ايران جزو ده کشور حادثه خيز دنياست و در عين حال کشوري است که وقتي از مدارس و دانشگاه هاي آن فارغ التحصيل مي شويد چيزي از کمک هاي اوليه و امداد در سوانح نمي دانيد
تاريخ انتشار: يکشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۳۹
تيترآنلاين - هفدهم تا بيست و چهارم مهرماه به عنوان هفته کاهش اثرات بلاياي طبيعي نامگذاري شده تا بار ديگر يک هفته نمايشي قشنگ را در کشور داشته باشيم و خيال و وجدانمان راحت باشد که حداقل يک هفته اي را در اين مورد حرف زده ايم. البته به همان اندازه که در بسياري از مقولات رتبه هاي خوبي نداريم در بلايا، رتبه درخشاني داريم." البته گناه آن را نمي توان متوجه کسي دانست.
ايران جزو جزو ده کشور حادثه خيز دنياست و در عين حال کشوري است که وقتي از مدارس و دانشگاه هاي آن فارغ التحصيل مي شويد چيزي از کمک هاي اوليه و امداد در سوانح نمي دانيد و اين يعني دو مقوله اي که کاملا برازنده هم هستند؛ حادثه و نجاتگر نبودن!!
به هر حال قرار گرفتن ما در اين رتبه به هر دليلي که باشد؛ موجب شد تا ظاهرا تلاش هاي مديران کشور براي کاهش اين بلايا تاکنون به جايي نرسد و همچنان سالانه 24 هزار نفر بر اثر تصادفات جاده اي كشته شوند و 130 زلزله در شش ماهه اول سال رخ دهد.
اما نکته قابل تامل و اصلي اينجاست؛ حالا که نمي توانيم سوانح را کم کنيم چرا از آموزش مديريت سوانح غافل شده ايم؟
فرزندان ما در 12 سالي که درس مي خوانند؛ دروس متعددي همچون فيزيک، رياضي ، شيمي ، ادبيات، تعليمات ديني و بسياري اطلاعات ديگر را فرا مي گيرند (هر چند که همه آن اطلاعات به محض دادن امتحان و اطمينان از گرفتن نمره قبولي چنان از ياد مي روند که گويي هرگز نزيسته اند!) اما هنگامي که فارغ التحصيل مي شوند چيزي از کمک هاي اوليه نمي دانند.
به دانشگاه هم که مي روند همه چيز را با همان مختصات و قاعده فراموشي چنان که نبوده است، مي آموزند به جز اين که ياد بگيرند وقتي در کشوري که هر لحظه حادثه در انتظار آنهاست، اگر حادثه اي واقع شد چه کنند. البته در سال هاي اخير در مدارس، مانور زلزله اي برگزار مي شود که بيشتر شبيه "زنگ تفريح و براي بچه ها بهانه اي براي يک زنگ دور هم بودن و شاد بودن" تعريف مي شود و مي توان آن را بيشتر لاشه يک آموزش دانست تا خود آموزش؛ آموزشي که ديگر رنگ باخته است.
غلامرضا معصومي- رييس اورژانس کشور در مورد سطح اطلاعات مردم در زمينه چگونگي مواجهه با حوادث و مديريت آن در گفت و گو با خبرنگار پانا مي گويد: هرچند که شاهد ارتقاء اين گونه آگاهي ها در بين مردم هستيم اما همچنان در اين زمينه سطح مطلوبي نداريم.
محمود مظفر- رييس سازمان امداد و نجات در اين باره مي گويد: نحوه برخورد و واکنش افراد در قبال حوادثي که با آن مواجه مي شوند، نشان مي دهد که "آگاهي عمومي براي کنترل حوادث در کشور ما در سطح خوبي نيست." او معتقد است که در اين مورد نمي توان مردم را مقصر دانست زيرا اساساً تاکنون جايي وجود نداشته است که آن ها چنين اطلاعاتي را بياموزند.
در شرايطي که تمام نيروهاي امدادي از آتش نشاني گرفته تا هلال احمر و اورژانس تمام تلاش خود را مي کنند تا زمان رسيدن خود به سر صحنه حوادث را به حداقل برسانند اما همچنان با استانداردهاي جهاني فاصله معناداري داريم.
اين فاصله، نياموختن کمک هاي اوليه و مديريت سوانح يعني اگر حادثه اي در کوه و دشت و دره و تپه اي و يا حتي در مرکز شهر اتفاق افتاد همه بايد جان به لب شوند که امدادگر هلال احمري، پزشک اورژانسي، آتش نشاني، کسي از راه برسد و همه را نجات دهد و البته آن هايي هم که طعمه حادثه اند به جاي جان به لب شدن، جان به سر مي شوند. هر چند گاهي در شرايطي نيز ممکن است که اصلا هيچ نيروي امدادي نرسد.
معصومي در مورد اين که در چند درصد موارد سعي افراد غيرپزشک براي کمک به حادثه ديده منجر به مرگ وي شده است، مي گويد: در اين مورد حتي در کشورهاي پيشرفته نيز نمي توان آماري ارائه داد زيرا اگر چنين اتفاقي بيافتد معمولا کسي از آن مطلع نمي شود؛ اما اين نکته محرز است که وقتي آموزش کافي در اين مورد نباشد، واکنش ها در برابر يک حادثه ديده يا بيمار اورژانسي نيز منطقي و درست نخواهد بود و جان مصدوم را به خطر مي اندازد.
ظاهر رستمي - دبير کل جمعيت هلال احمر در اين مورد معتقد است که حتي بسياري از مديران و مسئولان نيز با مديريت سوانح آشنايي ندارند چه رسد به مردم عادي.
وي تاکيد دارد که واحد درسي امداد و نجات بايد در دروس همه مقاطع تحصيلي از ابتدايي گرفته تا دانشگاهي گنجانده شود و آموزش کاهش اثرات بلايا، حوادث و سوانح در آموزش و پرورش اصل قرار گيرد. اين اظهارات در حاليست که متاسفانه نه تنها دانش آموزان بلکه والدين آن ها نيز هنگام بروز يک خونريزي حتي جزئي نيز دست و پايشان را گم مي کنند و بايد منتظر کمک يک پزشک بمانند.
در حالي که بسياري از جراحت ها و مصدوميت ها در صورتي که فرد مسلح به دانش کمک هاي اوليه و امداد باشد اگر قابل درمان نباشد حداقل قابل مديريت است.
32 بلا از 40 بلاي طبيعي دنيا در ايران اتفاق مي افتد و متأسفانه نبود دانش کافي در مورد اين سوانح و مديريت آن ها، مردم اين سرزمين را مردمي کرده است که هر لحظه سايه شوم حادثه بالاي سر آنهاست و کسي راز باطل کردن طلسم اين سايه شوم را نمي داند.