نكند يك سال در بند شيطان نفس باشيم و بخواهيم با يك شب و يك دهه عزاداري يا خيرات در راهي كه هدفمان چيزي جز اثبات وجود خودمان نيست، ارزشي به شمار آوريم
تاريخ انتشار: دوشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۱۳
در تاريخ، روزهاي ماندگار و متعدد فراواني داريم كه از حافظه روزگار پاك نشدني و از ياد نرفتنياند اما برخي از روزها حجمشان تا حدي زياد است ـ حجم بار معنايي، احساس، اندوه و مجموعه رخدادهايي كه به طور عادي نميتوان براي يك روز متصور شد ـ كه در باور نميگنجد تمامي اين وقايع به يك روز اختصاص داشته باشند. عاشورا، روزي كه سالار شهيدان مورد بدترين شقاوتهاي روزگار قرار گرفت، از جمله اين روزهاست.
روزي كه هيچ قلم يا كتابي توان به دوش كشيدن بار مصائب آن را ندارد. روزي كه تنها يك روز نبود. روزي كه تا دنيا دنياست، مادر گيتي آن را از ياد نخواهد برد. روزي كه شمشيرها عليه نواده بر حق رسول خدا عريان شدند، روزي كه سر سالار شهيدان بيگناه از بدن او جدا شد، روزي است بيتاريخ، روزي كه شب آن را پاياني نبود، روزي كه تا آخرين دم، داغش زينب(س) را آزرد و هيچگاه سنگيني غم برادر را التيامي نبود!
روزي بيمانند كه هر لحظه غم، سياهي و اندوهش در دل هر يك از ياران، همراهان و محبان ابا عبدالله الحسين، مثنوي هفتاد من كاغذ ميشود. روزي كه بستر تاليف كتابهايي مانندحماسه حسيني، عبرتهاي عاشورا، صبر امام حسين(ع)، الفباي عاشورا، كاروان كربلا، قيام عاشورا، اسرار كربلا، قيام امام حسين(ع) و ... شد و همچنان ناگفتههاي فراواني از لحظه به لحظهاش باقي ماندهاند.
چه كسي ميداند لحظه شهادت، مولايمان به چه ميانديشيد و چه آرزويي داشتند براي آنان كه باقي ميمانند، آناني كه اين ماجراي غمانگيز را روايت ميكنند و آناني كه اين مصائب را ميشنوند و اشك در چشمانشان حلقه ميزند و بعد ...
آري او همچنان كه از پيش بر لحظه به لحظه اين روز بيتاريخ واقف بود، نيك ميدانست كه دوست و دشمنش بعد از شهادت بيمانند او كه داغي هميشگي بر دل تاريخ نهاد، چه خواهند كرد، اما از راهي كه برگزيده بود، منصرف نشد.
آري او مرد تاريخ است و تاريخ وامدار مردي كه هيچگاه در برابر زور و جفاي حاكمان سَر خم نكرد. مولايمان حسين(ع) از لحظهاي كه سعادت درك انديشه امامت و رسالت سنگين خود را دريافت، از هنگامي كه جدش رسول خدا گلوي او را كه بعدها محل شمشير ياغيان ميشد، بوسيد، ميدانست تقدير او شهادت در راه خدا براي زنده نگاه داشتن دين اسلام و پيام آزادگي نوع بشر از تمامي بندهاي مادي، معنوي شيطان درون است.
شيطاني كه خيلي از اوقات بيش از آن كه از بيرون رفتار ما را كنترل كند، از درون هدايتمان ميكند، شيطاني كه بايد با توكل، ايمان حقيقي، عزت نفس و مناعت طبع در قلب خود به حصارش بكشيم تا بتوانيم اشكهايي كه در سوگ سالار شهيدان ميريزيم و خيسي گونههايي را كه لحظاتي از زمين جدا ميشوند، معنا بخشيم و با قلبمان به اين مفهوم برسيم كه نكند يك سال در بند شيطان نفس باشيم و بخواهيم با يك شب و يك دهه عزاداري يا خيرات در راهي كه هدفمان چيزي جز اثبات وجود خودمان نيست، ارزشي به شمار آوريم. بايد بياموزيم چگونه حسيني بينديشيم تا در تمامي لحظات حسيني بمانيم...