اقتصاد حيرتها؛ افسوسها در حاشيه سكه اكنون بسيار پررنگتر از سكه است
نادر هوشمنديار
اي كاش آقاي دبيركل به اين پرسش پاسخ ميداد كه وقتي هميشه اقتصاد ايران مثل جزيره، كاري به تحولات اقتصاد جهاني ندارد، چگونه اين بار سكه چنين تاثيري را پذيرا شده و قيمت آن از 500 هزار تومان عبور كرده است؟
از دو روز پيش تا به حال كه بهاي سكه از 500 هزار تومان گذشته است، همه با تعجب با يكديگر سخن ميگويند و با حيرت از سكه 500 هزارتوماني ياد ميكنند. البته از جهتي اين حيرت بزرگ، طبيعي و پذيرفتني است. هيچكس تا همين چند سال پيش فكرش را هم نميكرد كه روزي در ايران سكه 500 هزار تومان شود. براي همين، چنين حيرت بزرگي بعد از سكه 500 هزار توماني وجود دارد.
جالب اينجاست كساني كه در چارچوب اقتصاد ايران زندگي ميكنند، هميشه با اين حيرتها آشنا هستند و پيشكسوتان اقتصادي نيز در همين راستا اقتصاد ايران را اقتصاد حيرتها معرفي كردهاند. همه از نسلهاي گذشته بارها شنيدهايم كه اگر چنان ميكردند يا اگر چنان نميكردند، امروز اوضاع اقتصادي به مراتب بهتري داشتند. در مورد سكه نيز بازار غصهها داغ شده است كه اگر مثلا چند وقت پيش سكههاي خود را حراج نميكردند، امروز به واسطه آنكه در طول يك شب سكه 500 هزار تومان شده است، چه درآمدي به جيب ميزدند.
افسوسها در حاشيه سكه اكنون بسيار پررنگتر از سكه است و بدون شك براي بار آخر نيز نخواهد بود كه بازار افسوسها در مورد يك كالا شكل ميگيرد. آيا تا به حال از خود پرسيدهايم كه چرا فقط در ايران از اين اتفاقها ميافتد و فقط در ايران است كه همه نسلها يا براي فروش يك كالا غصه خوردهاند يا براي نخريدن كالاي ديگر دچار افسردگي شدهاند؟ به نظر من پاسخ اين پرسش بسيار ساده است. در ايران به صورت تاريخي روند تصميمگيريهاي اقتصادي تابعي از آزمون و خطاهايي بودهاند كه هيچ توجهي به تجارب و ايدههاي علمي نداشتهاند.
ديروز وقتي همه از 500 هزار تومان شدن سكه باخبر شدند، رييس كل بانك مركزي در گفتوگويي اعلام كرد: چارهاي جز افزايش قيمت سكه نيست، چون قيمتها از بازار جهاني تبعيت ميكنند. البته نميتوان تاثير پذيرفتن از بازار جهاني را ناديده گرفت، ولي اي كاش آقاي دبيركل به اين پرسش پاسخ ميداد كه وقتي هميشه اقتصاد ايران مثل جزيره، كاري به تحولات اقتصاد جهاني ندارد، چگونه اين بار سكه چنين تاثيري را پذيرا شده و قيمت آن از 500 هزار تومان عبور كرده است؟ واقعيت اين است كه ريشه سكه 500 هزار توماني و بسياري از حيرتها و افسوسها نزد شهروندان در ناكارآمدي سياستهاي اقتصادي يا به تعبير بهتر سياسي كردن اقتصاد، در بسياري از برهههاي تاريخ است.
اگر چند سال پيش كه كارشناسان اقتصادي نامه به رييس دولت مينوشتند يا از هر تريبوني براي رساندن نگرانيهاي خود به دولتيها استفاده ميكردند، سخن آنها جدي گرفته ميشد و امروز به طور حتم سكه هم 500 هزار تومان نبود. در حال حاضر كار به جايي رسيده است كه بانك مركزي نيز هر كاري ميكند، بيشتر در باتلاق مناسبات اقتصادي فرو ميرود. بايد اين واقعيت را پذيرفت كه حتي سياستهاي مفيد اقتصادي هم وقتي يكشبه اجرا ميشوند، ره به جايي نميبرند و تبديل به مولفهاي تخريبي ميشوند.
چند سال پيش همه انديشمندان اقتصادي به دولت گفتند يكشبه نرخهاي سود را نبايد كاهش داد اما اين اتفاق افتاد و در عرض چند سال سرمايهها همه از بانكها به سمت بازارهاي حاشيهاي فرار كردند. در حال حاضر سكه 500 هزار توماني ميتواند بهترين تجربه باشد. يك جا در اقتصاد ايران بايد بر اساس منطق اقتصادي و انديشههاي تجربهشده كارشناسان، برنامهريزي و اجرا كرد تا ماجراي افسوس و حيرت نيز به آخر خط برسد. بازگشت دوباره به فرامين درست اقتصاد نيز نميتواند كارآمدي داشته باشد. الان دولت به اين نتيجه رسيده است كه نرخهاي سود را تصحيح كند. براي اين كار مديران اصلي خود را از شوراي پول و اعتبار بيرون كرده است. اما آيا زمان براي چنين تصميمي دير نيست؟ به نظر ميرسد براي ترميم تصميمهاي نامناسب، زمان كمي تا مقداري زياد از دست رفته است؛ سكه 500 هزار توماني بهترين دليل براي اين ادعا محسوب ميشود.
مرجع : شرق
نظرات بينندگان: ۱ نظر انتشار يافته ۰ نظر در صف انتشار ۱ نظر غيرقايل انتشار
سعید
۱۳۹۰-۰۵-۳۰ ۱۱:۵۵:۱۵
سرانجام بازار سکه هم مانند بازار مسکنه. قیمت ها بالا و خرید و فروش راکد. مردم سکه نخرند. (3684)