كارها در ايران يا افراط يا تفريط است. يك روز اگر اراده فرماييم از سوراخ سوزن به سهولت و جلدي و چابكي داخل مي شويم، روز ديگر جلوي دروازه اي به بزرگي و گشادي امتناع مي كنيم
تاريخ انتشار: يکشنبه ۲۶ دی ۱۳۸۹ ساعت ۱۷:۲۰
نويسنده : خسرو معتضد
تيترآنلاين - كارها در ايران يا افراط يا تفريط است. يك روز اگر اراده فرماييم از سوراخ سوزن به سهولت و جلدي و چابكي داخل مي شويم، روز ديگر جلوي دروازه اي به بزرگي و گشادي دروازه هاي دوازده گانه قديم تهران مي ايستيم و از ورود به دروازه به اين دستاويز كه تنگ و غير قابل عبور است، امتناع مي كنيم.
تاريخ ايران در دويست سال اخير پر از اين نكته هاست. ناصرالدين شاه فرنگستان رفته بود. اعتماد السلطنه وزير الصاعات و مطبوعات او مي نويسد: در روسيه كه مي دانيد از شهريور هر سال تا خرداد سال بعد به تقويم ما ايراني ها هوا سرد است و مردم بخاري روشن مي كنند. همه درباريها و اميرتومانها و ميرپنجه ها و سرتيپان و سرهنگان و نظاميان چكمه هاي چرمي ضخيم به پا مي كنند. و او كه ديد چكمه به آنها مي آيد. تهران كه برگشت دستور داد تمام درباريها و نظامي ها چكمه بپوشند. هر چه عرض كردند در بهار و تابستان در ايران مردم با گيوه و نعلين هم از گرما و عرق ريختن معذب هستند، زيربار نرفت، هزاران هزار تومان خرج خريد چكمه روسي شد. در زمستان همه تحمل كردند، اما انگشت پاهايشان متورم شد، ناخن هايشان توي گوشت رفت. دم بر نياوردند. در بهار و تابستان بعد همه مريض و دچار ورم پا شدند. راه رفتن را فراموش كردند. زانو درد گرفتند، روزها سر كار نمي آمدند.
شاه دستور داد چكمه پوشيدن مگر در اعياد مخصوص و روز دخيله و رژه رفتن قشون ممنوع
” ما مردمي هوسي هستيم كه هر روز چيزي را هوس كرده مي خواهيم نوبر كنيم.
اين روزها مجلسيان عزم و جزم خود را گذاشته اند وزارتخانه ها را ادغام كنند. “
باشد. ملاحظه مي فرماييد. يك روز ميرزا يحيي خان بشيرالدوله نيز بيليارد به ايران آورد و در زيرزمين عمارت بهارستان كه برادرش ميرزا حسين خان ساخته بود، گذاشت. از فردا به هر خانه اشرافي كه مي رفتيد، ميز سبز رنگ بيليارد مي ديديد.
ما مردمي هوسي هستيم كه هر روز چيزي را هوس كرده مي خواهيم نوبر كنيم. اين روزها مجلسيان عزم و جزم خود را گذاشته اند وزارتخانه ها را ادغام كنند. در گذشته ها، صبح و شب وزارتخانه هاي جديدي خلق مي كردند؛ چون لابد شخصي رفته بود روسيه شوروي سي سال پيش ديده بود 77 وزارتخانه دارند از فردا در ايران هم شروع شد، وزارتخانه صنايع، وزارت صنايع سنگين، وزارت فلزات و معادن و... چند سال بعد شنيدند آمريكا فقط پنج يا شش وزارتخانه دارد و البته حالا هم مي خواهند هر چيز را در هم ادغام كنند. متأسفانه مطالعات كافي هم نكرده اند كه چگونه مي توان وزارت صنايع را كه خود دريايي است و هزار مشكل دارد و سه وزارتخانه قبلي را در خود جاي داده و صدها شركت و كارخانه ملي و مصادره شده هم زيرپوشش آن است با وزارت بازرگاني كه خود اقيانوسي است؛ ادغام كرد. روزنامه قدس نوشته بود «دولت به سونا مي رود» تيتر بامزه اي بود، اما من وقتي آن مقاله را خواندم، سونا را كافي نديدم.
باز خواندم مي خواهند وزارت نيرو را در وزارت نفت ادغام كنند. تنم لرزيد. وزارت نيرو چه ارتباطي به وزارت نفت دارد، شركت نفت انگليس و ايران كه در سال 1329 منحل شد و شركت ملي نفت ايران به جاي آن تشكيل شد، غول صنعتي بود كه در دنياي پيش از سال 1329 با استاندارد اويل كمپاني در آمريكا و شل در اروپا رقابت مي كرد. صدها مجتمع در ايران داشت صد مركز توزيع يعني صد بندر در سراسر جهان داشت. 80 هزار كارمند
” چگونه مي توان هزاران كارمند را سرگردان و آلاخون والاخون كرد. چطور است وزارت خارجه و داخله (كشور) را هم با هم ادغام كنيم؟ چطور است تمام روزنامه هاي كشور را در هم ادغام و يك روزنامه منتشر كنيم؟ چرا كمي فكر نمي كنيد آقايان؟ “
و كارگر ايراني و 4 هزار كارشناس خارجي داشت. بنزين هواپيمايي توليد مي كرد كه تمام هواپيماهاي متفقين در طول جنگ در آفريقا و خاورميانه و سپس ژاپن و جبهه ايتاليا از آن استفاده مي كردند.
متأسفانه آن روز هم گزنكرده پاره كردند و بدون آنكه موضوع رساندن نفت به بازارهاي جهاني، نداشتن نفتكش، عدم ارتباط با شبكه توزيع در دسته انگليسيها و ارتباط خواهران نفتي را مطالعه كنند، تند و فوري اقدام كردند. نتيجه بنزين هواپيما روي دستان ماند. چهار ميليون تن نفت در مخازن باقي ماند و روز به روز بر ميزان نفت از چاه بيرون كشيده و تصفيه شده افزوده مي شد. حصر دريايي هم براي ما ايجاد كردند، جلوي ورود شكر و فولاد را به كشور گرفتند و نفس نفيس و شريف ملي كردن نفت با شكست مواجه شد و آنقدر مشكل برايمان پيش آمد كه اصل موضوع فراموش شد و نتيجه آن همه هيجان و احساسات و وطن پرستي و غيرتمندي به كودتاي 28 مرداد، كنسرسيوم و دادن 400 ميليون دلار غرامت و 600 ميليون دلار سرقفلي به انگليسيها انجاميد.
آخر چنين موسسه بزرگي را كه حتي دكتر مصدق در سال 1330 سند داريم مي گفته بايد وزارت نفت در ايران تشكيل شود، مي توان در وزارت سوخت و نيرو يا آب و برق كه اداره سدها و توليد برق و هزار كار ديگر را عهده دار است ادغام كرد؟ چگونه مي توان هزاران كارمند را سرگردان و آلاخون والاخون كرد. چطور است وزارت خارجه و داخله (كشور) را هم با هم ادغام كنيم؟ چطور است تمام روزنامه هاي كشور را در هم ادغام و يك روزنامه منتشر كنيم؟ چرا كمي فكر نمي كنيد آقايان؟
سير وزارتخانه ها در ايران بسيار طولاني است. از زمان ساسانيان ما درباره ديوان يا وزارتخانه سند داريم زمان مظفرالدين شاه 45 وزارتخانه درست كرده بود از مشروطه به بعد در يك سير منطقي و با توجه به نيازها، وزارتخانه ها تأسيس شد. بايد دقيق تر عمل كرد چگونه كه يك روز وزارتخانه ها را ادغام مي كنيم و يك روز وزارت ورزش و جوانان تأسيس مي كنيم؟