روزنامه نگاري که نتواند نقد کند، روزنامه نگار نيست
روزنامه نگاري که صبح تا شب بگويد که چند تا سد افتتاح شد و چند تا پروژه کلنگ خورد، اين روزنامه نگاري نيست. اگر از طريق بيان غيرمعمولها، مردم را به «معمول» و صحيح تشويق کند، اين روزنامه نگاري است.
تاريخ انتشار: پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۳۶
تيترآنلاين - دکتر محمد سلطاني فر، دکتراي ارتباطات با گرايش روزنامه نگاري، مدير گروه پژوهشهاي رسانهاي مرکز تحقيقات استراتژيک مجمع تشخيص مصلحت نظام و عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي است. وي تاليفات زيادي در حوزههاي ارتباطات دارد که از آن جمله ميتوان به «پوشش خبري» و «فناوريهاي نوين ارتباطي» اشاره کرد. به مناسبت روز خبرنگار، گفتگويي با او انجام دادهايم که ميخوانيد.
* روزنامه نگاري در چند دهه گذشته، تحولات بزرگي را پشت سر گذ اشته، به نظر شما چه تفاوتهاي در مباني روزنامه نگاري قديم و جديد ايجاد شده است؟
** به نظر من يکي از انقلابهايي که ما ميتوانيم نام ببريم که حوزه روزنامه نگاري را نه فقط متحول، بلکه زير و رو کرده و شخم زده، تکنولوژيهاي جديد ارتباطي است. اين تکنولوژي بعد از پديد آمدن، شايد اين تاثير عميقي که در روزنامه نگاري گذاشت را نتوانست در هيچ حوزه ديگري بگذارد. هم به لحاظ شکلي و هم به لحاظ محتوايي. شايد در برخي ديگر حوزهها فقط شکل يا محتواي را تغيير داده باشد، اما در اين حوزه هم سرعت و هم تحول ايجاد کرد و هم محتوا را تغيير داد. امروزه تئوريهاي جديدي را در حوزههاي ارتباطي شاهد هستيم که هيچگاه قبل از اين نه شاهد آن بوديم و نه ميتوانستيم شاهد آنها باشيم.
روزنامه نگاري دورههاي زيادي را پشت سر گذرانده و نقاط عطف بسياري داشته، مثلا جنگ جهاني اول، جنگ جهاني دوم، شکلگيري کمونيسم، فروپاشي شوروي و... اينها همه نقاط عطفي بودند که فضاهاي جديدي را در روزنامهنگاري ايجاد کردند، اما از دهه 1970 به اين سو، به جرأت ميتوانم بگويم که ما نقطه انقلابي را در روزنامه نگاري داشتيم که ظهور اينترنت بود. هم به صورت ساختاري و هم شکلي توانست تغييرات جدي را در اين حوزه ايجاد کند، از اين رو است که ما به جرأت ميتوانيم به گوييم، تحولي که ايجاد شده فراتر از شکل ظاهري بوده و توانسته در باطن اين حوزه هم تحول ايجاد کند. به کارگيري ابزارهاي ديگر رسانهها، مثل راديو و تلويزيون در روزنامهنگاري که آرزوي روزنامهنگاري بود فقط و فقط از اين مسير ميسر بود.
* با تعاريف جديد، امروزه روزنامه نگار کيست؟
** امروز روزنامه نگار ناتوان در حوزه روزنامهنگاري سايبر و در حوزههاي الکترونيکي، روزنامه نگار در نظر گرفته نميشود. روزنامهنگاري که خودکار و قلم در دست دارد، ديگر روزنامهنگار نيست. براي همين هم ميگويم که اين تاثير، ماوراي تحول است. امروز روزنامه نگاري چه در حوزه تصويري چه در حوزه متني، شکل گرفته و پردازش شده اين تکنولوژي است و اين تکنولوژي ماهيت آن را تغيير داده است. امروز روزنامهنگاري بدون حوزه سايبر تصور نميشود. گرچه سايبرژورناليسم يک پديده جديد است، اما از دهه 70 به بعد خود را با تمامي انواع رسانههاي ديگر جايگزين کرد. نقطه اشتراک و تمرکز تمامي حوزههاي روزنامه نگاري را ميتوانيم در سايبرژورناليسم پيدا کنيم. روزنامه نگاري بدون امکانات تکنولوژيک کامپيوتر و نوين اصلا امکانپذير نيست. به جرأت ميتوانم بگويم که کسي ادعا ميکند يا فکر ميکند که ميتواند در حوزه روزنامه نگاري کاغذي هنوز زندگي کند و ادامه حيات بدهد، اشتباه ميکند.
* محاسن و معايب حضور ابزارهاي جديد فني در اين حوزه چيست؟
** هر چيزي سود و ضرر دارد، ولي بايد سود و زيان آن سنجيد و بعد سراغ آن رفت. ميزان و اندازه آن هم مهم است. حتي آب خوردن هم اگر زياد استفاده شود، ضرر دارد. بايد ديد اولا در چه حد استفاده ميشود و بعد سود آن چه مقدار است. احساس من اين است که ميزان سود و بازدهي که در حوزه روزنامه نگاري الکترونيک دريافت ميکنيم، بسيار زياد است. اين سود در سرعت، ميزان انتشار، ميزان دسترسي، هزينهها، در ارائه و انتقال پيام، در فيدبک گرفتن از مخاطب، تاثيرگذاري بر مخاطب، جغرافياي انتشار آن و ابزارهايي که در اختيار دارد، ديده ميشود. اينها همه مواردي است که پيش از اين در روزنامه نگاري سنتي وجود نداشت. اما معايبي هم دارد. روزنامه نگاري جديد کم وثوقتر و کم اعتبارتر از روزنامه نگاري سنتي است. روزنامههاي قديمي چون دولتيتر بودند، سعي ميکردند کمتر دچار کم اعتباري شوند. اما اين روزنامه نگاري خيلي دچار بي وثوقي و بي اعتباري است. هر کسي امکان گذاشتن پيام را دارد، به ويژه از زماني که تکنولوژيهاي وب2 آمد و خود مخاطب توليدکننده پيام شد. طبيعي است که از اعتبار و وثوق آن کاسته شود. مشکل ديگري هم که براي روزنامههاي قديمي پيش آمده اين است که روزنامهها پيشتر از چاپ و کاغذ روي کاغذ درآمدزايي داشتند ولي حالا نميتوانند به شکل سابق درآمد داشته باشند. ضعفهاي ديگري هم دارد که آرام آرام خود، آن را پوشش ميدهد. به هر حال هر پديده جديدي که ميآيد، ابتدا دچار کمبودها و نواقصي هست.
* به تازگي مبحثي مطرح شده با عنوان «روزنامه نگاري صلح». خط مشياي در روزنامه نگاري که با استفاده از ابزارهاي گسترده ارتباطاتي شکل گرفته است. تعريف آن چيست و مولفههاي آن کدامند؟
** من خيلي اعتقادي به روزنامه نگاري صلح ندارم. جرياني است که در سالهاي اخير به وجود آمده و معتقد است که روزنامه نگاري بايد در خدمت برقراري صلح و توسعه در جوامع باشد. اعتقاد دارند که روزنامه نگاري که تا کنون وجود داشته، در خدمت اشاعه جنگ و خشونت بوده، اما اين جريان معتقد است که ما بايد جريان روزنامهنگاري را به سمتي ببريم که مزه و رغبت مخاطب براي صلح بيشتر شود. آنها چيزي شبيه به «روزنامه نگاري توسعه» را الگو خود ميدانند. من نسبت به هر دو اينها (هم روزنامه نگاري صلح و هم روزنامه نگاري توسعه) اينگونه نگاه نميکنم و معتقدم ذات خبر ايجاد چالش است. ما اعتقاد داريم روزنامه نگاري بدون «وقايع غيرمعمول» روزنامه نگاري محسوب نميشود. روزنامه نگاري يعني متفاوتها را نوشتن، وقايع غيرمعمول را نوشتن. اگر قرار باشد که وقايع معمول نوشته شود، ديگر روزنامه نگاري وجود ندارد. مثالي در اين زمينه هست که ميگويد: «اگر سگي پاي مردي را گاز بگيرد خبر نيست، اگر مردي پاي سگي را گاز بگيرد اين يک خبر است.» روزنامه نگاري توسعه که صبح تا شب بگويد که چند تا سد افتتاح شد و چند تا پروژه کلنگ خورد، اين روزنامه نگاري نيست. اگر از طريق بيان غيرمعمولها، مردم را به «معمول» و صحيح تشويق کند، اين روزنامه نگاري است. در روزنامه نگاري صلح هم به همين ترتيب معتقد است که با بيان «معمول» مردم را به صلح تشويق ميکنيم، اما من معتقدم که بايد «غيرمعمول»ها بيان کنيم و بعد به همه نشان دهيم که اينگونه صحيح نيست. مصداق ادب از که آموختي از بي ادبان. بايد نشان دهيم که قتل و جنايت بد است، جنگ بد است، فلان مقدار خسارت و فلان مقدار کشته داشته، اين خود تقبيح جنگ است. به نظرم روزنامه نگاري آن است که بتواند از ميان «غيرمعمول»ها، «معمول»ها را نشان دهد.
* همين تعريفي که شما ميدهيد، خود نوعي از روزنامه نگاري صلح نيست؟
** شايد. اما آنچه که از روزنامه نگاري صلح تاکنون گفته شده، اين نبوده. تعاريفش متفاوت است. به هر حال من هم معتقدم اين هم منتج به همان (صلح) ميشود. تاکنون هم اينچنين بوده، چه کسي تاکنون توانسته جلوي جنگ را بگيرد؟ به جز روزنامه نگاران بودند که با به تصوير کشيدن جنگها و خشونتها، به ويژه از ويتنام به بعد، مردم را به واکنش کشاندند و در نهايت جو به سمت صلح عوض شد. اين روزنامه نگاري در پيش فرض خود صلح را دارد. وقتي که شما تظاهراتهاي مردمي را نشان ميدهيد که عليه خيانت، جنايت و ديکتاتوري است، اين خود روزنامه نگاري صلح است. از اين منظر، چيزي به عنوان روزنامه نگاري صلح به صورت مستقل وجود ندارد.
* وضع روزنامه نگاري در ايران چگونه است؟
** وضع خوبي ندارد. من به جرأت ميتوانم بگويم، روزنامه نگاري در حال حاضر در ايران، فقط در حال ادامه دادن دوره طلايي خود است که پشت سر گذاشت. به نظر من فعلا سياست خيزراني را در پيش گرفته و تحت فشارهاي بيروني و دروني فقط سعي در بقا و ادامه حيات دارد تا شايد در دوراني ديگر ادامه حيات بدهد. در همه حوزهها متاسفانه نگرش دولتي و حکومتي شدن وجود دارد، در همه حوزهها حذف انتقادها و نقدها در حال شکل گيري است. در همه حوزهها نگرشها و ديدگاهها اين است که روزنامه نگاري منتقد از بين برود. روزنامه نگاري بدون نقد هم روزنامه نگاري نيست. روزنامه نگاري که نتواند نقد کند، روزنامه نگار نيست. اگر اين فضا وجود نداشته باشد، روزنامه نگاري نميتواند وجود داشته باشد. در حال حاضر با توجه به وقايع و شرايط گذشته، فعلا روزنامه نگاري در ايران مسير کج دار و مريز را در پيش گرفته است.
* در حوزه سايبر چطور؟
** حوزه سايبر هم با فشارهاي زيادي مواجه است. فيلترينگ روي آن سايه انداخته است. به تعبير من نوعي جنگ رسانهها در حال شکلگيري است. فيلتر شکل ميگيرد، فيلترشکن ميآيد، روي ماهوارهها پارازيت مياندازند، ماهوارهها عوض ميشوند و... نوعي جنگ رسانهها در حال وقوع است. به نظرم نه فقط براي مردم، حتي براي دولت هم خوب نيست. هر چه محدوديت بيشتر باشد، شکل عکس ميگيرد. «الانسان حريص علي مامنع»، انسان نسبت يك چيزي که منع ميشود، حريص ميشود. وقتي منع کرديد، به هر حال در دنياي امروز، دسترسي امکان پذير است و دور باطلي که شکل گرفته، ادامه مييابد. اين را خود ما دامن ميزنيم. در مورد رسانهها، هر چه محدودتر باشند، رسانههاي غيررسمي بيشتري شکل ميگيرد. فضا براي ايجاد شايعه بيشتر ميشود و در اين فضا سره از ناسره قابل تمييز نيست و هر چيزي پذيرفته ميشود. چرا که رسانههاي رسمي سايه خود را برداشتهاند و رسانههاي زيرزميني شکل ميگيرند. شايعه و شب نامه شکل ميگيرد. هر روزنامه که تعطيل ميشود، دهها شب نامه شکل ميگيرد. اين فضا باعث شده تا شب نامههاي اينترنتي بيشتر شود.