شرايطي که اكنون براي مهاجرت از تهران در نظر گرفته شده است، باعث ميشود، کسي که از تهران مهاجرت ميکند، يک عضو ناهمگون براي جامعه مقصد به شمار آيد.
تاريخ انتشار: يکشنبه ۹ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۰۷
تيترآنلاين - مهاجرت معکوس، بحث روز شهر تهران، پايتخت ايران است. بحثي که با زمزمههاي وقوع زلزله در تهران قوت گرفت و ضرورت کاهش 5ميليون نفري جمعيت استان تهران را به برنامه نخست، همه سازمانهاي کشور تبديل کرد؛ از وزارت بهداشت و وزارت علوم گرفته تا ادارات دولتي و فدراسيونهاي ورزشي و حتي سازمانهايي مثل ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي که تمرکز زدايي و خروج از پايتخت را در اولويت برنامههاي خود قرار دادند.
فروردين امسال بود که بحث مهاجرت معکوس به نقطه اوج رسيد. بحثي که در سالهاي گذشته هيچگاه از مرز هشدار و توصيه و نظريه، فراتر نرفت؛ اما اينبار با هماهنگي دولت، شهرداري، شوراي شهر، مجلس شوراي اسلامي و برخي از وزارتخانههاي کشور، رنگ و بوي اجرايي بيشتري گرفت و باعث تصويب طرحهاي مختلف تشويقي شد. تا جايي که معاون توسعه مديريت و سرمايه انساني رئيسجمهور در حاشيه يکي از جلسات هيات دولت از تصويب اعطاي تسهيلاتي در دولت خبر داد که قرار بود به کارمنداني که از تهران به شهرهاي ديگر مهاجرت ميکنند، تعلق گيرد. لطف الله فروزنده اعلام کرد که ارتقاي رتبه، تسهيلات مسکن، افزايش 50درصدي حقوق و امکانات آموزشي فرزندان، بخشي از تسهيلات تشويقي است که براي اين عده از کارمندان در نظر گرفته شده است. تسهيلاتي که اثر گذاري و دوام طولاني مدت آنها در حفظ جمعيت مهاجران، بزرگترين نقطه ابهام آن به نظر ميرسد.
دکـــتر اکبـــر محسني فر، آسيب شناس اجتماعي و استاد دانشگاه، درباره اين نوع از مهاجرتها به گزارشگر روزنامه اطلاعات، ميگويد: «امتياز دادن به افراد براي مهاجرت به شهرهاي ديگر، اگر چه در ظاهر شيوهاي تشويقي به نظر ميرسد، اما در اصل نوعي مهاجرت اجباري است. يعني افراد براي بهرهمندي از يک سري امکانات موقتي مثل ارتقاي شغلي و رده سازماني، تصميم به مهاجرت ميگيرند؛ در حالي که امکانات زندگي در شهر مقصد، پاسخگوي نيازهاي آنان نخواهد بود. من معتقدم که اين نوع مهاجرت اجباري، اقدام اشتباهي است. در حقيقت، مهاجرت کنندگان به دليل نارضايتي از شرايط زندگي در تهران، مجبور به مهاجرت در شهرهاي کوچک ميشوند نه به دليل تمايل به استفاده از امکانات رفاهي بيشتر. بنابراين، برنامههاي تشويقي، انگيزههاي طولاني مدتي براي مهاجرت نخواهند بود و ممکن است، بعد از مدتي، بازگشت مهاجران به شهر مبدا را در پي داشته باشد.»
دکتر محسنيفر با اشاره به تجربيات مشابه ديگر کشورها در زمينه مهاجرت، ميگويد: «دوران ما، دوران پسامدرنيسم است. در اين دوره، توپ و تفنگ، حرف نميزنند، بلکه نيروي انساني ماهر و متخصص، سرنوشت کشورها و جايگاه آنها را در دنيا تعيين ميکند. چندي پيش، چين از همين خاصيت عصر حاضر، استفاده کرد و تسهيلاتي را براي بازگشت متخصصان چيني ـ که در خارج از اين کشور، مشغول فعاليت بودند، ـ به كشور خود فراهم كرد. نتيجه اين شد که مدتي نخبگان و متخصصان چيني به کشورشان برگشتند، اما بعد از مدتي دوباره مهاجرت کردند و از کشور خارج شدند. اين تجربه چينيها، نشان ميدهد که ارائه تسهيلات و انگيزههاي تشويقي همه ماجرا نيست و فاکتورهايي نظير فرصت رشد، آرامش و امکانات زندگي نسبتاً مرفه، براي ماندگاري مهاجران در كشور مبداء ضروري است.»
به گفته اين آسيب شناس اجتماعي، اتخاذ رويکرد پيشگيرانه در مساله مهاجرت مهمترين راه حل کنترل جميعيت تهران است و به جاي بيرون كردن شهروندان از تهران بايد کاري کرد كه مهاجرت مردم از شهرهاي کوچک به تهران، کاهش يافته و متوقف شود.
آمارهاي منتشر شده از سوي مرکز مطالعات و پژوهشهاي جمعيتي آسيا و اقيانوسيه، نشان ميدهد که در سالهاي 75 تا 85 بيشترين جمعيت مهاجران را مردان 15 تا 40 سالهاي تشکيل ميدادند که براي يافتن شغل از شهر و روستاي خود به تهران و ديگر كلانشهرها، مهاجرت ميکردند و اين در حالي بود که استانهاي غربي و شرقي کشور ـ که عموما از امکانات کمتري بهرهمندند ـ در جايگاه مهاجر فرست قرار داشتند. تا جايي که استان همدان، بيشترين آمار مهاجرت به استانهاي ديگر را دارد و به همين دليل، دچار بحران کاهش جمعيت و نيروي انساني متخصص شده است.
دکتر اکبر محسنيفر ميافزايد: «اگر قرار است جمعيت از تهران به سمت شهرهاي ديگر سرازير شود، اين اتفاق وقتي ميافتد که شهرهايي با امکانات مناسب و در سطح تهران ايجاد کنيم و بعد به جمعيت اجازه دهيم تا براي مهاجرت به اين شهرها دست به انتخاب بزنند. مانند همان اتفاقي که درباره پارس جنوبي افتاد و بسياري از مردم متوجه شدند که امکانات رشد و پيشرفت در اين منطقه فراهم است، بنابراين با ميل دروني به اين منطقه مهاجرت کردند. اگر ما چند شهر با امکانات تهران داشته باشيم، اين تمرکز جمعيتي از روي تهران برداشته ميشود و مردم تمايل مييابند تا از فرصتهاي موجود در اين شهرها استفاده کنند. اين يعني تمرکز زدايي تشويقي.»
واپس زدن اجتماعي
دکتر اکبر محسني فر، بخش ديگري از ناهماهنگيهاي اجتماعي ناشي از مهاجرت را مورد توجه قرار داده و ميگويد: «شرايطي که اكنون براي مهاجرت از تهران در نظر گرفته شده است، باعث ميشود، کسي که از تهران مهاجرت ميکند، يک عضو ناهمگون براي جامعه مقصد به شمار آيد. به اين معني که فرد مهاجر به دليل مهاجرت از تهران به شهري کوچک، از امکانات و تسهيلاتي برخوردار مــيشود که بوميان منطقه از آن بي بهره هستند. اين با بحث عدالت اجتماعي، مغايرت دارد. از سوي ديگر در حال حاضر که جامعه ما در همه شهرها با مشکل اشتغال مواجه است، عامل تشويقي ارتقاي شغلي و برخورداري از تسهيلات کاري، اگر به معني حذف فرصتهاي شغلي براي بوميان منطقه مهاجرپذير نباشد، لااقل به معني افزايش نيروي آماده به کار مازاد در اين شهرها خواهد بود.»
او ميافزايد: «ورودي مهاجرت به تهران در سالهاي اخير به طور مرتب در حال افزايش است و اين نشان ميدهد که ما به اندازه کافي در امکانات سازي براي شهرهاي ديگر موفق عمل نکردهايم. بايد کاري کنيم که مهاجرت از شهرهاي کوچک به شهرهاي بزرگ انجام نشود و اين اتفاق نميافتد، مگر آنکه فرصتهاي شغلي و امکانات رفاهي در شهرهاي کوچک ايجاد شود. در اين صورت، مطمئن باشيد مردم ترجيح ميدهند در شهرهاي خود بمانند و زندگي خود را ادامه دهند.»
دکتر محسني فر با اشاره به بار فرهنگي مهاجرت، ميگويد: «بايد تفاوتهاي فرهنگي مبدا و مقصد مهاجران را در نظر بگيريم. اين تفاوتها، روند مهاجرت معکوس را مختل ميکنند. مثلا وقتي کسي از تهران به شهرهاي کوچک مهاجرت ميکند، به احتمال زياد از نزديکي روابط اشخاص در شهرهاي کوچک آزرده ميشود. چون در تهران، الگوي روابط به شکلي است که مردم همسايه ديوار به ديوارشان را هم ميشناسند. اما همين افراد اگر وارد شهر کوچکي شوند که الگوي روابط در هم تنيده است، احساس فقدان استقلال ميکنند و از محيط زندگي خود ناراضي ميشوند. همين مثال درباره نابرابري امکانات آموزشي، تفريحي، درماني و نظاير آن در شهرهاي کوچک با تهران هم وجود دارد. به طوري که پاسخگو نبودن اين امکانات، باعث بازگشت افراد از شهرهاي کوچک به تهران ميشود.»
زيرساختهاي بهداشتي
دکتر انوشيروان محسني بندپي، نايب رئيس دوم کميسيون بهداشت و درمان مجلس شوراي اسلامي معتقد است كه زيرساختهاي بهداشتي و درماني کشور در همه شهرها، قابليت پذيرش جمعيت مهاجر را دارد. او در اين باره به گزارشگر ما، ميگويد: «بخش سلامت فقط 25درصد از مقوله بهداشت و درمان است و 75درصد ديگر، مسائل محيطي و مخاطراتي هستند که امروز در تهران با آنها مواجهيم. مثل ترافيک، آلودگي هوا، آلودگي صوتي، فشارهاي رواني و غيره. همين مساله باعث افزايش بيماريهاي مزمن و بيماريهاي نوپديد جسمي و روحي ميشوند. همانطور که ميبينيم مشکلات رواني تهران در سالهاي اخير رشد زيادي داشته است. در چنين شرايطي، هر اقدامي براي کاهش مشکلات موجود در تهران و شهرهاي بزرگ، مثبت ارزيابي ميشود. در حقيقت، مهاجرت شاخص سلامت را در جامعه ارتقا ميدهد.»
عضو کميسيون بهداشت و درمان مجلس شوراي اسلامي با اشاره به اينکه تجهيزات درماني موجود در تهران به معني وجود امکانات درماني در پايتخت نيست، ميگويد: «بسياري از شهرهاي كشور، امکانات خوبي از نظر فضاي بيمارستاني و شرايط بهداشت عمومي دارند. اين در حالي است که در موارد زيادي، کمبود امکانات درماني و تجهيزات پزشکي در تهران، نيازمند ارجاع بيمار به ديگر واحدهاي درماني ميشود. بنابراين، نميتوان گفت که مهاجرت از تهران به شهري ديگر، به معني کاهش امکانات درماني است.»
او معتقد است: «شرايط بهداشتي کشور در سالهاي اخير به حدي بهبود يافته است که ميتوان مدعي شد، سلامت در همه شهرهاي ايران وضع مناسبي دارد.»
دکتر محسني بندپي ميافزايد: «اگر جمعيت از تهران به مقصد شهرهاي ديگر مهاجرت کند، ميل به توسعه و ماندگاري در اين شهرها بيشتر ميشود و به احتمال زياد، پزشکان بيشتري تمايل به فعاليت در اين شهرها خواهند داشت. از سوي ديگر در حوزه بهداشت و درمان، افزايش جمعيت و رونق شهرهاي کوچک، موجب تمايل بخش خصوصي به سرمايه گذاري ميشود و اين مساله شهرهاي کوچک را در چرخه ارتقاي امکانات بهداشت و درمان قرار ميدهد.»
دکتر انوشيروان محسني بندپي با اين اعتقاد كه بهبود شرايط درماني از ضرورتهاي شهرهاي مهاجرپذير است، ميگويد: «با وجود بيمارستانهاي خصوصي در تهران و تسهيلاتي که به پزشکان داده ميشود، بهترين و مجربترين آنان، ترجيح ميدهند در تهران فعاليت کنند. در حالي که اگر پرداختي ثابتي براي پزشکان و متخصصان در نظر بگيريم و فرصتهاي شغلي بهتري در اختيار آنان قرار دهيم، زمينه ماندگاري پزشکان و متخصصان را در شهرهاي کوچک فراهم كردهايم. علاوه بر اين، بايد با سرعت بخشيدن به پروژههاي بهداشت و درمان کشور و ساخت و تجهيز بيمارستانها، جمعيت مهاجر را نسبت به وجود امکانات کافي در شهرهاي ديگر، مطمئن كنيم.»
پيامد انتقال دانشگاهها
چندي پيش، وقتي وزير علوم، تحقيقات و فناوري در سفر به استان آذربايجان غربي جزئيات طرح خود را براي کاهش جمعيت تهران عنوان کرد، واکنشهاي مثبتي از سوي مسئولان و صاحب نظران کشور در پي داشت. وزير علوم اعلام کرده بود: «تقويت بومي گزيني در دانشگاهها، کاهش پذيرش دانشجويان کارشناسي در دانشگاههاي بزرگ کشور، اعمال سياستهاي تشويقي براي استادان مناطق محروم کشور و افزايش حقوق دريافتي اعضاي هيات علمي شاغل در دانشگاههاي دور از مرکز از رئوس فعاليتهاي وزارت علوم در راستاي کاهش جمعيت تهران است.»
در همان زمان، سيد موسي پورموسوي، رئيس کميته مطالعات راهبردي برنامهريزي شهري و منطقهاي در گفتوگو با خبرگزاري مهر، گفت: «مصوبههاي روشن و قابل اعتنايي در دولت، شوراي عالي امنيت ملي و وزارت علوم، تحقيقات و فناوري نسبت به وضع دانشگاههاي تهران وجود دارد. مصوبهاي مبني بر خروج برخي از مراکز دانشگاهي از سطح شهر تهران به ويژه از مرکز شهر تهران به نواحي پيراموني وجود دارد، اما هنوز اجرايي نشده است.»
او با اشاره به اينکه حدود 40 درصد دانشجويان دانشگاههاي کشور در تهران حضور دارند و از مجموعه دانشگاههاي کشور قويترين دانشگاهها در تهران واقع شدهاند، گفت: «حضور نزديک به 400 هزار دانشجو در شهر تهران يعني اينکه 400 هزار جابجايي در شهر تهران و سفرهاي درون شهري، حاصل فعاليت مراکز آموزش عالي و پژوهشي است که اين بار سنگين ترافيک را براي شهر تهران ايجاد ميکند. اين در حالي است که بيشتر مراکز دانشگاهي در سطح شهر تهران در محدوده طرح ترافيک واقع شدهاند و حجم عظيمي از تردد و جابجاييها به واسطه وجود اين مراکز به شهر تحميل ميشود.»
پورموسوي گفت: «موج عظيمي از نيروي انساني، هر روز صبح از اطراف شهر تهران و حتي از خارج شهر به سمت مرکز شهر هدايت ميشوند و طبيعي است که بار ترافيکي ناشي از اين هجوم، شهر را دچار آزردگي و آشفتگي کند. ترددي که روزانه در مرکز شهر تهران انجام ميشود، بالغ بر 3 ميليون سفر است. اگر يک پنجم اين ميزان را با هدف آموزشي نام ببريم، جا دارد که براي اين يک پنجم از يک موضع حساس و شکنندهاي که حتي در برخي اوقات تهران را با اختلال در ارائه خدمات مواجه ميکند، چارهاي بيانديشيم. اگر اين چاره جويي را مد نظر قرار دهيم، لزوم ساماندهي محرز ميشود.»
دکتر محسنيفر درباره موارد ياد شده، معتقد است: «انتقال دانشجويان به شهرهاي ديگر، تاثيرات منفي زيادي خواهد داشت. اگرچه مسئولان به کاهش تردد شهري و کم شدن ترافيک فکر ميکنند، اما بايد بپذيريم که 60 تا 70درصد وروديهاي كنوني دانشگاهها، دختر و بيشتر آنان، مجرد هستند. بنابراين، انتقال دانشگاهها و دانشجويان به خارج از شهر تهران، زمينه ساز افزايش آسيبهاي اجتماعي خواهد بود و امنيت رواني و اجتماعي خانوادهها را برهم ميريزد و دچار شوک ميکند.»
او ميافزايد: «مسيرهاي طولاني حاشيه شهر يا دوري فرزندان از خانواده، احتمال آسيبهاي اجتماعي براي فرزندان را بالا ميبرد و زمينهساز آسيبهايي ميشود که در اثر يک تفاوت عمده فرهنگي ناشي از حضور دانشجويان غير بومي در شهرهاي کوچک به وجود ميآيد. بنابراين به نظر ميرسد، موضوع عميقتر از حل مشکل ترافيکي شهر تهران باشد و به همين دليل بايد کارشناسي بيشتري روي اين طرح انجام شود.»