احکام اسلامي براي ديه اعضا چه مبالغي را در نظر گرفته است؟
هــریک از اعضـای بدن دارای دیهی خــاصی هستند که طبق شرایط مختلف به آنهــا تعلق میگیرد، مو، دست، پــا، چشم و بقیه اعــضای بدن هــر کدام دیه مخصوص به خودشون را دارند
تاريخ انتشار: پنجشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۵۶
هــریک از اعضـای بدن دارای دیهی خــاصی هستند که طبق شرایط مختلف به آنهــا تعلق میگیرد، مو، دست، پــا، چشم و بقیه اعــضای بدن هــر کدام دیه مخصوص به خودشون را دارند، که نسبت به دیه کامل در نظر گرفته میشود.
به گزارش باشگاه خبرنگاران، "دیه"، دیعه و یا خونبها از قوانین اسلام است و بر اساس تعاریف فقهی، مال یا پولی است که به سبب کشتن انسان یا نقص عضو به کسی که صدمه دیده و یا به بازماندگان او پرداخت میشود.
در تعریف حقوقی، دیه کیفر نقدی است که از مجرم به نفع مجنیعلیه یا قائم مقام او گرفته شود و میزان دیه از سوی دادگاه برای جنایت تعیین شده است.
میزان دیه در دین اسلام برای مرد و زن مسلمان و مردان و زنان سایر دینهای آسمانی متفاوت است.
دیه در مذهب شیعه
بر اساس نظر فقهای شیعه، میزان دیه یک مرد مسلمان، بر اساس یکی از این شش معیار تعیین میشود: ۱۰۰۰ گوسفند، ۲۰۰ گاو، ۱۰۰ شتر، ۲۰۰ دست حله یمنی، ۱۰۰۰ دینار طلا، یا ۱۰۰۰۰ درهم نقره.
پرداخت دیه در ایران
در فقه شیعه که مبنای قوانین مجازات اسلامی در ایران است، پرداخت دیه بر عهده فرد مقصر است و اگر وی فوت كرده باشد از ماترک وی پرداخت میشود كه البته امروزه در صورتی که تصادف با خودرو صورت گیرد پرداخت دیه برعهده شرکتهای بیمه است.
همچنین در مواردی پرداخت دیه کشتهشدگان را حکومت جمهوری اسلامی ایران بر عهده میگیرد از جمله در زمانیکه شخص یا اشخاصی در اثر ازدحام کشته يا زخمی شوند و یا جسد مقتولی در خیابان و اماکن عمومی پیدا شود و نتوان این قتل را به کسی نسبت داد، دیه از بیتالمال پرداخت میشود و فرقی نخواهد كرد كه متوفی بر اثر قتل عمد کشته شده باشد یا قتل غیر عمد.
به طور مثال در حادثه رانندگی اگر مراجع انتظامی قتل را عمد تشخیص دهند، و مقصر یا قاتل در نزد مراجع قضایی شناخته نشود، ورثه دیه شخص را از دولت دریافت میکنند و یا اگر قاتل پس از مرگش شناسایی شود، پس از مرگ قصاص به دیه تبدیل شده که باید از اموال برجای مانده از وی پرداخت شود و اگر مالی نداشته باشد از اموال نزدیکترین خویشاوندان وی و اگر خویشاوندی نداشت یا آنها استطاعت پرداخت آن را نداشتند، حکومت پرداخت آن را به دولت واگذار میکند.
در مواردی که پس از پرداخت دیه از جانب دولت، قاتل شناسایی شود، موظف است دیه را به بیتالمال برگرداند. این حکم شامل عابران پیادهای که از محل ممنوع عبور افراد پیاده در خیابانها و اتوبانها عبور میکنند و با خودروی دارای سرعت مجاز برخورد کرده و کشته میشوند و راننده حاضر یا متواری شده است، نبوده و دیهای به خانواده این گروه از مقتولان تعلق نمیگیرد.
مبلغ دیه
قوه قضائیه جمهوری اسلامی ایران میزان دیه «یک انسان کامل» را برای سال ۱۳۹۰ بر اساس بهای صد شتر (معادل ۹۰ میلیون تومان) تعیین کرد که در سال ۱۳۹۱ مبلغ ديه در ماههای عادی به ۹۴ ميليون و ۵۰۰ هزار تومان و در ماههای حرام به ۱۲۶ ميليون تومان افزایش یافت.
دیه اعضای مختلف بدن
هــریک از اعضـای بدن دارای دیهی خــاصی هستند که طبق شرایط مختلف به آنهــا تعلق میگیرد.
مو، دست، پــا، چشم و بقیه اعــضای بدن هــر کدام دیه مخصوص به خودشون را دارند، که نسبت به دیه کامل در نظر گرفته میشود.
فصل اول: دیه مو
ماده 368: هرگاه کسى موى سر یا صورت مردى را طورى از بین ببرد که دیگر نرويد، عهدهدار دیه کامل خواهد بود و اگر مجدد بروید نسبت به موى سر ضامن ارش است و نسبت به ریش ثلث دیه کامل را عهدهدار خواهد بود.
ماده 369: هر گاه کسى موى سر زنى را طورى از بین ببرد که دیگر نروید ضامن دیه کامل زن است و اگر مجدد بروید عهده دار مهر المثل خواهد بود و در این حکم فرقى میان کوچک و بزرگ نیست.
تبصره: اگر مهرالمثل بیش از دیه کامل باشد فقط به مقدار دیه کامل پرداخت مىشود.
ماده370: هر گاه مقدارى از موهاى از بین رفته دوباره بروید و مقدار دیگر نروید نسبت مقدارى که نمىروید با تمام سر ملاحظه مىشود و دیه به همان نسبت دریافت مىگردد.
ماده371: تشخیص روئیدن مجدد مو ونروئیدن آن با خبره است و اگر طبق نظر خبره دیه یا ارش پرداخت شده و بعد از آن دوباره روئید باید مقدار زائد بر ارش به جانى مسترد شود.
ماده 372: دیه موهاى مجموع دو ابرو در صورتیکه هرگز نروید پانصد دینار است و دیه هر کدام دویست و پنجاه دینار و دیه هر مقدار از یک ابرو به همان نسبت خواهد بود اگر دوباره روئیده شود در همه موارد ارش است و اگر مقدارى از آن دوباره روئیده شود و مقدار دیگر هرگز نروید نسبت به آن مقدار که مجدداً روئیده شود ارش است و نسبت به آن مقدار که روئیده نمىشود و دیه با احتساب مقدار مساحت تعیین مىشود.
ماده 373: از بین بردن موهاى پلک چشم موجب ارش است خواه دوباره بروید خواه نروید و خواه تمام آن باشد و خواه بعض آن.
ماده 374: از بین بردن مو در صورتى موجب دیه یا ارش مىشود که به تنهایى باشد نه از بین بردن عضو یا کندن پوست و مانند آن که در این موارد فقط دیه عضو قطع شده یا مانند آن پرداخت مىگردد.
فصل دوم: دیه چشم
ماده 375: از بین بردن دو چشم سالم موجب دیه کامل است و دیه هر کدام از آنها نصف دیه کامل خواهد بود.
تبصره: تمام چشمهايی که بیناى دارند در حکم فوق یکسانند گرچه از لحاظ ضعف و بیمارى و شبکورى و لوچ بودن با یکدیگر فرق داشته باشند.
ماده 376: چشمى که در سیاهى آن لکه سفیدى باشد اگر مانع دیدن نباشد دیه آن کامل است و اگر مانع مقدارى از دیدن باشد بطوری که تشخیص ممکن باشد به همان نسبت از دیه کاهش مىیابد و اگر به طور کلى مانع دیدن باشد در آن ارش و ديه نيست.
ماده 377: دیه چشم کسى که داراى یک چشم سالم و بینا باشد و چشم دیگر وي نابیناى مادرزاد بوده يا در اثر بیمارى یا علل غیرجنايى از دست رفته باشد دیه کامل است و اگر چشم دیگر وي را در اثر قصاص یا جنایتى از دست داده باشد دیه آن نصف است.
ماده 378: کسى که داراى یک چشم بینا و یک چشم نابینا است دیه چشم نابیناى او ثلث دیه کامل است خواه چشم او مادرزاد نابینا بوده یا در اثر جنایت نابینا شده باشد.
ماده 379: دیه مجموع چهار پلک دو چشم دیه کامل خواهد بود و دیه پلکهاى بالا ثلث دیه کامل و دیه پلکهاى پائین نصف دیه کامل است.
فصل سوم: دیه بینی
ماده 380: از بین بردن تمام بینى دفعتاً یا نرمه آن که پایین قصب و استخوان بینى است موجب دیه کامل است و از بین بردن مقدارى از نرمه بینى موجب همان نسبت دیه است.
ماده 381: از بین بردن مقدارى از استخوان بینى بعد از بریدن نرمه آن موجب دیه کامل و ارش است.
ماده 382: اگر با شکستن یا سوزاندن یا امثال آن بینى را فاسد کنند در صورتى که اصلاح نشود موجب دیه کامل است و اگر بدون عیب جبران شود موجب یکصد دینار است.
ماده 383: فلج کردن بینى موجب دو ثلث دیه کامل است و از بین بردن بینى فلج موجب ثلث دیه کامل است.
ماده 384: از بین بردن هر یک از سوراخهاى بینى موجب ثلث دیه کامل است و سوراخ کردن بینى بطورى که هر دو سوراخ و پرده فاصل میان آن پاره شود یا آنکه آن را سوراخ نماید در صورتى که باعث ازبین رفتن آن نشود موجب ثلث دیه کامل است و اگر جبران و اصلاح شود موجب خمس دیه است.
ماده 385: دیه از بین بردن نوک بینى که محل چکیدن خون است نصف دیه کامل است.
فصل چهارم: دیه گوش
ماده 386: از بین بردن مجموع دو گوش دیه کامل دارد و از بین بردن هر کدام نصف دیه کامل است و ازبین بردن مقدارى از آن موجب دیه همان مقدار با رعایت نسبت به تمام گوش خواهد بود.
ماده 387: از بین بردن نرمه گوش ثلث دیه آن گوش را دارد و از بین بردن قسمتى از آن موجب دیه به همان نسبت خواهد بود.
ماده 388: پاره کردن گوش ثلث دیه دارد.
ماده 389: فلج کردن گوش دو ثلث دیه و بريدن گوش فلج ثلث دیه را دارد.
تبصره: هر گاه آسیب رساندن به گوش به حس شنوايى سرایت کند و به آن آسیب رساند یا موجب سرایت به استخوان و شکستن آن شود، براى هر کدام دیه جداگانهاى خواهد بود.
ماده 390: گوش سالم و شنوا و گوش کر در احکام مذکور در موارد فوق یکسانند.
فصل پنجم: دیه لب
ماده 391: از بین بردن مجموع دو لب دیه کامل دارد و از بین بردن هر کدام از آن نصف دیه کامل و از بین بردن هر مقدارى از لب موجب دیه همان مقدار با رعایت نسبت به تمام لب خواهد بود.
ماده 392: جنایتى که لبها را جمع کند و در اثر آن دندانها را نپوشاند موجب مقدارى است که حاکم آن را تعیین مىنماید.
ماده 393: جنایتى که موجب سست شدن لبها شود به طورى که با خنده و مانند آن از دندانها کنار نرود موجب دو ثلث دیه کامل است.
ماده 394: از بین بردن لبهاى فلج و بىحس ثلث دیه دارد.
ماده 395: شکافتن یک یا دو لب به طورى که دندانها نمایان شوند موجب ثلث دیه کامل است و در صورت اصلاح و خوب شدن خمس دیه کامل خواهد بود.
فصل ششم: دیه زبان
ماده 396: از بین بردن تمام زبان سالم یا لال کردن انسان سالم یا ضربه مغزى و مانند آن دیه کامل دارد و بریدن تمام زبان لال، ثلث دیه کامل خواهد بود.
ماده 397: از بین بردن مقدارى از زبان لال، موجب دیه همان مقدار با رعایت نسبت به تمام زبان خواهد بود ولى دیه قسمتى از زبان سالم به نسبت از دست دادن قدرت اداى حروف خواهد بود.
ماده 398: تعیین مقدار دیه جنایتى که بر زبان وارده شده و موجب از بین رفتن حروف نشود با اين حال موجب عیب گردد با تعیین حاکم خواهد بود.
ماده 399: هر گاه مقدارى از زبان را، کسى قطع کند که باعث از بین رفتن قدرت اداى مقدارى از حروف باشد و مقدار دیگر را که باعث از بین رفتن باقى حروف گردد، دیه به نسبت از بین رفتن قدرت اداى حروف است.
ماده 400: بریدن زبان کودک قبل از حد سخن گفتن موجب دیه کامل است.
ماده 401: بریدن زبان کودکى که به حد سخن گفتن رسیده ولى سخن نمىگوید ثلث دیه را دارد و اگر معلوم شود که زبان او سالم و قدرت تکلم داشته، دیه کامل محسوب و ما بقي از جانى گرفته مىشود.
ماده 402: هرگاه جنایتى موجب لال شدن گردد و دیه کامل از جانى گرفته شود و مجدد زبان به حالت اول بازگردد و سالم شود دیه مسترد خواهد شد.
فصل هفتم: دیه دندان
ماده 403: از بین بردن تمام دندانهاى بیست و هشت گانه دیه کامل دارد و به ترتیب زیر توزیع مىشود:
1- هر یک از دندانهاى جلو که عبارتند از پیش، چهارتایى و نیش که از هر کدام دو عدد در بالا دو عدد در پائین مىرويد و به طور كل دوازده عدد خواهد بود، پنجاه دینار و دیه مجموع آنها ششصد دینار مىشود.
2- هر یک از دندانهاى عقب که در چهار سمت پایانى از بالا و پایین در هر کدام یک ضاحک و سه ضرس قرار دارد و به طور كل شانزده عدد خواهد بود بیست و پنج دینار و دیه مجموع آنها چهارصد دینار مىشود.
ماده 404: دندانهاى اضافى به هر نام که باشد و به هر طرز که روئیده شود دیهاى ندارد و اگر در کندن آنها نقصى حاصل شود تعیین مقدار ارش آن با قاضى است و اگر هیچگونه نقصى حاصل نشود ارش نخواهد داشت ولى به نظر قاضى تا 74 ضربه شلاق محکوم مىشود.
ماده 405: هرگاه دندانها از بیست و هشت عدد کمتر باشد به همان نسبت از دیه کامل کاهش مىیابد، خواه خلقتاً کمتر باشد یا در اثر عارضهاى کم شده باشد.
ماده 406: فرقى میان دندانهايى که دارى رنگهاى گوناگوناند نیست و اگر دندانى در اثر جنایت سیاه شده و نیافتد دیه آن دو ثلث دیه همان دندان است که سالم باشد و دیه دندانى که قبلا" سیاه نشده ثلث همان دندان سالم است.
ماده407: شکاف (اشقاق) دندان که بدون کندن و از بین بردن آن باشد تعیین جریمه مالى آن با حاکم است.
ماده 408: شکستن آن مقدار از دندان که نمایان است با بقا ریشه، دیه کامل آن دندان را دارد و اگر بعد از شکستن مقدار مزبور کسى بقیه را از ریشه بکند جریمه آن با نظر حاکم تعیین مىشود، خواه کسى که بقیه را از ریشه کنده همان کسى باشد که مقدار نمایان دندان را شکسته یا شخص ديگري باشد.
ماده 409: کندن دندانهاى شیرى کودک که دیگر بجاى آن دندان نرويد دیه کامل آن را دارد و اگر به جاى آن دندان برويد دیه هر دندان شیرى که کنده شد یک شتر است.
ماده 410: دندانى که کنده شود دیه کامل دارد گرچه همان را در محل خود قرار دهند و دوباره همانند سابق شود.
ماده 411 : هرگاه دندان دیگرى بجاى دندان اصلى کنده شده، قرار گیرد و مانند دندان اصلى شود، کندن آن دیه کامل دارد.
فصل هشتم: دیه گردن
ماده412: شکستن گردن به طورى که گردن کج شود دیه کامل دارد.
ماده 413: جنایتى که موجب کج شدن گردن شود و همچنین جناتى که مانع فرو بردن غذا گردد جریمه آن با نظر حاکم تعیین مىشود.
ماده 414: هرگاه جنایتى که موجب کج شدن گردن و همچنین مانع فرو بردن غذا شده، اثر آن زایل گردد دیه نداشته و اين در صورتي است كه ارش پرداخت شود، گرچه بعد از برطرف شدن اثر آن با دشوارى بتواند گردن را مستقیماً نگه بدارد یا غذا را فرو ببرد.
فصل نهم: دیه فک
ماده 415: از بین بردن مجموع دو فک دیه کامل دارد و دیه هر کدام از آنها پانصد دینار است و از بین بردن مقدارى از هر یک موجب دیه مساحت همان مقدار است و دیه از بین بردن یک فک بامقدارى از فک دیگر نصف دیه با احتساب دیه مساحت فک دیگر خواهد بود.
ماده 416: دیه فک، مستقل از دیه دندان است و اگر فک با دندان از بین برود دیه هر یک جداگانه محسوب مىگردد.
ماده 417: جنایتى که موجب نقص فک شود یا باعث دشوارى و نقص جویدن گردد تعیین جریمه مالى آن با نظر حاکم است.
فصل دهم: دیه دست و پا
ماده 418: از بین مجموع دو دست تا مفصل مچ، دیه کامل دارد و دیه هر کدام از دستها نصف دیه کامل است خواه منجى علیه داراى دو دست باشد یا یک دست و دست دیگر را خلقتاً یا در اثر سانحهاى از دست داده باشد.
ماده 419: دیه قطع انگشتان هر دست تنها تا مچ پانصد دینار است.
ماده 420: جریمه مالى بریدن کف دست که خلقتاً بدون انگشت بوده و یا در اثر سانحهاى بدون انگشت شده است با نظر حاکم تعیین مىشود.
ماده 421: دیه قطع دست تا آرنج پانصد دینار است خواه داراى کف باشد و خواه نباشد و همچنین دیه قطع دست تا شانه پانصد دینار است، خواه آرنج داشته باشد خواه نداشته باشد.
ماده 422: دیه دستى که داراى انگشت است اگر بیش از مفصل مچ قطع شود و یا بالاتر از آرنج قطع گردد پانصد دینار است به اضافه ارش که با در نظر گرفتن مساحت تعیین مىشود.
ماده 423: کسى که از مچ یا آرنج یا شانه وي، دو دست داشته باشد دیه دست اصلى پانصد دینار است و نسبت به دست زائد قاضى به هر نحو که مصلحت بداند نزاع را خاتمه مىدهد و تشخیص دست اصلى و زاهد به نظر خبره خواهد بود.
ماده 424: دیه ده انگشت دو دست و همچنین دیه ده انگشت دو پا دیه کامل خواهد بود، دیه هر انگشت عشر دیه کامل است.
ماده 425: دیه هر انگشت به عدد بندهاى آن انگشت تقسیم مىشود و بریدن هر بندى از انگشتهاى غیر شست ثلث دیه انگشت سالم و در شست نصف دیه شست سالم است.
ماده 426: دیه انگشت زائد ثلث دیه انگشت اصلى و دیه بندهاى زائد ثلث دیه بند اصلى است.
ماده 427: دیه فلج کردن هر انگشت دو ثلث دیه انگشت سالم است و دیه قطع انگشت فلج ثلث دیه انگشت سالم است.
ماده 428: احکام مذبور در مواد این فصل در پا نیز جارى است.
فصل یازدهم: ناخن
ماده 429: کندن ناخن به طورى که دیگر نرويد یا فاسد و سیاه برويد، ده دینار و اگر سالم و سفید برويد پنج دینار است.
فصل دوازدهم: دیه ستون فقرات
ماده 430: شکستن ستون فقرات دیه کامل دارد خواه درمان نشود و یا بعد از علاج به صورت کمان و خمیدگى درآید یا آنکه بدون عصا نتواند راه برود یا توانایى جنسى او از بین برود و یا مبتلا به سلس و ریزش ادرار گردد و نیز دیه جنایتى که باعث خمیدگى پشت شود یا آنکه قدرت نشستن یا راه رفتن را سلب نماید دیه کامل خواهد بود.
ماده 431: هرگاه بعد از شکستن یا جنایت وارد نمودن بر ستون فقرات، معالجه مؤثر شود و اثرى از جنایت باقي نماند جانى، باید یکصد دینار بپردازد.
ماده 432: هرگاه شکستن ستون فقرات باعث فلج شدن هر دو پا شود براى شکستن دیه کامل و براى فلج دو پا دو ثلث دیه کامل منظور مىگردد.
فصل سیزدهم: دیه نخاع
ماده 433: قطع تمام نخاع دیه کامل دارد و قطع بعضى از آن به نسبت مساحت خواهد بود.
ماده 434: هر گاه قطع نخاع موجب عیب عضو دیگر شود اگر آن عضو داراى دیه معین باشد بر دیه کامل قطع نخاع افزوده مىگردد و اگر آن عضو داراى دیه معین نباشد ارش آن بر دیه کامل قطع نخاع افزوده خواهد شد.
فصل پانزدهم: دیه دنده
ماده 437: دیه هر یک از دندههایى که در پهلوى چپ واقع شده و محیط به قلب است، بیست و پنج دینار و دیه هر یک از سایر دندهها ده دینار است.
فصل شانزدهم: دیه استخوان زیر گردن
ماده 438: شکستن مجموع دو استخوان ترقوه دیه کامل دارد و شکستن هر کدام از آنها که درمان نشود یا با عیب درمان شود نصف دیه کامل است و اگر به خوبى درمان شود چهل دینار است.
فصل هجدهم: دیه استخوانها
ماده 442: دیه شکستن استخوان هر عضوى که براى آن عضو دیه معینى است خمس آن است و اگر معالجه شود و بدون عیب گردد دیه آن چهار پنجم دیه شکستن آن است و دیه کوبیدن آن ثلث دیه آن عضو و در صورت درمان بدون عیب چهار پنجم دیه خرد شدن استخوان است.
ماده 443: در جداکردن استخوان از عضو به طورى که آن عضو بىفايده گردد، دو ثلث دیه همان عضو است و اگر بدون عیب درمان شود، دیه آن چهار پنجم دیه اصل جدا کردن است.
فصل نوزدهم: دیه عقل
ماده 444: هرجنایتى که موجب زوال عقل گردد، دیه کامل دارد و اگر موجب نقصان آن شود ارش داشته و بر طبق ماده 445 از بین بردن عقل یا کم کردن آن موجب قصاص نخواهد شد.
ماده 446: هر گاه در اثر جنایتى مانند ضربه مغزى و شکستن سر یا بریدن دست، عقل زایل شود براى هر کدام دیه جداگانه خواهد بود و تداخلي ايجاد نكرده.
ماده 447: هرگاه در اثر جنایتى عقل زایل شود و دیه کامل از جانى دریافت شود و دوباره عقل برگردد دیه مسترد مىشود و ارش پرداخت خواهد شد.
ماده 448: مرجع تشخیص زوال عقل یا نقصان آن دو نفر خبره عادل است و اگر در اثر اختلاف رأى خبرگان زوال یا نقصان عقل ثابت نشود، قول جانى با سوگند مقدم است.
فصل بیستم: دیه حس شنوایی
ماده 449: از بین بردن حس شنوايى مجموع دو گوش دیه کامل و از بین بردن حس شنوايى یک گوش نصف دیه کامل دارد گرچه شنوايى یکى از آن دو قوى تر از دیگرى باشد.
ماده 450: هر گاه کسى فاقد حس شنوايى یکى از گوشها باشد، کر کردن گوش سالم او نصف دیه را دارد.
ماده 451: هر گاه معلوم باشد که حس شنوائى باز نمىگردد یا دو نفر عادل اهل خبره گواهى دهند که باز نمىگردد دیه مستقر مىشود و اگر اهل خبره امید به برگشت آن را پس از گذشت مدت معینى داشته باشد و با گذشتن آن مدت شنوایى برنگردد دیه استقرار پیدا مىکند و اگر شنوائى قبل از دریافت دیه باز گردد ارش ثابت مىشود و اگر بعد از دریافت آن بازگردد دیه مسترد نمىشود و اگر مجنى علیه قبل از دریافت دیه فوت كند، دیه ثابت خواهد بود.
ماده 452: هر گاه بریدن هر دو گوش شنوايى را از بین ببرد، دو دیه کامل لازم است و هر گاه با بریدن یک گوش حس شنوايى بطور کلى از بین برود یک دیه کامل و نصف دیه لازم مىشود، اگر با جنایت دیگرى حس شنوايى از بین برود، دیه جنایت و دیه شنوايى لازم است.
تبصره: هرگاه دو نفر عادل اهل خبره گواهى دهند که شنوايى از بین نرفته ولى در مجراى آن نقصى رخ داده که مانع شنوايى است، همان دیه شنوايى ثابت است.
ماده 453: هرگاه کودکى که زبان باز نکرده در اثر کر شدن نتواند سخن بگوید جانى، علاوه بر دیه شنوايى به پرداخت ارش محکوم مىشود.
ماده 454: هر گاه در اثر جنایتى حس شنوايى و گویایى از بین برود دو دیه کامل دارد.
ماده 455: اگر کسى سبب پاره شدن پرده گوش دیگرى شود محکوم به پرداخت ارش است.
ماده 456: در صورت اختلاف جانى و مجنى علیه هر گاه با نظر خبره معتمد موضوع روشن نشود مورد از باب لوث است و مجنى علیه با قسامه دیه را دریافت خواهد کرد.
فصل بیست و یکم: دیه بینایی
ماده 457: از بین بردن بینايى هر دو چشم دیه کامل دارد و از بین بردن بینايى یک چشم نصف دیه کامل را دارد.
تبصره: فرقى در حکم مذکور بین چشم تیزبین یا لوچ یا شب کور و مانند آن نيست.
ماده 458: هر گاه باکندن حدقه چشم، بینايى از بین برود، دیه آن بیش از دیه کندن حدقه نخواهد بود و اگر در اثر جنایت دیگر مانند شکستن سر، بینائى از بین برود دیه جنایت با ارش و دیه بینائى آن لازم است.
ماده 459: در صورت اختلاف بین جانى و مجنى علیه با گواهى دو مرد خبره عادل یا یک خبره مرد و دو زن خبره عادل به اینکه بینايى از بین رفته و دیگر باز نمىگردد و یا اینکه بگويند امید به بازگشت آن وجود دارد با اين حال مدت آن را تعیین نکنند، دیه ثابت مىشود و همچنین اگر براى برگشت آن مدت متعارفى تعیین نمایند و آن مدت سپرى شود و بینائى باز نگردد دیه ثابت خواهد بود و هر گاه مجنى علیه قبل از سپرى شدن مدت تعیین شده فوت كند دیه استقرار مىیابد و همچنین اگر دیگرى حدقه او را بکند، دیه بینايى بر جانى اول ثابت خواهد بود و هر گاه بینايى بازگردد و شخص دیگرى آن چشم را بکند، بر جانى اول فقط ارش لازم است.
ماده 460: هر گاه مجنى علیه مدعى شود که بینائى هر دو چشم یا یک چشم او کم شده به ترتیب با آزمایش و سنجش با همسالان یا با مقایسه با چشم دیگر وي به نسبت تفاوت دیه پرداخت مىشود و در صورتى که از طریق آزمایش علم حاصل نشود از طریق قسامه اقدام مىشود.
ماده 461: هر گاه مجنى علیه ادعا کند که بینايى او زایل شده و شهادتى از متخصصان در بین نباشد، حاکم او را با قسامه سوگند مىدهد و به نفع او حکم صادر مىکند.
تبصره: قسامه براى کورى دو چشم شش قسم و براى کورى یک چشم سه قسم و براى کم شدن بینائى به نسبت کم شدن آن است، اعم از اینکه مدعى به تنهایى و یا با افراد دیگر قسم یاد کند.
فصل بیست و دوم: دیه حس بویایی
ماده 462: از بین بردن حس بویايى هر دو مجراى بینى دیه کامل دارد و در صورت از بین بردن بویايى یک مجرى نصف دیه است و قاضى در مورد اخیر قبل از صدور حکم باید به طرفین تکلیف صلح بنماید.
ماده 463: در صورت اختلاف بین جانى و مجنىعلیه هر گاه با آزمایش یا با مراجعه به دو متخصص عادل از بین رفتن حس بویايى یا کم شدن آن ثابت نشود با قسامه (طبق تبصره ماده 461) به نفع مدعى حکم مىشود.
ماده 464: هر گاه حس بویايى قبل از پرداخت دیه بازگردد ارش آن پرداخت خواهد شد واگر بعد ازآن بازگردد باید مصالحه نمایند و اگر مجنى علیه قبل از سپرى شدن مدت انتظار بازگشت بویايى،فوت كند، دیه ثابت مىشود.
ماده 465: هرگاه در اثر بريدن بینى حس بویايى از بین برود، دو دیه لازم است و اگر در اثر جنایت دیگر بویايى از بین رفت، دیه جنایت بر دیه بویايى افزوده مىگردد و اگر آن جنایت، دیه معین نداشته باشد ارش آن بر دیه بویايى اضافه خواهد شد.
فصل بیست و سوم: دیه چشایی
ماده 466: از بین بردن حس چشايى موجب ارش است.
ماده 467: هر گاه با بریدن زبان حس چشايى از بین برود بیش از دیه زبان نخواهد بود و اگر با جنایت دیگرى حس چشايى از بین برود دیه یا ارش آن جنایت بر ارش حس چشايى افزوده مىگردد.
ماده 468: در صورتى که حس چشايى بازگردد ارش مسترد مىشود.
ماده 469: اگر با مراجعه به دو نفر کارشناس عادل مقدار جنایت روشن شود طبق آن عمل مىشود در غير اين صورت لوث،با قسامه مدعى حسب مورد حکم به نفع او صادر خواهد شد.
فصل بیست و چهارم: دیه صوت و گویایی
ماده 470: از بین بردن صوت شخص به طور کامل، که نتواند صداي خود را آشکار کند دیه کامل دارد، گرچه بتواند با اخفات و آهسته صدای خود را برساند.
ماده 471: از بین بردن گویايى به طور کامل که نتواند سخن بگوید نیز دیه کامل دارد.
ماده 472: جنایتى که موجب نقصان صوت شود ارش است.
ماده 473: ارش جنایتى حذف که باعث از بین رفتن صوت نسبت به بعضى از حروف شود باید با مصالحه معلوم گردد.