مجموعه هفت شيخنشين آن به اندازه يك استان كوچك ايران نيست و هرچه دارد و ندارد مديون ايرانيان است. از نيروي كار متبحر تا سرمايهگذاران و توريستهاي ايراني و تا صادرات مجدد كالاهاي سراسر دنيا به بازار بزرگ ايران
تاريخ انتشار: يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۶:۴۱
نويسنده : عليرضا خاني
دوم دسامبر 1971، يعني دو روز بعد از آنكه امپراطوري بريتانيا جزاير سهگانه ايراني را ـ كه به عنوان پايگاه نظامي به بهانه خطر گسترش كمونيسم از ناحيه شوروي سابق، اشغال كرده بود ـ به ايران پس داد و رفت، هفت آبادي كوچك را در ريگزارهاي حاشيه جنوبي خليجفارس زير يك بيرق جمع كرد و نام آن را كشور نهاد و اميري به نام شيخ زايد بر آنها گمارد تا نزاعهاي قبيلهايشان را كه نوعاً بر سرِ تصاحب احشام و اشجار نخل و اندك آب قابل آشاميدن بود، جمع و جور كند... و اينچنين بود كه امارات متحده عربي خلق شد.
بعدها، به مدد دلارهاي نفتي بيكران، بخشي از آن باديهها به برج و بارو بدل شد و آسمانخراشهايي ميان ريگزارها سر برافراشت و شهرهايي در وسط بيابان لميزرع با دانش آمريكايي و انگليسي و پول نفت به شكل ماكتگونهاي از برج و باروهاي سانفرانسيسكو پديد آمد و تفريحگاهها و عشرتكدههايي براي شتربانان به آلاف و علوف و نفت رسيده، بنا شد و دارالخلافه آلنهيان به كاخ سلطنتي تغيير نام و تغيير شكل يافت و شيخ جامه نو پوشيد و به جاي شتر بر بنز نشست و به جاي كجاوه، هواپيماي شخصي ابتياع كرد و برجالعرب را برايش ساختند و از بالاي آن، خشكياي در آبهاي آبي خليجفارس ديد و انديشيد حال كه شهرهايي دارد كه ساختمانهايش بلندتر از بناهاي امپراطوري بريتانياست، خود چه كم از آنها دارد كه كشورگشايي نكند!
امارات متحده عربي به گواه آمارهاي رسمي كمتر از يكپنجم جمعيتش، زاده همان آباديها هستند و افزون بر 80 درصد جمعيتش مهاجر. مجموعه هفت شيخنشين آن به اندازه يك استان كوچك ايران نيست و هرچه دارد و ندارد مديون ايرانيان است. از نيروي كار متبحر تا سرمايهگذاران و توريستهاي ايراني و تا صادرات مجدد كالاهاي سراسر دنيا به بازار بزرگ ايران و از همه اينها بالاتر، موجوديت كشورش نيز مديون و مرهون ايران بزرگ و قدرتمند است. چه كسي است كه نداند اگر سايه ايران قدرتمند بر سرش نبود، صدام حسين با يك رژه نظامي آنجا را فتح ميكرد همانطور كه كويت را فتح كرد و آنوقت عمر و تاريخ اين آبادي نوپا، كه اينك به سختي به چهار دهه ميرسد، به سه دهه نيز نميرسيد.
ايران كشور بزرگي است كه در طول تاريخ چندهزار سالهاش حتي يك روز ننگ مستعمره بودن بر پيشانياش ننشسته است و حتي يك بار پرچمش را اغيار برايش برنيفراشتهاند و هماره مهد تمدن و شكوه و اقتدار بوده است و در عين همه قدرت و بزرگياش، هرگز چشم طمع بر خاك غير نداشته است و هميشه با همگان و بويژه با همسايگان با مهر و رأفت و صلح و همكاري و عطوفت زيسته است اما هيچكس نبايد اين را با تسامح و تساهل مردم اين ديار بزرگ بر سرِ سرزمينشان اشتباه بگيرد كه اگر بگيرد دچار خطايي سخت و جبرانناپذير شده است از نوع خطايي كه صدام مرتكب شد كه با توهّم قدرت و حمايت بيگانگان پنجه در چهره شير كشيد و جهانيان به چشم ديدند چنگاندازي اين ديكتاتور خونآشام بر سرزمين ايران و غرور ايرانيان مغرور چه بر سر آن زنگي مست آورد. هرچند قياس صدام با شيخهاي آرميده در تشكهاي پرِ قو در سواحل جنوبي خليجفارس قياس معالفارق است. آنها احتمالاً بايد بدانند كه عمارت كردن چند برج و بارو و هتل و كازينو در برهوت امارات، به كسي قدرت امپراطوري نميدهد. كشوري كه مجموعه جمعيت هفت اميرنشينش به اندازه دانشآموزان مدارس ابتدايي تهران نيست، مبادا خداي ناكرده توهّم كشورگشايي به سرش بزند. نيكوست كه شيوخ آباديهاي كوچك جنوب خليج بزرگ فارس، هر صبح از دارالخلافه بيرون آيند بر كرانه جنوبي اين خليج بايستند و چشمانشان را با هر دو دست سايه كنند تا آنسوي خليج ايراني، فلات بزرگ و پهناور ايران را بنگرند و آنگاه به نقشه سرزمين خود نيز نگاهي بيفكنند تا حد و اندازه خود را بهتر ببينند و بيشتر بدانند.
اي شيخ! اگر به گمان حمايت بيگانگان دچار توهّم شدهاي، بدان كه آنها تو را به آني رها ميكنند در وسط برهوت و ريگزارهاي تفتيده و داغ!به اين بينديش كه مبارك و بنعلي و قذافي كه بسيار از تو قدرتمندتر و مغرورتر و دستنشاندهتر بودند، اكنون كجايند؟ پس، اندازه نگه دار كه اندازه نكوست.