اين ننگ را به كجا ببريم كه مي خواهيم مديريت جهان را برعهده بگيريم؟
خسرو معتضد
ماجراي اين زن گرسنه كه مي خواهند او را در صورت رضايت ندادن مسؤولان فروشگاه، زنداني كنند كه دخترانش بي سرپرست بمانند در ايامي منتشر مي شود كه يك نشريه هفتگي زرد چاخان، ميلياردرهاي ايراني را معرفي مي كند
تاريخ انتشار: پنجشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۵۸
نويسنده : خسرو معتضد
در يكي از روزنامه ها خبري بود مبني بر اينكه در يكي از فروشگاه هاي مجهز به دوربين مداربسته در غرب تهران، زني كه با دو دختر جوان خود در ظاهر براي خريد اجناس و خواروبار خانواده آمده بود، از قفسه مواد پروتئيني دو بسته گوشت برداشته است و آنها را درون كيفش قرار داده و در حال خروج از فروشگاه بوده كه كاركنان فروشگاه ماجرا را كشف كردند و چون در كشور ما قرنهاست، آفتابه دزدها و شندرپندرها و خرده دزدان به سرعت تسليم عدالت مي شوند، مأموران فروشگاه پليس را باخبر مي كنند و مأموران كلانتري هم به سرعت در محل حاضر شده اين مادر را به كلانتري 133 شهرزيبا منتقل مي كنند. متهم پس از اقرار به اينكه به انگيزه مشكلات مالي و هزينه زندگي دو دخترش بسته هاي گوشت را سرقت كرده است با قرار قانوني از سوي بازپرس شعبه 13 دادسراي ناحيه 5 تهران راهي زندان شد. او در مصاحبه اي، مرگ شوهرش در دو سال پيش، بي سرپرست ماندن، گرسنه بودن دو دختر و مشكل تأمين هزينه زندگي را علت سرقتش اعلام كرده است. اين زن 35 سال دارد. او گفته به خاطر مشكلات مالي، نداشتن پولي براي هزينه زندگي و نداشتن ضامن براي كار، نمي توانسته مخارج زندگي خود و دو دختر را تأمين كند. اين زن مي گويد: هر جا مي رفته وقتي مي فهميدند شوهرش فوت كرده تقاضاي خلاف اخلاق از او داشته اند. اين زن، مادر سالخورده هم داشته است. او نمي خواسته اين دو بسته گوشت را كه بهايش سرجمع به 20 هزار تومان هم نمي رسد كباب كند، خورش كند، قيمه كند، آش و آبگوشت بپزد، بلكه مي خواسته آنها را بفروشد؛ «من فقط مي خواستم با فروش بسته هاي گوشت، پولي به دست بياورم و هزينه زندگي دو فرزند و مادر سالخورده ام را تأمين كنم.» ملاحظه مي فرماييد! اين خبر در روزهايي منتشر مي شود كه مدير رستوران بالاي برج گردان «ميلاد» بهاي 170 هزار تومان براي يك پرس غذا و براي مردمي كه بنز 100 تا 200 ميليون توماني سوار مي شوند و ساعت يك ميليون و 600 هزار توماني دست آقازاده هايشان مي كنند، نرخي عادي مي داند. چند روز پيش تعدادي از سربازان ما بر اثر اصابت مين به پايشان در مرز كردستان عراق كشته شدند. معلوم نشد خونبهاي ايشان چه شد و دادگستري ما كه ديه 90 ميليوني و 120 ميليون توماني تعيين مي كند قصد ندارد ديه اين مرزبانان را كه قرباني بي تدبيري مقامات كردستان عراق شده اند، از حكومت اين اقليم مطالبه كند؟ ماجراي اين زن گرسنه كه مي خواهند او را در صورت رضايت ندادن مسؤولان فروشگاه، زنداني كنند كه دخترانش بي سرپرست بمانند در ايامي منتشر مي شود كه يك نشريه هفتگي زرد چاخان، ميلياردرهاي ايراني را معرفي مي كند و به طمع دريافت آگهي و رپورتاژ، صفحه ها در وصف ميلياردرهاي بخور و بخواب و با تلفن معامله كن سياه مي كند. از قول يك صادركننده نوشته كه 200 هزار دلار در يك معامله پسته منفعت برده است. آيا اين ميلياردر اختراعي كرده كه ليسانس آن را فروخته است؟ آيا «بيل گيتس» مؤسس شركت مايكروسافت است كه از 56 ميليارد دلارثروت خود، تنها 5 ميليارد آن را براي خود و خانواده اش برداشته و 51 ميليارد را به مصارف عام المنفعه، مبارزه با بيماريها و مبارزه با گرسنگي در جهان اختصاص داده است. ميلياردرهاي ما چرا از آستان مقدس امام هشتم و دوستداران حضرت امام رضا(ع) سرمشق نمي گيرند؟ اين دارالضيافه و سفره خانه اي كه پانصد ششصد سال است در آستان قدس برقرار است و توانگران بسياري وقف كرده اند، آن طعام تا قيام قيامت داده شود براي اين است كه گرسنه، گرسنه نماند. شرم آور است در روزگاري كه ما براي غراب (غربهاي) كشورهاي ديگر به تقليد از حاجي مشيرالسلطنه صدر اعظم «محمدعلي شاه» كار و نان و خانه و رفاه توليد مي كنيم و تازه به اهداف انساني خودمان هم نمي رسيم و جواب ما را با دشمني مي دهند يك خانم، مانند ژان والژان، قهرمان كتاب بينوايان كه نان دزديد، گوشت بدزدد نه اينكه مانند ژان والژان آن را براي رفع گرسنگي بخورد، بلكه آن را بفروشد و با 20 هزار تومان بهاي دو بسته گوشت چند روز ديگر خود و فرزندانش با نان و پنير و پياز و حداكثر اشكنه يا بادمجان پخته يا سيب زميني ارتزاق كنند! چه شده است مسلماني ما؟ چه شده است انسانيت ما؟ كجاست اجراي كتاب نهج البلاغه مولاي متقيان؟ كجاست فرمان آن حضرت به مالك اشتر؟ اين كتاب ارجمند آيا فقط به درد خواندن يا نوشتن در راديو و تلويزيون مي خورد؟ اين ننگ را به كجا ببريم كه مي خواهيم مديريت جهان را برعهده بگيريم؟ در حرفهايمان از خلخالي كه در زمان حضرت علي(ع) از پاي زني يهودي خارج شد و حضرت آنقدر خشمگين شده بودند كه چند روزي با كسي سخن نمي گفتند، سخن مي رانيم، اما يك زن مسلمان ايراني كه نمي خواهد از راه عفت فروشي امرار معاش كند و دو دختر و مادر پيرش چشم تمنا به او دوخته اند ناچار مي شود، دو بسته گوشت بدزدد.كجا هستند آن مؤسسات حمايت از زنان و آن خانمهاي محترمه اي كه در تلويزيون باد به غبغب دميده و از خدمات فلان سازمان و فلان اداره كل به زنان، شاهنامه ها مي سرايند؟ كوتاه سخن اينكه، اين زن بايد آزاد شود و شغلي فراخور زندگيش به او داده تا اسباب زندگي و رفاه او و فرزندانش فراهم شود.