حقایقی که آبروی دستگاه دیپلماسی آمریکا را چوب حراج می زند
دولت باراک اوباما با شعار تغییر روی کار آمد اما استراتژی این دولت در برابر تهران تلفیقی از نقص های جدی و البته دورویی ورزی هایی بود که اعتبار امریکا را بر باد داد
تاريخ انتشار: دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۵۷
تيترآنلاين - سایت هافینگتون پست در تازه ترین تحلیل خود از شرایط و فضای حاکم بر مذاکرات هسته ای ایران در ژنو در بخشهاي از تحليل خود نوشت :
نگاهی عمیق تر به پرونده هسته ای ایران در دو سال گذشته نشان می دهد که دولت باراک اوباما با شعار تغییر روی کار آمد اما استراتژی این دولت در برابر تهران تلفیقی از نقص های جدی و البته دورویی ورزی هایی بود که اعتبار امریکا را بر باد داد.
افشاگری های ویکی لیکس نشان داد که دولت باراک اوباما نتوانسته است مشتاق نشان دادن خود برای مصالحه را پیاده کند. ریشه تمام این شکست ها را باید در نقص و بزدلی سیاسی دید که همواره در استراتژی اوباما در مقابل ایران به چشم خورده است.
در استراتژی باراک اوباما در قبال ایران نوعی بی صداقتی به چشم می خورد. به عنوان مثال نحوه مواجهه دولت اوباما با بحث سوخت گیری راکتور تهران و همزمانی آن با آغاز مذاکرات در پنو یکی از این مسائل است. در آن روزها تهران نامه ای به آژانس بین المللی انرژی هسته ای نوشت و از محمد البرادعی ریاست وقت سازمان خواست تا منبعی را برای تامین سوخت مورد نیاز راکتور تهران به این کشور معرفی کند. البرادعی به جای پاسخ دادن به نامه ایران، متن آن را در اختیار روسیه و امریکا قرار داد. در این فضا به جای آنکه این حرکت ایران به عنوان ابزاری برای اعتماد سازی پذیرفته شده و از ان تقدیر شود دولت باراک اوباما چماق را بلند می کند و حلقه تحریم را تنگ تر.
باراک اوباما و محمد البرادعی می توانستند منبع مورد نیاز تهران را در اختیارش قرار دهند و از تنش بیشتر در این پرونده و دلخوری و بی اعتمادی ایران ممانعت به عمل آورند. اوباما به راحتی می توانست از فرصت به وجود امده برای گشایش در پرونده هسته ای ایران و رهایی از شر فشارهای اسرائیل استفاده کند.
در نهایت بحث تبادل سوخت میان تهران و کشوری ثانی مطرح شد. ایران در ابتدای امر با این مساله موافقت کرد. اوباما و همراهانش اما به جای فرصت دادن به ایران و استقبال از توافقنامه تهران و آنکارا، بر اعمال تحریم ها اصرار ورزیدند. اوباما به جای زمان دادن به تهران این توافقنامه را تبدیل به این بحث کرد که یا قبول می کنید یا نفی می کنید، فکر کردنی در کار نیست!
ابتدای سال 2010 میلادی سخن از تهدیدهای فلج کننده به میان آمد واشنگتن با بزرگنمایی کردن تهدید اسرائیل تمام عزم خود را به کار گرفت تا اروپایی را از مرگ ترسانده و به تب راضی کند. بر اساس اسناد ویکی لیکس که تاریخ آن به دسامبر 2009 و ژانویه 2010 باز می گردد، اسرائیلی ها در محافل داخلی خود اعتراف می کنند که خطر ایران هسته ای را بزرگنمایی کرده اند با این همه در دستگاه سیاسی اوباما از رابرت گیتس تا هیلاری کلینتون و مشاور امنیت ملی اوباما این اعتراف را ناشنیده می گیرند و تاکید می کنند که بنیامین نتانیاهو برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران بسیار جدی است. این اصرار بر یک اشتباه در حقيقت ابزاری بود برای اعمال فشار روانی بر ایران.
در مورد توافقنامه تهران هم باراک اوباما به نوعی دورویی سیاسی روی می آورد. ترکیه و برزیل ابتدا با هل دادن های امریکا به داخل گود می افتند و رضایت تهرات را در بحث تبادل سوخت جلب می کنند اما در نهایت، اوباما با بی تفاوتی از کنار این دستاورد می گذرد.
حقبقت تلخ پشت پرده این بازی سیاسی این است که امریکا هرگز با هیچ توافقنامه تبادل سوخت با تهران موافقت نخواهد کرد. اوباما به راحتی آب خوردن به داسیلوا و اردوغان دروغ گفت. وی شکست را عمدا مهمان آنها کرد تا بتواند رای دیگران را در شورای امنیت در سبد خود بریزد.
این حقایق وجود دارند و قابل کتمان نیستند. حقایقی که آبروی دستگاه دیپلماسی آمریکا را چوب حراج می زند. هر شاهد منصفی با نگاه به این پرونده از بیرون متوجه دوگانگی استراتژی اوباما در قبال ایران خواهد شد. حقیقت این است که اوباما با این پرونده بازی می کند. اکنون پربیراه نیست اگر ایرانی ها با خود زمزمه کنند که اوباما یا بوش فرقی با هم ندارند.