گویی از نظر مردمان جامعه ما؛ چه در جایگاه عوامانه و چه در جایگاه متخصص و کارشناس، مردان مسائل و نیازهایی جز نیازهای جنسی ندارند
تاريخ انتشار: سه شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۱۵:۵۷
حال این بار میخواهیم سراغ بخش دیگری از توقعات، انتظارات و نیازهای مردانه رفته و به گفتگو از نارضایتیها و دلخوریهای مردانه از زندگی مشترک بپردازیم تا به مناسبت روز مرد هم که شده، روایتهای آنان را از آنچه باعث احساس درکنشدن و مورد ظلم واقع شدن آنها در زندگی مشترک میشود، بازگو کنیم.
جثه و ظاهر قویتر، وجود یک ذهنیت تاریخی در مورد ستم مردان یا سیستمهای مردانه بر زنان، آموزش مردان از کودکی در راستای عدم صحبت کردن از نگرانیها و ترسهایشان، هماهنگی بسیاری از باورها، ارزشها و رسوم عرفی جوامع و قوانین مدنی با منافع مردانه؛ همگی از جمله دلایلی است که موجب میشود مشکلات و دردهای مردان در زندگی خانوادگی همواره پنهان بماند.
از طرف دیگر تغییرات فرهنگی، اقتصادی، ارزشی و اجتماعی پیشآمده در سالهای اخیر موجب شده است بسیاری از مردان در خانواده تحت ظلم و ستم قرار بگیرند. در واقع برخی باورهای فرهنگی یا خلأهای قانونی، شاید به همان اندازه که زندگی زنان را متأثر میکند، بر زندگی مردان -هر چند در تعداد بسیار کمتری از آنان- سایه افکنده و روزهایشان را تلخ کرده است؛ تلخیای که حتی صحبت کردن از آن ممنوعه تلقی میشود.
اما مسئله دیگر اساساً پنهان بودن مشکلات عاطفی، احساسی و روحی مردان و تقلیل دادن همه آن به مسائل جنسی در افکار عمومی و حتی بعضاً مباحث علمی و تخصصیتر جامعه است. از تبلیغات رسانهای تا جوکها و طنزها تا آمار طلاق و ازدواج؛ همگی حول مسئلهبودن "دغدغه جنسی مردان" محوریت مییابد؛ موضوعی که به همان اندازه که مسائل جنسی زنان را نادیده میگیرد، مردان را هم به یک سری موجودات صرفاً جنسی تنزل داده و برایشان انتظارت و توقعات دیگری متصور نمیشود. یک جستجوی ساده اینترنتی با سرفصلهایی چون مسائل مردان، انتظارات مردان، نارضایتیهای مردان از زندگی و... به خوبی نشاندهنده این واقعیت تأثربرانگیز است که گویی از نظر مردمان جامعه ما؛ چه در جایگاه عوامانه و چه در جایگاه متخصص و کارشناس، مردان مسائل و نیازهایی جز نیازهای جنسی ندارند.
به گزارش مهرخانه، حال این بار میخواهیم سراغ بخش دیگری از توقعات، انتظارات و نیازهای مردانه رفته و به گفتگو از نارضایتیها و دلخوریهای مردانه از زندگی مشترک بپردازیم تا به مناسبت روز مرد هم که شده، روایتهای آنان را از آنچه باعث احساس درکنشدن و مورد ظلم واقع شدن آنها در زندگی مشترک میشود، بازگو کنیم.
روایتهای مردانه از احساس نارضایتی و ناامنی عاطفی در زندگی مشترک از مشکلات اقتصادی و گرانی و بیکاری این سالهاست یا از تجملگرایی و گرهخوردن تمام زندگی این روزها به مسائل مادی و پول و دارایی، که باعث شده برای بسیاری از زنان و البته مردان و کودکان امروز، داشتن وسایل قیمتی و لباس مارک و رسیدگی به ظاهر، در اولویت زندگی قرار بگیرد. و ازآنجایی که تأمین مالی خانواده در فرهنگ و قانون ایران از وظایف مرد به شمار میرود، پرواضح است که اولین گروهی که بهخاطر سبک زندگی مبتنی بر خرید و خوشگذرانی، خود را در تنگنا میبینند، مردان خانواده هستند.
مرد به مثابه عابر بانک خانواده "چون شغلم آزاد است و فیش حقوقی مشخصی ندارم، خواستههای زنم هم از من بیپایان و بیحساب و کتاب است. اگر از 10 خواستهاش 8تایش را هم برآورده کنم و 2تایش از توانم خارج باشد، جنگ به پا میشود. احساس میکنم تحت هیچ شرایطی نمیتوانم رضایتش را جلب کنم. هیچوقت راضی و قدردان نیست. هر چقدر هم تلاش کنم و برایش خرج کنم، باز هم آخرش طلبکار و ناراضی است و همیشه یکی در فامیلش پیدا میشود که از من بیشتر خرج میکند. این روزها آرزوی کارمندبودن دارم."
اینها گوشهای از درددلهای علی است که 16 سال از زندگی مشترکش میگذرد و به نظر خودش اصل مشکلش نداشتن فیش حقوقی است که باعث شده خواستههای همسرش بیحساب و کتاب باشد.
اما فرید که تنها 2 سال از زندگیاش میگذرد و مهندس و شاغل در یک شرکت خصوصی است، نظر دیگری دارد: " زنم تنها چیزی که ندارد آیندهنگری است. متأسقانه از ابتدای ازدواج هم همه اختیار زندگی و اموالمان را به دستش دادم، اما حالا هر روز روزگارمان بدتر میشود. خانهای را که داشتم قبل از عروسی به بهانه کوچک و جای حاشیهاش در شهر، گفت بفروشیم تا هم خانه بهتری اجاره کنیم و هم عروسی مفصلی بگیریم. با بقیه پولش هم ماشینمان را عوض کردیم و ماه عسل رفتیم و به قول خودش سال اول زندگی را خوش گذراندیم. چون ایده همسرم از اول این بود که سال اول زندگی را باید خوش بگذرانیم و همینطور هم شد. در عوض حالا هر روز که میگذرد زندگی سختتر میشود. اجاره خانه بدجور بالا رفته، ماشین بهتر خرج بیشتر دارد و خلاصه حالا نه تنها نمیشود خوش گذراند، بلکه از پس توقعهای مختلفش برنمیآیم. هر روز سر پول و مشکلات خانه و ... دعوا داریم و از هر چه زندگی است سیر شدهام. نمیدانم با یک حقوق محدود که از اول هم میزانش را میدانست، چطور چنین توقعاتی مانند مسافرت خارج هر ساله و لباسهای مارکدار از من دارد؟"
همسرم توقع دارد خانوادهام را فراموش کنم کسی منکر اسطورههای قدیمی مادرشوهر و خواهرشوهر بدجنس در داستانهای خیالی و واقعی ایرانی نمیشود که چگونه موجبات دلخوری و ناراحتی عروس جدید را فراهم میکردند، اما امروزه روابط عروس و خانواده همسر حداقل در بسیاری از موارد دگرگون شده و بنا بر بسیاری از دیگر جنبههای تغییریافته زندگی، به این جنبه نیز باید به شکل دیگری نگریست.
بحث روابط پرحاشیه عروس با خاندان شوهر شاید دومین دغدغه مشترک همه مردانی باشد که در این گزارش پای درددلشان نشستیم. احسان 29 ساله است و حدود 8 سال از زندگی زناشوییاش میگذرد. وی میگوید: "همسرم توقع دارد خانوادهام را فراموش کنم و کنار بگذارم. مشکل خاصی با هم ندارند، اما انگار به فامیل شوهر آلرژی دارد. کوچکترین کاری برای خانوادهام انجام بدهم، روزها برایم یادآوری میکند و دعوا میسازد. روی خواهرم که حساسیتی اساسی دارد و به پیشرفتهای تحصیلی و شغلی او حسادت میکند. خودم سعی میکنم برای زندگی خانوادگی کم نگذارم و برای همسر و دخترم مرد خوبی باشم، اما باز هم اگر کوچکترین پولی به خواهر مجردم بدهم یا برای مادرم کاری کنم، باید پیه روزها دعوا و بگو و مگو را به تنم بمالم. حتی سعی میکنم برای کمشدن حساسیت برای مادر او هم پسر و داماد خوبی باشم و کارهایشان را انجام دهم، اما در نهایت تأثیری در اخلاق زنم نمیگذارد."
محمد که 12 سال از زندگی مشترکش میگذرد، همچنان بر سر این موضوع اختلافهای اساسی با همسرش دارد و توقعات او را نسبت به روابطش با مادرش غیرمنصفانه میداند: "جدیداً دیگر اصراری ندارم که با من به خانه مادرم بیاید. خودم هم یواشکی میروم و در زمانهای کاری بهشان سر میزنم. اینقدر هر دفعه با یک رفت و آمد ساده با خانوادهام درگیری بینمان پیش آمده است که ترجیح میدهم دیگر سر این موضوع بحثی نباشد. حالا خیلی هم راضی و خوشحال است و سال به سال از آنها خبری نمیگیرد. خب حالا آرامش ظاهری بر زندگیمان حکمفرماست، اما قلباً از این رفتارش ناراضیام. وقتی من با خانوادهاش رفت و آمد میکنم، اما او اصلاً دلش نمیخواهد حال پدر و مادرم را بپرسد یا با خواهرانم رفت و آمد داشته باشد، احساس میکنم بخشی از وجود و زندگی من را پس میزند و نمیخواهد. حالا که پسرم 10 ساله است همیشه به این فکر میکنم که آیا دوست دارم در آینده او همچین رفتاری با ما کرده یا همسرش اینگونه باشد؟"
با مقایسه دائمی با پدرش و دیگر مردان فامیلش، غرور و شخصیتم را له میکند مسئله دیگری که مردان در مقابل آن احساس ضعف و درکنشدن دارند و برایشان آزاردهنده است، مقایسه دائمی زنان در مورد شوهران با دیگر مردان دور و اطرافشان است. "همیشه خدا یکی در فامیل زنم پیدا میشود که از من بهتر باشد. پسرعمویش از من بهتر لباس میپوشد، پدرش از من بیشتر پول در میآورد و خرج میکند، برادرش خوشاخلاقتر است، شوهرخواهرش بیشتر زنش را دوست دارد و خلاصه گاهی آدم احساس میکند حتی یک نقطهقوت هم نسبت به دیگر مردان ندارد. در این مواقع واقعاً ناامید و ناراحت میشوم." اینها را مهدی میگوید که 20 سال از زندگی مشترکش میگذرد.
در حالیکه همواره شنیدهایم که یکی از بدترین نوع برخوردها مقایسه حتی در مورد کودکانمان است، ظاهراً این نوع رفتار در میان زوجین نسبت به مردان بسیار شایع است.
ناصر اینگونه رفتارها را در مورد مسائل مالی پررنگتر میداند و معتقد است: "اصل مقایسهکردنهای زنم به مسائل مادی و تجملاتی برمیگردد. خدا نکند خانه یکی از اقوام خودم یا او برویم که چیزی را در خانهشان عوض کرده باشند، زن خانه طلای جدیدی خریده باشد، از مسافرت آمده باشند یا بدتر از همه خانه و ماشین عوض کرده باشند. هر چقدر هم که وضعیت کلیشان به نسبت ما پایینتر باشد، باز هم همه این داستانها میشود شروع دعوا و مقایسه میان ما و مردان آن خانواده که چقدر از ما بهتر و مردتر هستند؛ مقایسههای دائمی که غرور و شخصیت آدم را له میکند..."
احساس درکنشدن در مردان ناشی از عدم اختصاص زمان کافی به گفتگو میان زوجین است رئیس انجمن مددکاری ایران در رابطه با عواملی که منجر به احساس درکنشدن و نارضایتی مردان در خانواده از سوی زنان میشود، اظهار داشت: مسئله اصلی این نارضایتی مردان در خانواده، ناشی از موضوعی به نام فقر محبت است که دلایل متعددی دارد. یکی از دلایل این مسئله، تحتتأثیر مسائلی مانند اشتغالهای طولانیمدت اعضای خانواده (زن، مرد یا هر دو) در خارج از خانه، میتواند شکل بگیرد.
موسویچلک در ادامه افزود: مسئله دوم ناشی از تأثیر رسانهها، فضای مجازی و گسترش تکنولوژیهای ارتباطی است. تلویزیون، اینترنت، موبایل و تبلتها هر یک از مواردی هستند که میتوانند بر میزان ارتباط میان طرفین تأثیر گذاشته و تعامل میان زن و شوهر را کاهش دهند. در کل این شرایط منجر به این شده که گفتگوی هدفمند میان اعضای خانواده و بهخصوص زوجین کاهش ییابد؛ بهطوریکه طبق نتیجهای که از تحقیقی در رابطه با میانگین صحبت در خانوادههای ایرانی گرفته شده بود، این میزان کمتر از 15 دقیقه در روز است.
وی تصریح کرد: بنابراین پرواضح است که بدون گفتگو، بدون تفریح مشترک، بدون دست یکدیگر را گرفتن، بدون تعامل و ارتباط میان اعضای خانواده، در هر یک از طرفین رفته رفته این احساس ایجاد میشود که از طرف مقابلش درک نمیشود. اتفاقی که کاملاً بدیهی است؛ زیرا اساساً فرصت با هم بودن به دلایلی که ذکرش رفت میان زن و مرد کمتر شده و در نتیجه؛ نه فقط مردان، بلکه زنان هم این احساس نارضایتی را دارند. وقتی فرصتی برای حرف زدن نداریم یا نمیگذاریم و یا نمیخواهیم داشته باشیم، در نتیجه مردان احساس میکنند درک نمیشوند. در نهایت همه اینها موجب میشود خانواده امروزه آن کارکرد واقعی خود را نداشته باشد.
رئیس انجمن مددکاری ایران درخصوص راهکار مقابله با ایجاد این مشکلات، گفت: گرچه در این حوزه عوامل کلان مانند اقتصاد، فرهنگ و جامعه تأثیرگذار است، اما در عین حال برای تغییر این نوع سبک زندگی و بیشتر درکشدن از طرف مقابل، لازم است هرکس از خودش شروع کرده و سعی کند فرصت بیشتری به گفتگو با اعضای خانواده و همسرش اختصاص دهد تا در نهایت افراد بتوانند بیشتر یکدیگر را درک کنند و از توقعات و انتظارات یکدیگر مطلع شوند تا سطح رضایتشان از زندگی مشترک افزایش یابد.
سید حسن موسویچلک درنهایت افزد: در همین رابطه لازم است افراد مهارتهای گفتگوی بینفردی، شادزیستن، تصمیمگیری و تعامل بینفردی را در خود افزایش داده و خودشان را در رابطه با میزان استفاده از رسانهها کنترل کنند تا به جای آن فرصت بیشتری به خانواده و گفتگو اختصاص دهند. ضمن آنکه این نوع سبک زندگی باید از طریق فرهنگسازی، بهعنوان راهی برای درک متقابل آموزش داده شود. همچنین در نهایت خوب است به یاد داشته باشیم که ما به این دنیا آمدهایم که "کار" و " زندگی" کنیم و نه صرفاً "کار".
سخن آخر خانواده که دچار بحران میشود، سادهانگارانه است اگر فکر کنیم فقط زنان در آن احساس ناامنی و افسردگی میکنند. در واقع همه اعضای خانواده به شکلی تحتتأثیر خشونت، تبعیض، احساس ناامنی و کمبود مهر و عاطفه قرار میگیرند که فقط در ظاهر دارای بازنماییهای متفاوتی میان زنان و کودکان و مردان است و در این میان آسیبهایی که بر مردان وارد میشود، البته که کمتر دیده میشود.
در نهایت آنکه عدم گفتگو و خشم بیان نشده در افراد، در بلندمدت موجب سردی عاطفی و زناشویی در زندگی مشترک شده و بهتدریج آسیبهای پنهان و آشکاری برای اعضای خانواده به همراه میآورد. در چنین شرایطی نه تنها هیچکس در زندگی احساس رضایت نمیکند، بلکه انتظارات بهجا یا غیرواقعی و تخلیلی از شریک زندگی شکل میگیرد که به خاطر برآوردهنشدن و گاهی گفتهنشدن، کلیت زندگی را در مسیر طلاق عاطفی یا حقوقی قرار میدهد.