آیا فال بد و فال خوب زدن درست است یا نه؟ آیا نتیجهای دارد یا ندارد؟ نظر قرآن و روایات در این باره چیست؟
تاريخ انتشار: دوشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۱۸
یکی از مسائلی که مردم با آن مواجهاند و مورد سوال قرار میگیرد این است که فال بد و فال خوب زدن درست است یا نه؟ آیا نتیجهای دارد یا ندارد؟ نظر قرآن و روایات در این باره چیست؟
معنای تفأل و تَطَیُّر
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در اینباره مینویسد: فال زدن اگر خیر باشد به آن «تفأل» میگویند، و اگر شرّ باشد به آن «تطیّر» مىگویند و آن عبارت است از استدلال به یکى از حوادث به حادثهاى دیگر، که بعدا پدید مىآید، و در بسیارى از مواردش مؤثر هم واقع مىشود، و آنچه را که انتظارش دارند پیش مىآید، چه خیر و چه شر، چیزى که هست فال بد زدن مؤثرتر از فال خیر زدن است (و این تاثیر مربوط به آن چیزى که با آن فال مىزنند نیست، مثلا صداى کلاغ و جغد نه اثر خیر دارد و نه اثر شر بلکه)، این تاثیر مربوط است به نفس فال زننده، حال ببینیم در شرع در باره این مطلب چه آمده است؟
تفاوت تفأل (فال خوب) و تطیر (فال بد) در نظر اسلام
اسلام بین فال خوب و فال بد فرق گذاشته، دستور داده مردم همواره فال نیک بزنند، و از «تطیر» یعنى فال بد زدن نهى کرده، و خود این دستور شاهد بر همان است که گفتیم اثرى که در تفأل و تطیر مىبینیم مربوط به نفس صاحب آن است.
اما در باره تفأل در روایاتش این جمله از رسول خدا (ص) نقل شده که فرموده: «تفألوا بالخیر تجدوه- همواره فال نیک بزنید تا آن را بیابید».
رسول خدا (ص) بسیار تفأل میزد
و نیز از آن بزرگوار نقل شده که بسیار تفأل مىزده، هم چنان که در داستان حدیبیه وقتى سهیل بن عمرو از طرف مشرکین مکه آمد رسول خدا (ص) فرمود: حالا دیگر امر بر شما سهل و آسان شد.
و نیز در داستان نامه نوشتنش به خسرو پرویز آمده که وى را دعوت به اسلام کرد، و او نامه آن جناب را پاره کرد و در جواب نامه مشتى خاک براى آن حضرت فرستاد، حضرت همین عمل را به فال نیک گرفت و فرمود: به زودى مسلمانان خاک او را مالک مىشوند و این گونه تفألها را در بسیارى از مواقفش داشته است.
و اما تطیر و فال بد زدن را در بسیارى از موارد، قرآن کریم از امتهاى گذشته نقل کرده که آن امتها به پیامبر خود گفتند ما تو را شوم مىدانیم، و فال بد به تو مىزنیم و به همین جهت به تو ایمان نمىآوریم، و آن پیامبر در پاسخشان گفته که: تطیر، حق را ناحق و باطل را حق نمىکند و کارها همه به دست خداى سبحان است، نه به دست فال، که خودش مالک خودش نیست تا چه رسد به اینکه مالک غیر خودش باشد و اختیار خیر و شر و سعادت و شقاوت دیگران را در دست داشته باشد، از آن جمله فرموده: «قالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَ لَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِیمٌ قالُوا طائِرُکُمْ مَعَکُمْ» یعنى آن چیزى که شر را به سوى شما مىکشاند با خود شما است نه با ما، و نیز فرموده: «قالُوا اطَّیَّرْنا بِکَ وَ بِمَنْ مَعَکَ قالَ طائِرُکُمْ عِنْدَ اللهِ» یعنى آن چیزى که خیر و شر شما به وسیله آن به شما مىرسد نزد خداست، و این خداست که در میان شما تقدیر مىکند آنچه را که مىکند، نه من و نه این همراه من، ما مالک هیچ چیزى نیستیم. این چند شاهد از قرآن کریم بود.
روایات زیادی در نهی از فال بد زدن، وارد شده است
اما در روایات، اخبار بسیار زیادى در نهى از آن و اینکه براى دفع شومى آن بىاعتنایى نموده و به خدا توکل کنید، و به دعا متوسل شوید، رسیده، و این روایات نیز بیان گذشته ما را تایید مىکند، که گفتیم: تاثیر تفأل و تطیر مربوط به نفس صاحب آن است.
از آن جمله در کافى به سند خود از عمرو بن حریث روایت کرده که گفت: امام صادق (ع) فرمود: طیره و فال بد زدن را اگر سست بگیرى و به آن بىاعتنا باشى و چیزى نشمارى سست مىشود، و اگر آن را محکم بگیرى محکم مىشود. پس دلالت این حدیث بر اینکه فال چیزى نیست هر چه هست اثر نفس خود آدمى است بسیار روشن است.
و نظیر این روایت حدیثى است که از طرق اهل سنت نقل شده که فرمود: سه چیز است که احدى از آن سالم نیست، یکى طیره (فال بدن زدن) است، و دوم حسد و سوم ظن. پرسیدند: پس ما باید چه کار کنیم؟ فرمود: وقتى فال بد زدى بىاعتنایى کن و برو، و چون دچار حسد شدى در درون بسوز ولى ترتیب اثر عملى مده و ظلم مکن، و چون ظن بد به کسى بردى در پى تحقیق برمیا، (و یا ظن خودت را مپذیر).
و نیز در این معنا روایت کافى است که از قمى از پدرش از نوفلى از سکونى از امام صادق (ع) نقل کرده که فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: کفاره فال بد زدن توکل به خداست. (تا آخر حدیث)
و جهتش روشن است، براى اینکه معناى توکل این است که تاثیر امر را به خداى تعالى ارجاع دهى، و تنها او را مؤثر بدانى، و وقتى چنین کردى دیگر اثرى براى فال بد نمىماند تا از آن متضرر شوى.
و در معناى این حدیث روایتى است که از طرق اهل سنت نقل شده، و به طورى که در کتاب نهایه ابن اثیر آمده فرموده: طیره، شرک است، و هیچ یک از ما خالى از طیره نیستیم، و لیکن خداى تعالى اثر آن را به وسیله توکل خنثى مىکند.
و باز در معناى حدیث سابق روایتى است که از موسى بن جعفر (ع) نقل شده که فرمود: آنچه براى مسافر در راه سفرش شوم است هفت چیز است: 1- اینکه کلاغى از طرف دست راستش بانگ بر آورد 2- اینکه سگى جلو او در آید و دم خود افراشته باشد 3- اینکه گرگى گرسنه و درنده در روى او زوزه بکشد، در حالى که روى دم نشسته باشد، و سپس سه مرتبه دم خود را بلند کند و بخواباند 4- اینکه آهویى پیدا شود، و از طرف راست او به طرف چپش بگریزد 5- اینکه جغدى بانگ بر آورد 6- اینکه زنى با موى جو گندمى در برابرش قرار گیرد و چشمش بصورتش افتد 7- اینکه الاغ عضبان یعنى گوش بریده (و یا بینى بریده) اى ببیند، پس اگر از دیدن اینها در دل احساس دلواپسى کرد بگوید: «اعتصمت بک یا رب من شر ما اجد فى نفسى»- پروردگارا از شر آنچه در دل خود احساس مىکنم به تو پناه مىبرم که اگر این را بگوید از شر آن محفوظ مىماند.
و این خبر آن طور که در بحار الانوار آمده به همان عبارت در کافى و خصال و محاسن و فقیه نیز آمده، ولى با عبارتى که ما نقل کردیم در بعضى از نسخههاى فقیه آمده است.
آیا یک بار عطسهکردن شوم است؟
بحث دیگرى هست که آن نیز ملحق به این بحثهایى است که گذشت و همه حرفهایى که زده شد در آن بحث نیز مىآید، و آن بحث از سایر امورى است که در نظر عامه مردم، شوم و نحس است، مانند شنیدن یک بار عطسه در هنگام تصمیم گرفتن بر کارى از کارها و در روایات از تطیر (فال بد زدن) به آنها نهى شده، و دستور دادهاند که در برخورد با آنها به خدا توکل کنید، و روایات این امور در ابواب مختلفى متفرق است. (ترجمه تفسیر المیزان، ج19، ص 126)