دليل اوليه رويكرد به تملق و چاپلوسي را شايد بتوان نوعي مفت خواري و گدايي شخصيت تلقي كرد زيرا يك آدم با اعتماد به نفس، فعال، صادق و به هيچ عنوان براي مال و مقام ...
تاريخ انتشار: چهارشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۰۸:۳۸
نويسنده : حسن آقايي
تيترآنلاين - شخصيت هاي به دور از كرامت و منش متعهدانه انساني با مجيزگويي و چرب زباني فريبنده، آنان را كه مي بايد با خلاقيت هاي خود سيستم هاي اداري را مديريت كنند، متحول سازند و تغييرات نوين در اركان و بدنه ساختار كاري تحت مسئوليت خود به وجود آورند به سكون و رخوت وا مي دارند. چنين مسئولاني، با چاپلوسي و تملق گويي هاي برخي از اطرافيان و حتي زيردستان دست كم، تنها به يك حضور فيزيكي خوش باور مبدل مي شوند تا يك شخصيت مقتدر، خلاق و نوآور كه مفيد حال دستگاه هاي اداري مربوطه، جامعه و در نهايت كشور باشند. اين روند وازدگي و واپسگرايي سابقه اي تازه ندارد كه همچنان به عنوان يك آفت بزرگ و با اثرات اختاپوسي بر سيستم اداري خيمه زده است...
... هيچ ابايي نمي كند. جلوي جمع كثير همكاران از روي صندلي بلند مي شود و خطاب به رئيس اداره خود كه به مناسبت معرفي معاون اجتماعي اداره، پيرامون جديت عمل در انجام امور موظف محوله سخنراني مي كرد، مي گويد:... بسيار عذر مي خواهم جناب آقاي رئيس!، هيجان قلبي ام غليان كرد كه صحبت هاي گران بهاي شما را قطع كردم. جناب آقاي... حضرت عالي مستحضر هستيد بنده خدمتگزاري به آقاي معاون جديد را خدمتگزاري به شخص جناب عالي از جمله بالاترين وظيفه خود مي دانم. شخص شخيص آن مقام پرارج و والا حتما فراموش نفرموده اند كه بنده طي سالهاي خدمت همواره مطيع فرامين شما بوده و هستم. بركت وجود مستطاب شما موجب دلگرمي قاطبه كاركنان بوده است. افتخار مي كنم هميشه سايه پايدار حضرت عالي برسر ما زيردستان شما تابندگي داشته باشد- كوچك شما...» حيرت و سكوت غليظ حضار در سالن آمفي تئاتر محل سخنراني چنان حاكم بر فضا شد كه انگاري هيچ جنبده اي در آنجا حضور ندارد كه... كه با تبسم و كلام ملايم رئيس اداره، ترك خورد: ممنونم آقاي... شما هميشه سبب اميدواري بوده ايد. اين اظهار لطف شما نشان مي دهد كه من هم در انجام وظايفم موفق بوده ام و... اميدوارم همچنان باشم.»
تملق مانع پيشرفت خلاقيت
«ابراهيم -ك» كارمند يك شركت خصوصي، مي گويد: فرهنگ تملق و تكريم هاي بودار برخي از كاركنان لطمه زياد به تحرك و شيوه كاري مي زند به خصوص زماني كه مدير يك اداره يا شركت آدمي باشد كه از تشويق ها و تعظيم و تكريم هاي زيرمجموعه اش همواره استقبال مي كند اما هيچ اقدام موثر در پيشرفت و توليد تحت نظارت خود به عمل نمي آورد. برخي مسئولان قسمت ها هم صرفا تابع دستورات مقام هاي بالاتر خود هستند. من تا بحال در دو سه اداره و شركت خصوصي كار كرده ام. در حدود 20-18 سال با بسياري از تيپ هاي مسئول و سرپرست كار كرده ام. مي توانم بگويم يك مشكل اداري، رفاقت بازي بين يك گروه از رده مسئولان بوده است. آنها هواي همديگر را داشته اند. كسي كه مشكل داشته باشد، دوست دارد همه از او تعريف و تمجيد كنند. يك تيپ آدم هم متاسفانه وجود دارند كه تملق گويند.»
باورهاي كاذب مديران
از مسئولان، متنفذين و صاحب منصبان در حوزه هاي مختلف اداري و ديگر بخش ها در عرصه هاي زندگاني و كسب و كار، خود زمينه هاي مناسب و بهانه هاي گوناگون براي رشد، توسعه و تعميق چاپلوسي و تملق مي شوند. كارفرما و رئيس ضعيف النفس خيلي لذت مي برد كه كارگر يا كارمند تحت امرش از او تمجيد كند و چشم و گوش بسته فرامين او را اطاعت كند. چرب زباني نيروي زيرمجموعه اش، يك غرور مافوق انساني در كالبدش توزيع مي كند. تكرار اين كرنش و پذيرش، انرژي و قواي فعاله انساني در تحول و پيشرفت و بديع سازي را به چالش مي كشاند و خمودگي در روحيه همه افراد جايگزين كوشش براي خلاقيت حرفه اي مي شود. نتيجه اين شيوه هاي منع تحولات محيط كار، جامعه و گسترده كشور، درجازدگي، مصرف گرايي و مهار نوآوري مي شود. علت عقب ماندگي برخي جوامع، نداشتن سرمايه مادي (سرمايه ملي) نيست، بلكه تخمير انديشه هاي فعال، پژوهشي، تتبعات نوين و در يك كلام، وجود مديريت هاي ستايش پذير و تملق طلب و بدون عرق ملي و تعهد اخلاقي است.
نان به نرخ روز خور
آدمي كه حيثيت و نفس انساني اش را ولو در نگاه آشنايان و همكاران خرد مي كند در مقابل شخصي به هر صورت توانمند و داراي تيتر كلاسيك و يا سازماني تبديل به يك موجود ذيروح مفلوك مي كند تا مثلا مشغول كاري شود، رتبه بگيرد، ارتقاء پست نصيبش شود و يا خلاصه به اصطلاح نورچشمي فلان مدير و بهمان صاحب كارخانه و... شود، اين آدم هيچ گاه مورد اعتبار اخلاقي و دلبستگي از سر صدق و صفا واقع نمي شود. «نان را به نرخ روز خوردن» اصطلاح ديرينه اي است كه مي شود به او داد. اين قبيل افراد عموماً و غالباً در محيط هاي اداري و كلا جاهايي كه جماعت زيادي مشغول كار هستند بيشتر ديده مي شوند. اينان اما در بين ساير همكاران هم چندان جايگاه معتبر ندارند. دليل اوليه رويكرد به تملق و چاپلوسي را شايد بتوان نوعي مفتخواري و گدايي شخصيت تلقي كرد زيرا يك آدم با اعتماد به نفس، فعال، صادق و مهمتر، متوسل به خداوند بخشنده و روزي رسان، به هيچ عنوان و شرط براي مال و مقام و معيشت مناسب، سر تعظيم و تعريف تا سر زانو خم نمي كند نزد كسي كه مقبولش افتد، اين خفت شخصيتي و سقوط اخلاق انساني را نيز مي شود وصله زشت زندگي ناميد.
چاپلوسي؛ نوعي باج دادن
يك مدرس جوان رشته نقاشي دانشگاه، در پاسخ سؤالم مبني بر اثرات تملق در ادارات، سازمانها و جامعه و نيز اين پديده مي تواند به عنوان آفت نوآوري در بدنه كشور و محيط كار محسوب شود، اندكي فكر مي كند. بعد تبسمي چهره اش را سايه مي زند... اولين جمله اش اين است: «چاپلوسي يك نوع باج دادن به طرف مقابل است.»
«علي تقوي» سپس افزود: «اصولا تملق و چاپلوسي به خيلي عوامل بستگي دارد. يكي در واقع به كمبودهاي شخصيتي فرد چاپلوس مربوط مي شود كه از طريق چاپلوسي هايش مي خواهد كمبودهاي خود را برطرف و خودنمايي كند. يكي هم با چرب زباني و تملق گويي شايد مي خواهد نوعي جاه طلبي كند. اما به نظر من مهمترين علت اين صفات خلاف شأن آدمي، همان كمبود شخصيت است كه از راه چاپلوسي سعي مي كند با نسبت دادن الفاظ از طريق چرب زباني به ديگران، آنان را به عنوان بهترين افراد جلوه دهد.»
وي با اشاره به وضعيت كنوني نظام اداري مي گويد: متأسفانه در سيستم اداري و حتي در دانشگاه ها هم تملق گويي رسوخ كرده است و بعضاً حتي يك استاد هم به خاطر جاه طلبي و كلاس گرفتن و... به «خوشامدگويي» روي مي برد. در كل، چاپلوسي طبعاً به انسان مربوط است اما گروهي از آدمها كه به ظاهر امر توجه دارند فريفته زبان تملق گو مي شوند و شخص چاپلوس از اين بابت در درون خود احساس آرامش مي كند. به نظر من انساني كه دچار بحران شخصيتي، حسادت، جاه طلبي و موقعيت طلب باشد طريق چاپلوسي را پيشه خود مي كند.»
آفتي از آفت هاي مديريت
«حجت الاسلام جعفر پژوم سعيدي» پژوهشگر متون ادبيات، معنا و باز خورد واژه هاي تملق و چاپلوسي را چنين مي خواند: تملق كلا غيرواقع جلوه دادن حقيقت و چاپلوسي نوعي تزوير و خدعه براي فريب مخاطب است. هر دوي اين صفات جزو آفات بزرگ اخلاقي- بعضاً- در مديريت هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي هستند. در قرآن و روايت اين صفات بسيار ذم (مذمت) شده است. پيغمبر اكرم«ص» فرموده است بر صورت چاپلوسان و مداحان بايد خاك پاشيد.»
وي مي افزايد؛ در تاريخ داريم: «شخصي آمد نزد اميرمؤمنان(ع) به چاپلوسي و مداحي پرداخت در حالي كه اعتقادي به گفته هاي خود نداشت. منافق بود زيرا چاپلوس منافق هم است. اميرالمؤمنين فرمود آنچه مي گويي در حق من، كمتر از آنم كه مي گويي و آنچه كه در دل و قلبت است بالاتر از اين حرفهايت است.»
اين نويسنده، محقق و مصحح، با اشاره به فرآيند تاريخ مبتني بر نكوهش هاي صفات چرب زباني و خوشامدگويي هاي فريبنده، درباره وضعيت جامعه كنوني معتقد است: «در جامعه ما هم چاپلوسي و تملق وجود دارد و اين پديده (خلاف حقيقت) موجب عدم كارايي مخصوصاً مسئولان مي باشد. بنابراين بايد از لحاظ روانشناسان و جامعه شناسان، اين آفت ريشه يابي شود و طي منشوري موارد آن مشخص و به مسئولان و مديران كشور گوشزد شود.»
يك دكتر روانشناس باليني، ريشه پديده چاپلوسي را در سابقه كهن و استبداد تاريخي مي داند و در بيان و تحليل تملق گويي ضمن آن كه اين پديده را بازدارنده پيشرفت و نوآوري در زمينه هاي گوناگون محيط هاي اداري، اجتماعي و شخصيت انساني مي داند، به اشكال مختلف و متنوع چاپلوسي اشاره مي كند. او خلأ منزلت و نبود شايسته سالاري در ساختار اداري را يكي از عوامل وسعت و شيوع تملق گرايي ذكر مي كند و كم كاري مسئولان امور جامعه در اصلاح سيستم اداري را در اين زمينه دخيل مي داند و شاكله دستور و توصيه هاي منع و استمرار چرب زباني و خوشامدگويي هاي فريبنده و متداول در ساخت و سازهاي محيط هاي اداري- اجتماعي زمانه را در سيره ائمه اطهار و هشدارها و رهنمون هاي حفظ شئون انساني ايشان بر مي تاباند تا بتوانيم به مناسبات سالم اجتماعي، عزت انساني و حاكميت شايسته سالاري در جامعه دست يابيم.
«دكتر فريبرز حميدي» مي گويد: تملق و چاپلوسي يكي از بلايايي هستند كه روابط اجتماعي شهروندان را در عرصه اجتماع مورد تهديد قرار مي دهند. متأسفانه اين صفات -مذموم- باب ميل بسياري از افرادي قرار مي گيرد كه تشنه شنيدن آن هستند. در واقع اين پديده در جوامعي -هركشور- كه سطح شعور اجتماعي بالايي ندارند با استقبال افراد زيادي مواجه مي شود. حتي كساني كه از آنها تملق مي شود لب به اعتراض نمي گشايند و شادمان از شنيدن آنچه درخور لياقت خود نمي بينند، بر دامنه تكبر خود مي افزايند. چاپلوسي كه ما از آن سخن مي گوييم، اغلب نسبت به كساني صورت مي پذيرد كه از توانمندي اقتصادي، سياسي، اجتماعي يا اداري بهره مندند. البته اين وضع محدود به تاريخ معاصر ايران نيست. گفتارهايي از تاريخ كهن وجود دارد كه براساس آن مي توان دريافت كه چاپلوسي در مناسبات ايرانيان از ديرباز وجود داشته است و جان نثاران دروغين زيادي در همه عرصه ها باعث مي شدند تا حاصل زحمات و خدمات ارزنده بسياري از افراد متين جامعه ناديده گرفته شود. اين گونه مطالب در نوشته هاي ادبي ايران نيز به چشم مي خورد و همواره شعرايي هم كه از كرامت نفس و متانت طبع بلندي برخوردار بوده اند در نكوهش آن، سخن بر زبان رانده اند. «عبيد زاكاني» در يكي از طنزهاي گزنده خود اين موضوع را به خوبي نشان داده و معلوم مي كند كه متاع تملق و چاپلوسي دست كم در دربار ايران و قدرت مندان مستبد وجود داشته است. بايد اشاره كرد كه چاپلوسان به خاطر منافع شخصي خودشان به تملق و مبالغه درباره خصوصيات و توانايي هاي توانمند متوسل مي شوند و آنها را ستايش مي كنند.
اين روانشناس در ادامه بيان صحبت خود، مي افزايد: «اين واقعيت را نيز بايد در نظر گرفت كه بسياري از پديده هاي اجتماعي با گذشت زمان در رفتار جامعه نهادينه مي شوند و رسوب مي كنند و اكثر مردم با آن خو مي گيرند. بنابراين، حتي در صورتي كه عوامل شكل دهنده پديده ها از بين بروند باز هم آن پديده ها به تداوم خود در عرصه جامعه ادامه مي دهند. تملق هم يك پديده كهن است و نمي توان انتظار داشت كه از جامعه محو شود چون سايه استبداد براي مدتي طولاني در تاريخ و فرهنگ بومي ايران وجود داشته و باعث شده تا رفتارهاي تملق آميز اشاعه و گسترش داده شوند...»
«دكتر حميدي» ادامه صحبت خود را معطوف به روش هاي متنوع چاپلوسي از جمله ستايش هاي غيرواقعي مي كند. به اعتقاد وي، در محيط هايي كه چاپلوسي متداول است، هر نوع تغيير بايد مورد پسند يك طبقه خاص جامعه باشد. در اين حالت، نتيجه اين مي شود كه صداقت و پاي بندي به اصولي كه تأمين كننده منافع واقعي مردم است، جاي خود را به تحسين مبالغه آميز و در نهايت به چاپلوسي مي دهد. او با بيان اين كه شيوه و شكل چاپلوسي متنوع و متعدد است، مي گويد: «ممكن است به صورت هاي آشكار و پنهان صورت بگيرد. دادن القاب و عناوين جعلي و غيرواقعي و ستودن غلط آميز طرف مقابل يا افراد بالا دست، از جمله شكل هاي چاپلوسي است. حال بايد يادآوري كرد كه در چه جوامعي مي توان خاستگاه اين آفات را يافت.»