قطبي تنها مي خواهد دستيارش دنبال تصاحب صندلي سرمربيگري نباشد
در تيم ملي ايران اما اتفاق جالبي رخ داده است.هر دو کم تجربه، سابقه کم در مديريت، هر دو هم تخصص ويژه در تمرين دهي ندارند. در واقع دو شخصيت موازي کنار هم قرار مي گيرند
تاريخ انتشار: سه شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۰۶
نويسنده : فرزاد تاري
در فوتبال مدرن ديگر نيمکت ها را هم ارنج مي کنند، يعني ترکيب سرمربي و دستيار اول بايد طوري باشد که همديگر را کامل کنند. مثل زماني که اغلب تيمها با دو مهاجم بازي مي کردند و ترکيب خط حمله را يک مهاجم بلند قامت سرزن و يک مهره سرعتي و تکنيکي تشکيل مي داد. امروز روي نيمکت هم بيشتر از ترکيب يک مرد سخت که مديريت خوبي دارد به همراه يک مربي نرم که در تئوري و تمرين دهي خبره است، استفاده مي شود.
در واقع بايد ترکيب نيمکت به گونه اي باشد که مردان اول، دوم و سوم کادرفني ضعفهاي يکديگر را پوشش دهند. مثلا کنار گوارديولا يک مربي با تجربه مي نشيند تا کمبود تجربه او جبران شود، يا فرگوسن هميشه کنار خودش دستياري با شخصيت نرم اما خلاق در تمرين دهي را مي نشاند.
در تيم ملي ايران اما اتفاق جالبي رخ داده است. دستيار اول افشين قطبي، عليرضا منصوريان انتخاب شده که شاخصه هاي کاري اش شباهت زيادي به خود قطبي دارد. هر دو کم تجربه، سابقه کم در مديريت، هر دو هم تخصص ويژه در تمرين دهي ندارند. در واقع دو شخصيت موازي کنار هم قرار مي گيرند تا ضعفها پابرجا بماند !
افشين قطبي يک مربي نرم است، به اين مفهوم که استواري شخصيتي و سابقه کاري و برخورد رسانه اش، از جنس سخت نيست و همين باعث شده در هر تيمي کار کرده، مجموعه اش دچار مشکلات مديريتي هم بشود و رابطه بازيکن و مربي چندان خوب نباشد. کنار چنين سرمربي اي از اين جنس، بهتر است دستياري از جنس سخت و تجربه زياد کاري و توانا در مديريت قرار بگيرد. حتي در سطح اول فوتبال اروپا هم انتقاداتي به نيمکت تيمهاي بزرگ وارد مي شود. مثلا به ونگر زياد خرده مي گيرند که دستيار اولش بايد آدمي سفت و سخت باشد که او را کامل کند، نه پت رايس که شخصيت نرمي دارد و ترکيب او با ونگر باعث شده آرسنال در «منطق خشن» فوتبال به مشکل بخورد.
البته در آنجا روي اين جور جزئيات مهم بحث مي شود و شايد خطايي هم صورت بگيرد، اما اينجا اصلا به چنين جزئياتي فکر هم نمي شود و اين جور چيزها در نظر گرفته نمي شود.
افشين قطبي تنها مي خواهد دستيارش آدمي باشد که دنبال تصاحب صندلي سرمربيگري نباشد. همان تفکري که مربيان خارجي تيم ملي پيش از قطبي داشتند. مثلاً برانکو به چه دليلي چند سال با حسين فرکي کار کرد و اگر انتخاب او درست بود، فرکي الان کجاست؟
اگر آلماني ها يواخيم لو را کنار کلينزمن قرار مي دهند، بي گمان در او چيزي ديده اند که پس از کسب تجربه کنار سرمربي تيم ملي، خودش مي تواند اين پست را به دست بياورد. آيا فدراسيون فوتبال ايران و کارشناسان و مشاورانش در مورد منصوريان هم چنين فکر کرده اند يا تنها خواسته قطبي را اجابت کرده اند که مي خواهد دستيارش مردي کم خطر باشد؟
در دو روز اخير برخي کارشناسان هم در موضعگيري خود تاکيد کرده اند اصل مسائل اين فوتبال زير سوال است و در چنين شرايطي نمي توان روي انتخاب فلان مربي به عنوان دستيار سرمربي مانور تحليلي انجام داد. البته که اين تحليل سنجيده از شرايط نابسامان فوتبال ماست، اما حتي در همين اوضاع هم مي توان تصميمات تقريبا مفيدي گرفت، اما جايي که مي شود مفيد عمل کرد نيز، به سمت خطاي بزرگ و تخريب آينده «فرار» مي کنيم.