همسركشي پديدهاي شهري است و كمتر در روستا رخ ميدهد. 100 درصد مردان در قتل مباشرت داشتهاند ولي زنان در 33 درصد خود مباشر قتل بودهاند
تاريخ انتشار: دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۷:۰۲
«دو مرد قرباني دسيسه زن خيانتكار»، «دسيسه هولناك زن شيطانصفت براي مردها»، «دو مرد قرباني خيانت يك زن»، «شكست قفل سكوت در پرونده قتل شوهر»، «مرد همسركش اعدام ميشود» و... متأسفانه طي چند هفته اخير شاهد چند پرونده همسركشي در شهرهاي مختلف كشور بوديم كه چندين زن و مرد به شكلهاي مختلف قرباني جنايتهاي هولناك شدند كه بررسي علل و عوامل بروز چنين قتلهايي براي پيشگيري و كاهش جرايم مشابه بسيار حائز اهميت است. همسركشي يكي از جرايم مهم و قابلتوجه جوامع مختلف است كه كارشناسان همواره درباره علل بروز اين معضل و راههاي پيشگيري و كاهش اين آسيب اجتماعي و تبعاتش كه امنيت روحي، رواني جامعه را خدشهدار ميكند هشدار ميدهند. نتايج يك تحقيق بيانگر آن است كه مردان بيشتر به دلايل ناموسي، حسادت شديد، سوءظن و يا تربيت در خانوادههاي پدرسالار مرتكب قتل همسر شدهاند. زنان نيز به دليل ازدواجهاي تحميلي و زودهنگام، كمسوادي و ناآگاهي، ناتواني در طلاق، طولاني شدن رسيدگي به دادخواست و صدور حكم طلاق به درخواست زنان، ضعف مباني اخلاقي و انساني، خيانت به همسر به دليل ناتواني جنسي و موارد مشابه نقشه قتل همسر را كليد زدهاند. 85 درصد زنان متهم به قتل همسر نيز پس از دستگيري اعلام كردهاند كه قصد متاركه داشتهاند اما به دلايل مختلف چارهاي جز كشتن شوهر نديدهاند. همچنين زنان به ندرت، خود مرتكب قتل شده و بيشتر تحت تأثير وسوسه فرد ديگري كه اغلب مرد هستند به ارتكاب جنايت تشويق ميشوند. در برخي موارد نيز زنان، مرد غريبهاي را براي كشتن شوهر اجير ميكنند. پيش از اين تصور ميشد داشتن فرزند عامل بازدارندهاي در وقوع جرم است، در حالي كه واقعيت اينگونه نيست چرا كه 99 درصد زنان و 89 درصد مردان همسركش گفتهاند كه هنگام ارتكاب جرم داراي فرزند يا در انتظار فرزند بودهاند. 66 درصد زناني كه مرتكب قتل همسر شده يا در آن مشاركت يا معاونت داشتهاند، اظهار كردهاند در دوران زندگي مشترك، بارها مشاجره و قهر و آشتي داشتهاند. اما 85درصد زنان متهم به قتل همسر كه قصد متاركه داشته و به دلايلي از جمله مخالفت شوهر، والدين، وجود فرزندان و نياز مالي، شرايط زندگي را تحمل كرده و در نهايت صبر و تحملشان به سرآمده، اقدام به از بين بردن همسر خود كردهاند. به گفته جرمشناسان به طور معمول زناني دست به قتل همسر ميزنند كه در كنار او احساس خوشبختي و رضايت نميكنند. بنابراين در تداوم يك نارضايتي مزمن دست به جنايت زده يا دسيسه قتل ميچينند. به اعتقاد كارشناسان، موضوع همسركشي علل و ريشههاي مختلفي دارد كه مهمترين آنها حذف روابط عاطفي، سوءظن، خيانت، قتلهاي آني و بدون تصميم قبلي و موارد مشابه است.
مهمـتـريـن انگيزههاي همسركشي به اعتقاد دكتر امانالله قرايي مقدم- آسيبشناس اجتماعي- همسركشي يكي از آسيبهاي اجتماعي است كه از گذشتههاي دور تاكنون در جامعه رواج داشته اما طي سالهاي اخير برخي عوامل اجتماعي موجب افزايش اين ناهنجاري شده است. ضمن اينكه متأسفانه هماكنون شاهد نوعي ريزش فرهنگي در كشور هستيم و مسائل مادي جاي اعتقادات ديني و ارزشهاي مقدس ميان زوجها را گرفته است. ارتباط زوجها هم شكل يك رابطه صوري را به خود گرفته و ارتباط معنوي در خانوادهها كمرنگ شده است. در اين فضا، فساد اخلاقي، اعتياد، جنون آني، بيكاري، نپرداختن نفقه، ازدواجهاي اجباري، فشارهاي جسمي و روحي، خشونتهاي جسمي و جنسي، دوستان ناباب و فقر اقتصادي و فرهنگي از مهمترين عوامل وقوع و افزايش همسركشي در كشور است. البته بايد توجه داشت انگيزه برخي از مردان همسركش، خيانت همسرانشان است و آنها به خاطر بيوفايي، همسرانشان را به كام مرگ ميكشند بدون اينكه علت خيانت را مورد بررسي قرار دهند يا آن را به نقد بكشند. در همين حال بررسي يك تحقيق نشان ميدهد، بالاترين ميزان همسركشي در شهرهاي تهران، كرج، مشهد و آذربايجان شرقي بوده است. از سوي ديگر كمترين آمار مربوط به استانهاي لرستان، سيستان و بلوچستان و هرمزگان است. البته در اين استانها چند همسري رايج بوده و اين در كاهش آمار وقوع همسركشي نقش مهمي دارد. اغلب زنان همسركش خانهدار بوده و 47 درصد مردان جنايتكار بيكار بودند. توهم و سوءظن مهمترين انگيزه قتل زنان به دست همسرانشان است. 20 درصد زنان در خواب كشته شدهاند و بيشتر اجساد در اتاق خواب و حمام كشف شده است. زنان در ارتكاب قتل بيشتر از مواد سمي استفاده كرده اما مردان اغلب از وسايل قتاله استفاده ميكنند. كمتر زن يا مرد همسركشي ديده ميشود كه سابقه ارتكاب جرم داشته باشد. اكثر زنان و مردان همسركش بيسواد يا كمسوادند. همچنين اغلب داراي فرزند هستند كه اين نشاندهنده آن است كه داشتن فرزند عامل بازدارندهاي براي قتل نيست. همسركشي پديدهاي شهري است و كمتر در روستا رخ ميدهد. 100 درصد مردان در قتل مباشرت داشتهاند ولي زنان در 33 درصد خود مباشر قتل بودهاند و اغلب با كمك فردي كه با او ارتباط دارند همسرانشان را از پا درميآورند. دكتر قرايي مقدم در پايان تأكيد ميكند: همسركشي را ميتوان از نظر روانشناسي يا زيستشناسي اجتماعي به طور كامل شناخت اما آن را ميتوان به عنوان يك پديده اجتماعي بررسي كرد كه از شرايط جامعه تأثيرپذير است.