از قهوهخانه تا کافه؛ نگاهی به کافههای معروف ایرانی
برای اكثر كافهنشینهای حرفهای، فضای كافه مهمتر از نوشیدنیها و خوراكیهایی است كه در آنجا سرو میشود
تاريخ انتشار: دوشنبه ۸ فروردين ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۱۷
سخن از كافهنشینی و آرامش خیال هر چند گذرای آن، در هیاهوی زندگی پرشتاب امروز كه رهگذران را تاب تحمل ثانیههای گذران چراغ راهنما را هم نیست، گرچه خیالپردازانه اما واقعیتی است كه میتوان حس نوستالژی آن را در لابهلای سخنان گاها گَرد گرفته كافهنشینهای نه چندان دور این محفلها یافت، چرا كه تعلق داشتن به جمع نیاز انسان امروز و دیروز بوده و هست. برای اكثر كافهنشینهای حرفهای، فضای كافه مهمتر از نوشیدنیها و خوراكیهایی است كه در آنجا سرو میشود. «خسرو سینایی» در مصاحبهای كه با دهمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات داشته با تاكید بر این مسأله گفت: «به عنوان یك حامی پرو پا قرص كافهنشینی همیشه به دوستانم گفتهام كه به دنبال فضا هستم نه غذا».
قهوهخانهها به عنوان نسخ اولیه كافهها در بیشتر موارد در ایران یادآور كوچههای سنگفرش شده زیر بازارچه و تقاطع «امین حضور» تهران هستند و كافهنشینی مدتهای طولانی است كه خیابان جمهوری و لاله زار را در ذهن تداعی میكند؛ خاطره زمانی را كه افرادی نظیر «صادق هدایت»، «بزرگ علوی» و «مجتبی مینوی» در كافه رستورانی دور هم مینشستند و درباره جدیدترین اثرهای ادبیشان گپ میزدند. از آن زمان تا به حال تصویر كافهنشینی با مفهوم روشنفكری در ذهن شهروندان به هم آمیخته است؛ هر چند نمیتوان از قهوهخانههای سنتی واقع در شهرهای تبریز و اصفهان چشمپوشی كرد و خاطره شاهنامهخوانی در قهوهخانههای شاهعباسی را نادیده گرفت، چرا كه به اعتقاد برخی تاریخشناسان، كافهها از نوع سنتی و به لحاظ تاریخی پدیدههایی جدید و از غرب آمده نیستند و قدمت تاریخی آنها به پیش از پادشاهی شاه عباس میرسد. در دو برهه از تاریخ معاصر ایران کافه و کافه نشینی به اوج خود رسیده است.
دوره نخست زمان جنگ جهانی دوم بود و دوره دوم، دهه 30 و 40 بود که نویسندگان، شاعران و روشنفکران روزگار خود را در کافههای پر رونق تهران میگذراندند. از جمله کافههای دهه 30 و 40 در تهران کافه «فیروز» بود که زمانی در خیابان «نوبهار» جمهوری برو و بیایی داشت و پاتوق افرادی چون «جلال آلاحمد» و هوادارانش بود؛ محفلهایی که رنگ و بوی مذهبی داشتند. کافه «ریویرا» هم که اطلاعات زیادی از آن در دست نیست، گفته شده كه پاتوق دانشجوها بوده است. کافه «فردوسی»، سر چهار راه استانبول هم به دلیل سبیل پر پشت صاحبش به «کافه سبیل» معروف بوده؛ كافهای كه میزهای آن سنگی بوده است. گفته شده بهدلیل اینكه مشتریهای این كافه موقع بحث روی میزها میزدند و میز میشکستند، صاحب کافه فردوسی تصمیم گرفته بود تا برای كاهش خسارتها از میزهای سنگی استفاده کند. کافه فردوسی پاتوق «صادق هدایت»، «احمد شاملو»، «فروغ فرخزاد»، «یدالله رویایی»، «نادر نادرپور»، «نصرت رحمانی»، «رضا براهنی»، «محمدعلی سپانلو» و «اسلام کاظمیه» بوده است؛ جایی كه اكنون تنها خاطره آن در اذهان قدیمیترها باقی مانده است. كافه «نادری» هم یكی از كافههای مشهور ایران است. «خاچیك مادیكیانس» روس حدود 80 سال پیش در حوالی «پل حافظ» امروز و خیابان نادری آن زمان، هتلی بنا كرد كه كافه آن كلیشهایترین و پرمشتریترین پاتوقنشینهای شهر تهران شد؛ جایی كه «سیمین دانشور»، «عبدالحسین نوشین» و شعرای بزرگی چون «شهریار»، «نیما یوشیج»، «رهیمعیری»، «فریدون توللی»، «نواب صفا» و «سیمین بهبهانی» در آن گردهم میآمدند. اما نكته قابل توجه در مورد روشنفكران معاصر بحث بر سر حضور جلال آلاحمد در اكثر كافههاست. برخی او را پای ثابت كافه نادری میدانند، برخی از حضورش در كافه فیروز حرف میزنند و بعضی هم او را یكی از مشتریان دائمی كافه فردوسی میدانند.
كافه «لقانطه» در خیابان «باب همایون» كه شعبهای هم در میدان بهارستان داشت از جمله پاتوقهای اعیان و اشراف به شمار میرفت. این كافه كه در واقع نام صاحبش «غلامحسین لقانطه» را یدك میكشید، جایی بود كه چای و قلیان مهمترین و پرطرفدارترین چیزهایی بودند كه در آن به مشتریان داده میشد و البته بستی و فالوده آن هم طرفداران بسیاری داشت. در این میان نمیتوان یادی از كافهها و پاتوقهای لالهزار نكرد. هرچند امروزه تمام جنب و جوش موجود در این خیابان به خرید و فروش لوستر و چراغ معطوف شده اما اگر كسی از دل تاریخ نه چندان دور لالهزار به دوره معاصر پرت شده باشد، به خوبی میتواند توضیح دهد كه زمانی در همین خیابان كافههای «نور»، «ری»، «افق طلایی» و كافه «مصطفی پایان» پر میشد از نویسندگان تئاتر كه برای استراحت یا شنیدن خبرهای تازه تئاتری به آنجا میرفتند و چای و قلیان سفارش میدادند. از دیگر كافههای معروف تهران باید به كافه «پرنده آبی»، كافه «باغ شمیران»، كافه «گراند هتل»، كافه «قنادی یاس» در ضلع شمالی میدان بهارستان، كافه «كوچینی» در بلوار كشاورز، ابتدای خیابان فلسطین و كافه «سینما تابستانی ری» در خیابان استانبول اشاره كرد كه امروز تبدیل به پاركینگ شده است. پس از دهه 40 تنها دو کافه در تهران هنوز به فعالیت خود ادامه میدهند، کافه نادری و کافه «گل رضائیه»، جایی كه گویا زمانی در آن صادق هدایت و جلالآل احمد سر اینکه جلال به هدایت گفته بود «غربزده»، دعوای سختی در میگیرد و هدایت قصد داشته تا صندلی کافه را روی سر جلال خرد کند. پس اگر هوس تجربه فضای آن زمان را دارید، کافی است یک تاکسی به نشانی خیابان جمهوری اسلامی، خیابان 30 تیر، پایینتر از کوچه ایروان بگیرید!