خودشيفتگي از اين منظر كه با انجام يك يا دو كار خوب و جديد فكر ميكنيم در تمام جهات در منطقه و جهان جزو رتبههاي اول هستيم
تاريخ انتشار: چهارشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۲۱:۰۲
تيترآنلاين - در يكي از شمارههاي نشريه سپيد در سال گذشته مقالهاي از همكار ارجمند جناب آقاي دكتر نوربالا چاپ شده بود كه به وصف خودشيفتگي و تبعات آن پرداخته شده بود. از همان موقع تاكنون كه اين مقاله را مينويسم ذهنم همواره مشغول اين نكته بوده كه آثار و تبعات اين پديده بر توسعه ملي خصوصا توسعه صنعتي چگونه است؟ در تعاريف خودشيفتگي آمده است كه (خودشيفتگي معادل عاشق خود بودن است) و بنابراين انسان يا جامعه خودشيفته به جز خود، ديگران را نميبيند، همانطور كه عاشق جز معشوق ديگري را نميبيند. درحالي كه رفتار طبيعي آن است كه خود فردي، قومي و اجتماعي را دوست بداريم و از طريق دوستداشتن خودمان، قوم و اجتماعمان به پيشرفت و آيندهاي روشن بينديشيم. انسان و جامعه خودشيفته تمايل ندارد ديگران را برتر از خود ببيند در حالي كه انسان و جامعه طبيعي كه دوست دارد آيندهاي بهتر داشته باشد در محيطي صادقانه نقاط قوت و ضعف خود را در بستري شفاف و قضاوتي منصفانه ميبيند. نگارنده به اقتضاي شغلي با صنايع داروسازي دنيا در ارتباط است. شاهد برنامهها و پيشرفتهاي كشورهاي مختلف خصوصا كشورهاي در حال توسعه يا در شرف توسعهيافتگي نظير هند، چين، برزيل، آرژانتين، كرهجنوبي و حتي كشورهاي كمتر توسعهيافته نظير بنگلادش ويتنام و... هستم. راه توسعه از نگاه و تحليل واقعبينانه نسبت به داشتهها و نداشتهها ميگذرد، كاري كه كشورهاي فوقالذكر در حوزه داروسازي انجام دادهاند.
اگر نگاهي به برنامههاي كشورهاي دسته اول (هند، چين، برزيل و...) در توسعه صنعت داروسازي بيندازيم متوجه خواهيم شد كه اين كشورها از حدود 20 سال قبل برنامه توسعه صنعت داروسازي خود را نوشته گامبهگام به مرحله اجرا درآوردهاند و مرحله به مرحله برنامههاي اجرا شده را پايش كردهاند تا اينكه امروز به عنوان قدرتهايي در اقتصاد دارويي جهان مطرح هستند. كشورهاي مذكور از حدود 20 سال قبل در يافتهاند كه براي برخورداري از دانش داروسازي در حيطههاي مختلف چه اقداماتي را بايد صورت دهند. بر پايه آن نيز برنامهريزي عملياتي را براي رسيدن به مقصود انجام دادند كه محصول آن را امروز درو ميكنند.
دسته دوم كشورهايي كه اشاره رفت با برنامهريزيهاي كه صورت دادهاند، تا كمتر از 10 سال آينده قدرتهايي علمي و اقتصادي در تجارت منطقهاي و جهاني دارو خواهند بود.
اينجانب همواره مورد سوال پرسشگران دانشجويي و خبرنگاران زيادي بودهام كه ايران از نظر داروسازي در كدام جايگاه قرار دارد؟ از نظر منطقهاي و جهاني جايگاه ما كجاست؟ براي پاسخ به اين سوال همواره دچار تناقض شدهام، چرا كه از يك سو ايران ازجمله قديميترين و با سابقهترين كشورها در توليد دارو و خصوصا داروهاي بيولوژيك و واكسن است. زماني كه تعداد سازندگان واكسن در دنيا كمتر از انگشتان دو دست بود، موسسات رازي و پاستور ايران از پيشگامان صنعت توليد واكسن در دنيا بودند و واكسنسازان بسياري از كشورها همانند هند و ديگر كشورهاي آسيايي كارآموزي توليد واكسن را در دو موسسه ايراني انجام دادهاند. در حالي كه امروزه همان كارآموزان صادركنندگان واكسن به ايران هستند! در صنعت توليد داروهاي شيميايي نيز وضعيت نسبتا مشابهاي با غلظت كمتر داشتهايم و بسياري از توليدكنندگان دارو در كشورهاي منطقه كارآموزي توليد را در ايران انجام دادهاند و شايد به همين دليل باشد كه ما همچنان در انجام پروژههاي منحصربه فرد و نه هدايتشده هدفمند موفق هستيم.
گفتم در پاسخ به سوال دچار تناقض ميشوم، چرا كه ايران كشوري داراي سابقه دانشي و مهارتي خوب در توليد دارو است، لكن كشوري است فاقد برنامه ملي براي حفظ و ارتقاي اين جايگاه. زماني كه ايران به پشتوانه نزديك به 80 سال تجربه توليد واكسن در سالهاي اوليه دهه 70 هجري شمسي (معادل سالهاي 1991 تا 1993 ميلادي) تصميم به اجراي برنامههاي ملي دستيابي به دانش بيوتكنولوژي گرفت، شايد كمتر كشوري را در منطقه و حتي جهان (فارغ از 8 تا 10 كشور صنعتي) ميتوان نام برد كه بيوتكنولوژي را جدي گرفته و براي دستيابي به دانش آن در حد صنعتيشدن توجه ملي كرده باشد. اما سير تاريخ به ما درسهاي زيادي آموخت؛ آموخت كه ديگران براي پيشي گرفتن از ما اجازه نميگيرند، آموخت كه ديگران از ما فرا ميگيرند و بلكه در اندك زماني از ما به روزتر و كارآمدتر ظهور خواهند كرد، آموخت كه در دوراني كه ما شيفته گذشته و حال خود هستيم آنها با برنامههاي هدفمند به آينده ميانديشيدند، آيندهاي روشن، با هدف معين و توسعهگرا؛ و بنابراين ايران كه تجربهاي 80 ساله را به عنوان پشتوانه در اختيار داشت، ايراني كه توجه به علم روز داروسازي را از 20 سال قبل درك كرده بود، وقتي كارشناسان كشورهاي دسته اولي را كه نام بردم به ايران ميآمدند از زيرساختها و قابليتهاي ايران متعجب ميشدند امروز ما را پشت سر نهادهاند، در بسياري از جهات همچون توليد داروهاي بيوتكنولوژيك، داروهاي نسل جديد(دارودرماني هدفمند و...) از ما خيلي جلوترند و محصولاتشان امروز به كشور ما صادر ميشود و ما واردكننده محصولات آنها هستيم. دور نيست كه پيشرفتهاي كشورهاي دسته دوم يعني بنگلادش، ويتنام و... ما را شگفتزده كند و ما همچنان مشغول افتتاح پروژههاي موردي كه هريك در شأن و جايگاه خودشان داراي ارزش لكن از منظر توسعه همه جانبه صنعتي داراي حداقل ارزش و فايده اقتصادي هستند باشيم.
اگر پيشرفتهاي كشورهاي مذكور در دسته اول را از منظر: 1) جهانيشدن مقررات توليد دارو 2) دستيابي به تكنولوژيهاي نوين، 3) توسعه منابع انساني در زمينه هاي تحقيق و توسعه، توليد، مستندسازي، كنترل و تضمين كيفيت، بازاريابي و فروش و.... 4) برخورداري از ماشينآلات و فضاهاي توليد منطبق با شرايط روز جهاني، 5) برخورداري از قابليتهاي علمي مبادله اطلاعات با ساير كشورها(IT) و...
مرور كنيم ميبينيم كه لازم است از خودشيفتگي پرهيز كنيم كه اگر خودشيفتگي فردي عارضمان شد، در پس آن خودشيفتگي اجتماعي حادث ميشود و باورمان ميشود كه ما يگانهايم و در حالي كه در اين باور وهمآلود سرخوشيم، دستياران و كارآموزان سابق ما در محيطي واقعبينانه با برنامهاي هدفمند ما را پشت سر نهاده و به رقبايي جديد كه ما ميان آنها سهم و جايگاهي نداريم، ميانديشند. قابليتها و فرصتهاي ايران براي پيشرو بودن در منطقه بسيار است. اين فرصتها و قابليتها روزبهروز به تهديد تبديل ميشود؛ تهديدي كه به نظر نگارنده يكي از عوامل آن خودشيفتگي ما است.
خودشيفتگي از اين منظر كه با انجام يك يا دو كار خوب و جديد فكر ميكنيم در تمام جهات در منطقه و جهان اول يا جزو رتبههاي اول هستيم درحالي كه رشد و توسعه بايد همهجانبه باشد، اگر از نظر دانش رشد كرده و فرضيهاي را اثبات کرديم لكن در تبديل آن نظريه به محصول و تجارت عاجز بوديم، برنده اين ميدان كسي است كه نظريه و ايده ما و ديگران را تبديل به محصول و تجارت كرده است. منافع آن نظريه مربوط به توليدكننده و بهرهبردار تجاري آن خواهد بود، هرچند ما هزاران بار اعلام كنيم كه آغازگر اين پروژه ما بودهايم. اين اتفاق در كشور ما رخ داده است. در حوزههاي بسياري همچون علوم پايه (پزشكي و داروسازي) حرفهاي زيادي براي طرح در جوامع جهان داشتهايم لكن بهرهبردار يافتههايمان خودمان نيستيم زيرا تفكر استراتژيك تبديل ايده به تجارت را نداريم و در مرحله سرخوشي از ايدههاي خوبمان در جا ميزنيم.
نويسنده: دكتر عباس كبرياييزاده استاد دانشكده داروسازي دانشگاه علوم پزشكي تهران