عسل بدیعی که به دلیل مسمومیت دارویی دچار مرگ مغزی شده است همچنان به واسطه دستگاه نفس می کشد تا از طریق تیم پزشکی بیمارستان مسیح دانشوری برای اهدای اعضا به این بیمارستان منتقل شود.
مهدی احمدی؛ تهیه کننده سینما در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس گفت: این بازیگر مرگ مغزی شده و همچنان به واسطه دستگاه نفس می کشد تا پیوند اعضا انجام گیرد.
وی ادامه داد: احتمالا امشب عسل بدیعی برای اهدای اعضا به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل می شود تا آزمایشات لازم انجام و در روزهای چهارشنبه و پنج شنبه اعضای وی به بیماران نیازمند اهدا شود.
وی در مورد زمان خاکسپاری این بازیگر گفت: در صورت انجام اهدای اعضا در زمان اعلام شده این بازیگر روز یکشنبه در قطعه هنرمندان به خاک سپرده می شود.
در حالی که همه رسانه ها خبر از درگذشت این بازیگر داده اند وی همچنان به واسطه دستگاه نفس می کشد تا برای پیوند اعضا آماده شود.این هنرمند پیش از این به خانواده و اطرافیانش اعلام کرده بود، اعضای بدن وی اهدا خواهد شد.
بدیعی متولد سال 1356 در تهران است. او سال 1375 به سینما راه یافت و با فیلم "بودن یا نبودن" به کارگردانی کیانوش عیاری فعالیت حرفهای خود را آغاز کرد. وی در رشته علوم تغذیه تحصیل کرده است.
از دیگر کارهای او میتوان به این فیلمهای سینمایی اشاره کرد: (۱۳۷۸) دستهای آلوده (سیروس الوند)، (۱۳۷۹) هفت پرده (فرزاد مؤتمن)، (۱۳۷۹) از صمیم قلب (بهرام کاظمی)، (۱۳۸۲) شمعی در باد (پوران درخشنده)، (۱۳۸۴) پروانهای در مه (محمدجواد کاسهساز)، (۱۳۸۵) سربلند (سعید تهرانی) و (۱۳۸۷) روز هشتم.
عسل بدیعی که در سالهای اخیر بیشتر در تلویزیون و فیلمهای کوتاه بازی میکند، معتقد است: «هر زمان که نقشی در من این حس را به وجود بیاورد که میتوانم زندگیاش کنم به سمتش خیز بر میدارم و به کوتاه یا بلندیاش اهمیت نمیدهم.»
عسل بدیعی هم مثل بسیاری معتقد است «بودن یا نبودن» یکی از شاخصترین کارهایش است و این کار را بیشتر از بقیه دوست دارد. اگرچه به عقیده او «این شکل کارها خیلی طول میکشد تا دوباره تکرار شوند چون این جنس کارها معمولا بازگشت تجاری ندارد و یک کارگردان در شرایط الان باید خیلی جسارت کند که سراغ چنین سوژههایی برود.»
تولد «جانیار» باعث دوری سه، چهار ساله بدیعی از سینما شد و شاید این دلیلی بود تا او در سالهای اخیر از ستاره شدن محروم شود. خودش در این باره میگوید: «وقتی آدم سه چهار سال دور است برای شروع مجدد احتیاج به یک فرصت خوب دارد. پس از بازگشتنم خیلی پیشنهاد سینمایی داشتم ولی هیچ پیشنهادی را برای بازگشت مجدد به سینما اطمینانبخش ندیدم و ترجیح دادم آرام آرام کار کنم. علاوه بر این من از آن دسته آدمهایی نیستم که برای رسیدن به یک هدفی در مقطعی همه چیز را فدا می کنند. بچهدار شدنم در آن مقطع باعث شد مسؤولیتی که در قبال پسرم داشتم و لذت مادری را در اولویت قرار بدهم.»
بازیگر فیلمهای کوتاهی چون «من تنها»، «آخرین ساعات زندگی یک مرد معمولی» و «اصغر، پیکان و همسرش و زندگی کمی غیرعادیتر» درباره تجربه بازی در فیلم کوتاه میگوید: «حضور در این فیلمها برای من تجربه بسیار خوبی بود. در جایگاه یک بازیگر حضور در فیلم کوتاه هیچ تفاوتی با یک فیلم بلند ندارد.
بازیگرهای متفاوت فرمولهای خاص خودشان را دارند. من هم باید بگردم فرمول خاص خودم را پیدا کنم که با فیزیکم، روحم، حس درونیم، میمیک و تپش قلبم هماهنگی داشته باشد. هر زمان که نقشی در من این حس را به وجود بیاورد که میتوانم زندگیاش کنم به سمتش خیز بر میدارم و به کوتاه یا بلندیاش اهمیت نمیدهم.»
بهترین چیزی که عسل بدیعی از آن حس عید میگیرد، تغییر فصل و نفس کشیدن طبیعت است. او میگوید: «وقتی کوه میروم و ابرها را میبینم، احساس میکنم بهار نزدیک است. در روزهای آخر اسفند و اولین روزهای فروردین راه رفتن و نفس کشیدن در تجریش و باغ شاتر را دوست دارم.»