چه كسي در دنياي مدرن امروز بايد سينما برود. اصلاً تكليف صنعت سينماداري چيست؟ اينجا گزينهاي به نام فيلم خوب حلقه مفقوده اين معما قرار ميگيرد.
تاريخ انتشار: چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۹ ساعت ۰۸:۰۳
شايد تجربه آثاري همچون سريال قهوه تلخ تنها بخشي از ويژگيهاي آزمون در ژانرها و گونههاي ارتباط در حوزه هنر تصوير است كه ما خيلي دير به سوي آن گام برداشتهايم. «مديريت زمان» از جمله مهمترين بحثهايي است كه در رابطه با استقبال از چنين آثاري حرف اول را خواهد زد.
برخی از مخاطب امروز سعي ميكند از وقتش استفاده كند و هزينههايي را كه در رابطه با زمان صرف شده پيش روي او قرار ميگيرند، كم كند و به همين دليل او با پديدهاي مدرن و نو و دانش دوران يعني مديريت زمان روبهرو است. او سعي ميكند براي ديدن يك فيلم، مدت زماني را از منزل، اداره تا سينما طي نكند، كرايه ماشين ندهد. و احياناً اگر حوالي سينما هم گرسنگي به سراغش آمد هزينهاي را براي خريدن ساندويچ بوفه سينما نپردازد. پس به توليدات شبكه سينماي خانگي روي ميآورد.
اما اين جا يك سؤال پيش ميآيد، پس چه كسي در دنياي مدرن امروز بايد سينما برود. اصلاً تكليف صنعت سينماداري چيست؟ اينجا گزينهاي به نام فيلم خوب حلقه مفقوده اين معما قرار ميگيرد. فيلم خوب قادر است يك مخاطب را در باد و باران و سرما و گرما از منزل بيرون بكشد و به سالن بياورد. اگر اين چنين شود، هم هزينهها مصرف درست ميشود، و هر فيلمي هم با انگيزه كشاندن مخاطب به سينما و كيفيت بالا توليد ميشود. شايد نمونه چنين آثاري را همين روزها در سينماهاي تهران شاهد بوديم. اگر سريال قهوه تلخ فروش ميلياردي داشت، فيلم ملك سليمان نيز از فروش ميلياردي برخوردار بود؛ در فاصله حدود 2 ماه 2 ميليارد و 750 ميليون تومان فروش داشت. با اين حال گرايش و ذائقه مخاطب به سمت توليدات سينماي خانگي است.
يك صاحبنظر سينما در همين باره ميگويد: در حال حاضر بسياري از فيلمهاي سينمايي بر پرده سينما راه نمييابند و صرفاً امكان پخش تلويزيوني يا ويدئويي پيدا ميكنند (كه اين البته براي فيلمهايي كه در حد و اندازه پخش تلويزيوني ساخته ميشوند مشكلي ايجاد نميكند). اكنون در مورد سينما سؤالات تازهاي در برابر ما قرار گرفته است كه اصولاً از جنس سؤالات فني و نظري گذشته نيستند؛ اينكه: بر سر سينما چه خواهد آمد؟ سالن سينما به طور بالقوه چه امكاناتي را ميتواند در اختيار تماشاگر قرار دهد؟ آيا با فرعي شدن نقش سالنها، فيلم 35 و 16 ميليمتري جاي خود را به فيلم ويدئويي خواهند داد؟ لابراتوارها و استوديوهاي فيلمسازي سنتي چه تحولاتي را طي خواهند كرد؟ سالن تاريك چه ويژگيهايي دارد كه احتمالاً ميتواند بقاي آن را تضمين كند؟ آيا نسبت تماشاگر با فيلم در سالن سينما با اين نسبت در موارد ديگر ماهيتاً تفاوت دارد؟ پخشكنندگان فيلم چه نسبتي با ديگر انواع روشهاي پخش فيلم برقرار خواهند كرد يا كردهاند؟ همه اين پرسشها به نحوي به گزاره اصلي ما در اين بحث يعني كاسته شدن احتمالي از تجربه جمعي تماشاي فيلم و افزايش تجربه فردي و خانگي تماشا مربوط ميشوند.
در برابر اين مسائل شاهد تحولاتي نيز در خود رسانه سينما هستيم كه احتمالاً براي مقابله با اين موج ظاهر شدهاند.(1) ساخته شدن مجتمعهاي چند سالني (تا 12 سالن) در نقاط مختلف (مثل بريتانيا و ژاپن) براي دادن امكان انتخاب به تماشاگر، (2) تحول در امكانات سمعي ـ بصري سالن نمايش جهت ترغيب افراد به حضور، (3) مجتمع شدن سالنهاي سينما از طريق پخش كابلي و كوچك شدن آنها براي تنوع و تعدد بيشتر و پاسخ به نيازهاي متفاوت و (4) جهتگيري به سوي ساختن فيلمهايي در حد و اندازه پرده بزرگ سينما، يعني فيلمهايي كه تماشاگر ترجيح دهد بر پرده آنها را تماشا كند، برخي از اين تحولات هستند.
با اين حال سينما به راحتي نخواهد توانست بر موج تفريحات خانگي و فربهتر شدن زندگي خصوصي غلبه كند و توسعه بزرگراههاي اطلاعاتي باعث خواهد شد كه همه كالاهاي رسانهاي مورد نياز افراد به در خانه آنها تحويل شود.
در اين ميان تحولات فني در حوزه سينما و كم و كيف تحولات در رسانههاي ديگر و نيز ساختارهاي فرهنگي ـ اجتماعي جوامع تعيينكننده غلبه يك رسانه بر رسانه ديگر خواهند بود.اين در حالي است كه برآورد ذائقه مخاطبان براي هيچ كارشناس و اهل فني شدني نيست، امكان دارد يك فيلم چنان توجه مخاطبان را به خود مشغول كند كه هر لحظه معادلات ميلياردي در گيشه ايجاد كند.