براساس نتایج تحقیقی که اخیرا انجام شده است، به نظر میرسد که شکلات خوردن شانس کشورها را برای بردن جوایز نوبل افزایش میدهد.
تاريخ انتشار: سه شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۱ ساعت ۲۳:۲۰
براساس نتایج تحقیقی که اخیرا انجام شده است، به نظر میرسد که شکلات خوردن شانس کشورها را برای بردن جوایز نوبل افزایش میدهد.
اما برندگان جوایز نوبل چقدر شکلات میخورند و ارتباط احتمالی این دو موضوع چگونه قابل توجیه است؟ «فرانس مسرلی» که این مطالعه را در دانشگاه کلمبیای نیویورک انجام داده است، اولینبار بعد از مطالعه درباره فواید خوردن کاکائو به فکر انجام چنین پژوهشی افتاد.
او در مقالهای خواند که مصرف منظم کاکائو باعث بهبود کارکرد مغز در افراد مسنی میشود که دچار آسیبهای شناختی خفیف شدهاند. این آسیبها معمولا جزو عوامل زوال عقل هستند.
آقای مسرلی میگوید: «مطالعات روی موشها نشان داده است که مصرف شکلات باعث افزایش طول عمر و بهبود کارکردهای شناختی آنها میشود و حتی حافظه حلزونها با مصرف شکلات بهتر میشود.»
آقای مسرلی تعداد برندگان جوایز نوبل در هر کشور را به عنوان شاخص هوش عمومی در نظر گرفت و این شاخص را با میزان مصرف شکلات در هر یک از کشورها مقایسه کرد.
نتایج این تحقیق، که در مجله روانپزشکی نیوانگلند منتشر شد، جالب توجه بود.
آقای مسرلی میگوید: «وقتی بین سرانه برندگان جوایز نوبل و مصرف شکلات تناظر برقرار میکنید، رابطه بسیار نزدیکی میان این دو عامل مشاهده میشود.»
شاید عجیب نباشد که سوئیس در بالای جدول شکلاتی هوش قرار گرفت. این کشور هم بالاترین مصرف سرانه شکلات را داشت و هم بالاترین تعداد برندگان جایزه نوبل به نسبت جمعیتش را.
در این بین، سوئد موردی غیرعادی بود. شمار برندگان سوئدی جوایز نوبل بالا بود، اما میانگین مصرف شکلات مردمش بسیار کمتر بود. نظریه آقای مسرلی برای توجیه این اختلاف این است: «بررسی و اعطای جوایز نوبل (به جز جایزه صلح نوبل) در سوئد انجام میشود. بههمین خاطر فکر میکنم سوئدیها ممکن است گرایش خفیفی به طرفداری از هموطنانشان داشته باشند.»
«احتمال دیگر این است که سوئدیها به شدت حساس هستند و مقادیر اندک کاکائو برای تحریک هوش آنها کافیست.»
شکلات تلخ
«کریستوفر پیساریدس»، استاد مدرسه اقتصاد لندن، احتمال میدهد که شکلات خوردن در اینکه در سال ۲۰۱۰ میلادی برنده جایزه نوبل اقتصاد شود، موثر بوده است: «در تمام عمرم شکلات بخشی از رژیم غذایی من بوده است. هر روز شکلات میخورم. شکلات خوردن باعث میشود سرحال بیایم. برای بردن جایزه نوبل باید کاری ارائه دهید که قبلا به فکر سایرین نرسیده باشد. شکلات با ایجاد حسهای خوب میتواند کمی در این زمینه کمک کند. البته مسلما عامل اصلی نیست، اما... هر چیزی که کیفیت زندگی را بهتر کند و چشمانداز بهتری در زندگی ترسیم کند، به بهبود کیفیت کار انسان هم کمک میکند.»
اما «رالف زینکرنیگل»، که بخش اعظم تحصیلاتش را در سوئیس انجام داده و در سال ۱۹۹۶ میلادی برنده جایزه نوبل پزشکی شد، مثال نقضی در میان هموطنانش است. او میگوید: «من از بقیه دور افتادهام، چون هیچوقت در طول سال بیشتر از نیم کیلو شکلات نخوردهام.»
«رابرت گرابز» آمریکایی که در سال ۲۰۰۵ میلادی به همراه یک نفر دیگر جایزه نوبل شیمی را برد، میگوید که هر وقت بتواند شکلات میخورد: «وقتی جوانتر بودم، یکی از دوستانم من را با شکلات آشنا کرد. من اهل پیادهروی هستم و موقع پیادهروی هر موقع بتوانم شکلات میخورم.»
اما این موضوع بحثبرانگیز است. «اریک کرنل»، هموطن گرابز که در سال ۲۰۰۱ میلادی جایزه نوبل فیزیک را برد، به خبرگزاری رویترز گفت: «من مقدار زیاد شکلاتی را که میخورم، علت اصلی همه موفقیتهایم میدانم. شخصا فکر میکنم شکلات شیری آدم را خنگ میکند راهش خوردن شکلات تلخ است. در مورد جایزه نوبل شیمی یا پزشکی نمیدانم، اما اگر میخواهید جایزه نوبل فیزیک را ببرید، باید شکلات تلخ بخورید.» اما وقتی یک برنامه رادیویی بیبیسی انگلیسی برای توضیحات بیشتر با او تماس گرفت، لحنش تغییر کرد و گفت: «من واقعا از حرفهای نسنجیدهای که به رسانهها زدم، متاسفم. ما دانشمندان باید سعی کنیم با حفظ کامل بیطرفیمان، علاقه خود را به شکلات شیری یا تلخ اعلام نکنیم. حالا از رسانهها میخواهم که لطف کنند و در این موقعیت دشوار حریم خصوصی خانواده مرا رعایت کنند.»
شاید برایتان عجیب باشد که بخواهیم از این حرفها نتیجهگیری جدی بکنیم. اما همین مورد، نمونه بارزی از این است که تناظر میان دو موضوع، لزوما به معنای وجود رابطه علیت بین آنها نیست.
آقای مسرلی در این زمینه مثال دیگری ارائه کرد؛ بعد از جنگ جهانی دوم در آلمان به موازات کاهش نرخ زاد و ولد انسانها، جمعیت لکلکها هم رو به کاهش گذاشت. آیا کم شدن تعداد لکلکها باعث کم شدن تعداد نوزادان شده بود؟
پاسخ این است که با شدت گرفتن ساخت منازل مسکونی، زیستگاه لکلکها به تدریج تخریب میشد. از طرف دیگر، خانههای جدید کوچک بودند و برای کسانی که مایل به داشتن خانوادهای پرجمعیت هستند، مناسب نبودند.
آقای مسرلی میگوید: «این جور فکر کردن رواج زیادی دارد. وقتی تناظر میان دو چیز را میبینید، فکر میکنید بین آن دو نوعی رابطه علت و معلولی وجود دارد. این تصور معمولا درست است، اما ماجرای لکلکها نمونه بارزی از وضعیتی است که در آن نمیتوانیم دلیل خوبی برای تناظری به این نزدیکی ارائه کنیم.»