رهبران آمريكا به اين نتيجه رسيدهاند كه حمايت از رژيم صهيونيستي جز هزينه، چيزي عايد آنها نخواهد كرد و بزرگترين هزينه، تقابل با جامعه جهاني به دليل حمايت از اين رژيم است
تاريخ انتشار: پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۰۰
چند سال قبل يك نويسنده اروپايي تعبير جالبي درباره اسرائيل بكار برده بود: «كودك سرراهي آمريكا.» نويسنده در توضيح اين جمله، رژيم صهيونيستي را كودكي سرراهي خوانده بود كه آمريكا نميداند با آن چه كند؛ اگر آن را به حال خود بگذارد و كاري به كارش نداشته باشد به موجودي سركش تبديل ميشود كه هيچ كس از دستش در امان نخواهد بود و اگر از آن حمايت كند، چارهاي ندارد جز اينكه دنيا را با خود دشمن كند، چون اين كودك سرراهي، خوب تربيت نشده و آمريكا مجبور است تاوان رفتارهاي غيراخلاقي و ضدبشري آن را بپردازد.
اين مقدمه، بهانهاي براي چرايي سفر باراك اوباما، رئيسجمهوري آمريكا به سرزمينهاي اشغالي است كه قرار است به زودي انجام شود. نكته اينكه اوباما بعنوان رهبر كشوري كه بزرگترين حامي اسرائيل است، اولين بار است به اراضي اشغالي فلسطين قدم خواهد گذاشت و اين يعني اينكه رئيسجمهوري كنوني آمريكا اگر براي دومين بار انتخاب نميشد، هرگز به اسرائيل نميرفت و اين را از چهار سال اول زمامداريش نشان داد. به معناي ديگر، رهبران آمريكا نيز به اين نتيجه رسيدهاند كه حمايت از رژيم صهيونيستي جز هزينه، چيزي عايد آنها نخواهد كرد و بزرگترين هزينه، تقابل با جامعه جهاني به دليل حمايت از اين رژيم است.
البته ترديدي نيست كه بخش عمده اين حمايت بخاطر نفوذ قدرتمند لابي صهيونيستي در لايههاي قدرت در آمريكاست. اين لابي در كاخ سفيد، وزارت خارجه، وزارت دفاع و ديگر مراكز مهم تصميمگيري ايالات متحده نفوذ دارد و گفته ميشود واشنگتن تصميمگيري در سطح كلان به خصوص جنگ در كشورهاي ديگر را بدون هماهنگي و مشورت با آن اتخاذ نميكند. اگرچه گفته ميشود اوباما برخلاف رؤساي جمهوري پيشين آمريكا، روي خوش به اسرائيل نشان نميدهد و بيشترين انتقادها را به اين رژيم به دليل سياستهاي نژادپرستانه آن عليه فلسطينيها داشته است، اما از آنجا كه روابط واشنگتن و تلآويو راهبردي است و طبق يك قانون نانوشته، آمريكا موظف به حمايت از رژيم صهيونيستي است، لذا انتقادهاي شخص رئيسجمهوري آمريكا تأثيري بر روابط آن دو ندارد.
اما اوباما چرا در اين برهه زماني و دوره دوم رياستجمهورياش تصميم به سفر به اراضي اشغالي فلسطين گرفته است؟ بخشي از اين سفر به روند مذاكرات صلح فلسطينيها و اسرائيل مرتبط است؛ مذاكراتي كه در پي حمله سال 2008 رژيم صهيونيستي به غزه متوقف شد و شهركسازي اين رژيم نيز توقف روند مذاكره را تشديد كرد. كارشناسان شكست روند صلح خاورميانه را يكي از علل پايان هژموني آمريكا در اين منطقه ميدانند و شايد به همين دليل است كه كاخ سفيد به تكاپو افتاده تا به هر طريق ممكن، مذاكرات صلح را احيا كند، به ويژه در شرايط كنوني منطقه كه همپيمانان اسرائيل از صحنه خارج شدهاند و اين رژيم با يك انزواي بيسابقه روبروست. حل مناقشه اعراب و اسرائيل يك موفقيت بزرگ براي آمريكا خواهد بود. به همين دليل اوباما به رغم ناخرسندياش از رفتارهاي افراطي رهبران كنوني رژيم صهيونيستي بهخصوص شخص بنيامين نتانياهو، حاضر است براي احياي مذاكرات و تحقق صلح، امتيازاتي هم به نتانياهو بدهد كه از آن جمله فشار بر ايران است. نخستوزير رژيم صهيونيستي كه تمايل آمريكا را براي از سرگيري مذاكرات صلح به خوبي درك كرده است، ميخواهد از فرصت موجود براي فشار مضاعف بر ايران با هدف توقف برنامه هستهاي آن استفاده كند. بسياري حتي معتقدند افزايش شهركسازي اسرائيل در كرانه باختري با همين قصد و نيت انجام ميگيرد. تلآويو كه ميداند جامعه جهاني مخالف شهركسازي است، از اين موضوع به عنوان برگ برنده استفاده ميكند و ميخواهد فقط در مقابل توقف برنامه صلحآميز هستهاي ايران، دست از ادامه شهركسازي بردارد. رژيم صهيونيستي در اين مدت چند بار نيز تهديد به حمله به مراكز هستهاي ايران كرد كه اگر چه خود به خوبي ميداند در شرايط كنوني منطقه امكان چنين حملهاي وجود ندارد و بهاي سنگيني براي آن خواهد پرداخت، اما قصد داشت با اين تهديدها حمايت بيشتر آمريكا را جلب كند، به خصوص كه رفتار سرد اوباما با رهبران اين رژيم، نگراني آنان را افزايش داده بود. اكنون هم بايد منتظر نتايج سفر اوباما ماند، اما باتوجه به سياستهاي نژادپرستانه صهيونيستها طي اين سالها، خوشبيني به حصول نتيجه و تحقق صلح، كمي دور از انتظار است و شايد بتوان گفت عمدهترين دليل سفر اوباما به اسرائيل، كاستن از فشارهاي رواني لابي صهيونيستي در آمريكاست.