آيا معيار ارزش پول ملي و به زبان عاميانهتر كاهش قدرت خريد پول را تنها قيمت سكه و ارز تعيين ميكند؟
تاريخ انتشار: دوشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۱۷
نويسنده : فتح الله آملي
رئيس كل بانك مركزي اعلام كرده است كه دولت آنقدر ارز وارد بازار ميكند كه ديگر كسي خيال بورس بازي با اين كالاي پولي را در سر نپروراند.
پيش از اين هم بانك مركزي اعلام كرد كه با بازار سكه كاري ميكند كه ديگر كسي هوس خريد سكه و بورس بازي با اين كالا به سرش نزند. و البته دولت اين كار را هم كرده و صدها هزار سكه در بازار فروخت بدون آنكه قيمت سكه پايين بيايد.
دولت البته پول دارد كه چنين كاري بكند اما به چه بهايي؟
سوال اساسي اين است كه آيا وظيفه دولت و بانك مركزي اين است كه نفت بفروشد و با پول آن طلا بخرد آن را تبديل به سكه كند و در بازار بفروشد؟ و يا وظيفهاش اين است كه ارز نفتي را به بانكها بدهد تا آنها هر چقدر كه ميخواهند ارز بخرند و در خانه نگه دارند تا به اين طريق بورس بازي مهار شود؟ اصولاً چرا دولت و بانك مركزي فكر ميكنند كه كارشان خريد و فروش سكه و ارز است؟ و آيا اصولاً دولت حق چنين دخالتي را دارد؟
يك نظريه اين است كه مهمترين وظيفه بانك مركزي حفظ ارزش پول ملي است و لذا نبايد اجازه دهد كه ارزش پول ملي تضعيف شده و پايين بيايد اما سوال ديگري كه در اين ميان مطرح ميشود اين است كه آيا معيار ارزش پول ملي و به زبان عاميانهتر كاهش قدرت خريد پول را تنها قيمت سكه و ارز تعيين ميكند و اگر بهاي اين دو كالا به نوعي مهار شد به معناي آن است كه قدرت برابري پول و يا ارزش واقعي پول رايج تثبيت شده است؟
بنده خود را متخصص اقتصاد نميدانم لذا با كمال فروتني از متخصصان و كارشناسان برجسته اقتصادي دولت و بانك مركزي سؤال ميكنم كه آيا با دخالت دولت و تزريق سكه به بازار، ميل به خريد اين كالاي بادوام و سرمايه هماره قابل تبديل به پول كاهش يافته؟ و آيا برخلاف قولي كه ايشان دادهاند: ... خريداران سكّه عجله نكنند و به سمت بازار سكه هجوم نبرند چرا كه ما با پايين آوردن قيمت سكه درصدد از بين بردن سوداگري و بورسبازي هستيم و آنها ممكن است زيان كنند و سرمايههايشان از دست برود... واقعاً آنها كه چنين خريدي انجام دادهاند حالا پشيمان شده و ضرر كردهاند؟
امروز هم رئيس كل محترم بانك مركزي اعلام ميكنند كه هرچقدر كه مردم بخواهند ارز در اختيارشان قرار ميدهيم و نميگذاريم كه قيمت ارز بالا برود و از فردا هم كار بانك مركزي ميشود خريد و فروش ارز....
ناگفته پيداست اكثريت اين خريداران کساني هستند که به ارز نيازي ندارند بلكه نگران قدرت خريدشان و افت سرمايهشان هستند كه بخاطر كاهش ارزش پول ملي دوران سقوط را تجربه ميكند و آنها به دليل نگراني از فقر و از دست رفتن سرمايهشان است كه به فكر تبديل سرمايه خود از ريال به طلا و يا ارز افتادهاند. يعني ميخواهند سرمايه كاهش پذيرنده خود را به سرمايه بادوامتر تبديل كنند تا فقيرتر نشوند. اگر از فردا بانك مركزي بخواهد با تواني كه محصول بالا رفتن قيمت نفت و واريز دلارهاي نفتي به خزانه است، به ارز فروشي روي بياورد، همان سرنوشتي را تجربه نخواهد كرد كه در بازار سكه تجربه كرد و از نفس افتاد؟
با عذرخواهي تمام بايد عرض کنم برخلاف فرموده رئيس كل محترم بانك مركزي كه فرمودند قطعاً با ورود دولت به بازار ارز در آينده نزديك قيمت ارز كاهش يافته و نرخ آزاد آن به نرخ دولتي نزديك ميشود، پس از مدتي كه ميليونها دلار ارز به مردمي فروخته شد كه به خود ارز نيازي ندارند و بلكه با قدرت خريد آن به عنوان يك سرمايه كار دارند، اين روند متوقف شده و بانك مركزي خود را كنار خواهد كشيد. حال سوالي كه ميتوان داشت اينكه چرا ورود بانك مركزي به بازار طلا و ارز و فروش سكه و دلار و يورو، و سرازير كردن مقادير معتنابهي از اين كالاهاي به سرعت نقد شونده، به آرامش آن نميانجامد و اصولاً چرا از جمله اصليترين وظايف بانك مركزي نيست؟ پاسخ اين سؤال را كارشناسان و متخصصان اقتصادي دولت و بانك مركزي بسيار بهتر از بنده كه ادعايي در اين باره ندارم، ميدانند. فقط نميدانم كه چرا آنها رك و صريح اعلام نميكنند؟
آيا علت اصلي آن اين نيست كه بانك مركزي بهتر از هر كس ميداند كه تورم فعلي هرگز 10 يا 12 درصد اعلامي نيست و بسي بيش از ارقام رسمي است؟ آيا علت آن افزايش تورم و كاهش ارزش پول ملي و افزايش حجم نقدينگي و عدم بازدهي مناسب بازارهاي مالي مطمئن از جمله بورس و بانك براي جذب نقدينگي سرگردان و الزاماً هجوم سرمايه به بازارهاي مالي ديگر و حتي بازارهاي كاذب جذب نقدينگي براي مقابله با كاهش روزافزون قدرت خريد پول ملي نيست؟
و سئوال آخر اينكه آيا در اين ميانه بانك مركزي سوراخ دعا را گم نكرده است؟ شايد هم بنابه دلايلي ترجيح ميدهد همچنان به اقتصاد آدرس غلط بدهد تا كسي نپرسد نرخ رشد كشور و نرخ واقعي تورم كه كنترل آن وظيفه اصلي بانك مركزي است چقدر است؟ بنده نميدانم. اما انتظار است كه عزيزان كار شناس و صاحبنظر به اين سئوالها پاسخ صحيح بدهند.