالا چه اصراری است، صد میلیارد تومان را از شکم و دهان و مدرسه و بهداشت و درمان مردم ایران حذف و برای بازسازی افغانستان هزینه بکنیم.برای چه باید میلیاردها تومان به مصرف بازسازی شهرهای عراق برسد؟ دوست مجرب سالمندی از آلمان به ایران آمده بود. چند شب پیش شام خانه ما بود. می گفت در سکونتگاهش در آلمان چند همسایه عرب دارد. از هر ملیتی از جمله عراقی. می گفت شبی نیست، که آنها تا جمع می شویم، از من و همسرم نپرسند: آیا شما ایرانی ها مجوس هستید؟ آیا آتش را می پرستید؟ آیا آفتاب می پرستید؟ می گفت: از بس از این مزخرفات گفتند، ترک معاشرت و دوستی کرد. حالا آقایان بروند، پول این ملت نجیب و وفادار را در کشورهای دیگر خرج کنند. به راستی، نام این را چه باید نهاد؟
مرجع : روزنامه قدس
نظرات بينندگان: ۱ نظر انتشار يافته ۰ نظر در صف انتشار ۱ نظر غيرقايل انتشار
علی
۱۳۹۰-۱۰-۱۲ ۱۳:۲۶:۲۳
خدا پدر و مادرتونو بیامرزه با این مطلبی که گذاشتین حرف حق و حرف دل بیمار مارو زدی. (4728)