سيستمي که در آن نه نيروي فکري کارآمدي وجود دارد که بنشينند و براي بچه ها برنامه ريزي کنند و نه بودجه چنداني دارد که براي تجهيز کتابخانه ها هزينه کند
تاريخ انتشار: يکشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۰۰:۱۵
مصطفي رحماندوست: سيستم آموزش و پرورش به گونه اي است که بچه ها را از هرچه کتاب است بيزار مي کند؛ سيستمي که در آن نه نيروي فکري کارآمدي وجود دارد که بنشينند و براي بچه ها برنامه ريزي کنند و نه بودجه چنداني دارد که براي تجهيز کتابخانه ها هزينه کند.
به گزارش خبرگزاري ميراث فرهنگي شانزدهمين روز از ماه مهر، روز جهاني کودک نام گرفته؛ اين که يک برگ از 365 برگ تقويم را به کودک اختصاص داده اند، چيز کمي نيست. کودکان، آن قدر اهميت داشته اند که روزي را به آنها اختصاص دهند، حتي اگر آن گونه که بايد و شايد اين گروه از مردم جامعه را با حق و حقوق خود آشنا نکنند و به آموزش و پرورش شان اهميت ندهند.
مصطفي رحماندوست، شاعر و نويسنده کودک و نوجوان، ادبيات اين گروه سني را، شاخه اي نورسته از درخت تنومند ادب فارسي مي داند و در مقايسه آن با ديگر کشورها مي گويد: روزگاري مي گفتيم ايران به جز ژاپن، وضيت بهتري را به نسبت کشورهاي ديگر در سطح منطقه داراست اما حالا اين طور نيست؛ کشورهايي چون مصر و کره جنوبي، بسيار جلوتر از ما هستند. ما به لحاظ تعداد شمارگان، سطح فهم مخاطب، ميانگين مطالعه و... از وضعيت خوبي در سطح منطقه برخوردار نيستيم، چه رسد به قياس با کشورهاي ديگر.
شاهر مجموعه «ترانه هاي نيايش» به اين که يک دليل و دو دليل براي عقب ماندگي ادبيات کودک و نوجوان ايران به نسبت کشورهاي ديگر وجود ندارد اشاره و بيان مي کند: از يک سو سرانه مطالعه در کشور ما بسيار پايين است و کم اند خانواده هايي که مخاطب جدي و حرفه اي کتاب هستند. از سوي ديگر سيستم آموزش و پرورش به گونه اي است که بچه ها را از هرچه کتاب است بيزار مي کند؛ سيستمي که در آن نه نيروي فکري کارآمدي وجود دارد که بنشينند و براي بچه ها برنامه ريزي کنند و نه بودجه چنداني دارد که براي تجهيز کتابخانه ها هزينه کند؛ اين گونه است که بين 52 کشور در رده چهل و پنجم به لحاظ درک مطلب و در رديف 185 از جهت سرعت اينترنت هستيم.
رحماندوست در پاسخ به اين که چه ارتباطي ميان سرعت اينترنت و ادبيات کودک وجود دارد مي گويد: سرعت اينترنت، نشانه رشد فرهنگي يک جامعه است و بايد به اطلاع برسانم که ما از عراق و افغانستان هم در اين زمينه عقب تريم. 25 سال پيش فکر مي کرديم ادبيات کودک و نوجوان ما مي تواند در دنيا تاثيرگذار باشد اما امروز، همه آرزوهامان، نقش برآب شده است.
نويسنده«قصه دوتا لاکپشت تنها» براين باور است که شاعران و نويسنده ها، راه خود را پيدا نکرده اند اما تصويرگران ايراني توانسته اند زبان خود را جهاني کنند به عبارتي ملاک هاي هرجشنواره را دريافته اند و هماهنگ با آن رفتار مي کنند و اين کار، خوبي ها و بدي هاي خاص خود را دارد. از يک سو براي ايران، اعتبار بين المللي مي آورد از سوي ديگر موجب فاصله گرفتن تصوير از مخاطب مي شود .يعني آنچه تصوير مي شود هويت ما را نشان نمي دهد بلکه بيانگر معيارهاي هر جشنواره است در حالي که هرچه کاري که خلق مي کنيم، بومي تر باشد به همان اندازه جهاني تر است.
هيچ معياري براي صادرات کتاب وجود ندارد فريده خلعتبري، مدير انتشارات شباويز از جمله ناشران انگشت شماري است که کتاب هايش به چندين زبان ترجمه و در کشورهايي چون ايتاليا، فرانسه، اسپانيا، آ?مريکا، تايوان، کره جنوبي و... منتشر شده است. او با اشاره به شرايط لازم براي ورود يک کتاب به بازار جهاني مي گويد: يکي از اصلي ترين شرايط، نو و خلاقه بودن آثار است؛ به اين معني که هم نويسنده داستان تازه اي پديد آورده باشد و هم تصويرگر، نواديش و خوش فکر باشد. اما افسوس که در ايران، مرزها شکسته نمي شود و کتاب هاي خوب در اختيار بچه ها قرار نمي گيرد. مسئولان وزارت ارشاد و آموزش و پرورش تنها از چند ناشر خاص، کتاب مي خرند و به بچه ها اين امکان را نمي دهند تا با آثاري آشنا شوند که دنيا به آن توجه کرده است.
به گفته مدير نشر شباويز، اثري مي تواند توجه ناشران خارجي را جلب کند که گرافيک و نحوه چيدمان حروف آن جذاب و تاثيرگذار باشد و چشم را به دنبال خود بکشاند. پس ناشران ايراني در عين حال که کتاب را براي بچه هاي ايراني توليد مي کنند اما وقتي در نمايشگاههاي خارجي حضور مي يابند، ناچارند به فروش توليدات خود به ناشران خارجي هم فکر کنند. به عبارتي بايد پسند ناشر خارجي را هم که برپايه شناخت جامعه فرهنگي او استوار است در نظر بگيرند.
خلعتبري با اشاره به مراحل اجرايي صادرات کتاب مي گويد: اگرچه امروز فضاهاي مجازي بسياري وجود دارد اما دو ناشر در نخستين قدم بايد با يکديگر گفت و گو کنند و پسند يکديگر را بدانند؛ آن گاه کتاب هاي مورد نظر را ترجمه و براي يکديگر ارسال کنند. پس از آن، بحث هاي اساسي ديگري پيش مي آيد .براي نمونه آنچه براي ناشران خارجي اهميت دارد، اين است که بدانند نويسنده اثر، چه ويژگي هايي دارد، چه کار کرده، جهان بيني اش چگونه است؛ همچنان که از تصويرگر هم مي خواهند تا پيشگفتاري بنويسد و بگويد هنگام خلق اثر، چه ذهنيتي داشته و چگونه به اين تفکر رسيده است.
اين ناشر و نويسنده کودک به اين که در ايران، تقريبا هيچ معياري براي صدور کتاب وجود ندارد اشاره و بيان مي کند: ناشران ايراني به سبب مشکلات مالي نمي توانند در بازارهاي جهاني حضور پيدا کنند، در صورتي که در کشوري چون ترکيه، بانک هاي دولتي به ناشران وام مي دهند و از آنها حمايت مي کنند اما در ايران چه کسي از من ناشر پشتيباني مي کند؟! پس چگونه مي توان انتظار داشت که ادبيات ما جهاني شود؟!
خلعتبري براين است که جهاني کردن آثار ايراني به توجه جدي دولت نياز دارد. کشوري چون ترکيه براي انتقال و آموزش فرهنگ و زبانش، هزينه مي کند، آن هم کتاب هايي که از روي داستان هاي مثنوي و هزار و يکشب و ملا نصرالدين کپي برداري شده، اما ما چه کرده ايم؟! خودتان داوري کنيد، شايد روز جهاني کودک، زمان خوبي براي توجه به اين موضوع باشد.