چرا دیدگاه خود را نسبت به مردم تا این حد، علناً تنزل دادهایم؟
غلامرضا کمالی پناه
گویی عادت کردهایم که برای دریافت سود سهام عدالت، منتظر فرا رسیدن انتخابات باشیم! هرچند رابطه میان انتخابات و این سود را قانوناً نفهمیدیم اما عرفاً در زبانها افتادهاست که رابطه تنگاتنگی با هم دارند
تاريخ انتشار: يکشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۰ ساعت ۱۲:۰۲
«ماشین گران شد.»، «بنزین گران شد.»، «اجاره خانه گران شد.»، «قیمت خانه بالا رفت.»، «بلیت هواپیما گران شد.» و... خبرهای ناگوار و مستأصلکننده، نفسها را بریدهاست. به طوربیسابقهای کالاها و خدمات در روند افزایش قیمت، مسابقه گذاشتهاند؛ در این میان، «اقلیتی ممتاز» خوش به حالشان میشود! اما «اکثریتی بیدست و پا» درمانده و نالان میگردند. با این وجود و در میان این همه خبرهای ناخوش، گاهی نیز اخباری خوشایند تراوش میکند تا شاید «اکثریت آسیبپذیر» هم کمی خوشحال شوند.
از جمله این خبرهای خوش، میتوان به «پرداخت سود سهام عدالت» و «سبد کالای عیدی به کارمندان» اشاره کرد. گویی عادت کردهایم که برای دریافت سود سهام عدالت، منتظر فرا رسیدن انتخابات باشیم! هرچند رابطه میان انتخابات و این سود را قانوناً نفهمیدیم اما عرفاً در زبانها افتادهاست که رابطه تنگاتنگی با هم دارند. بنابراین چنانچه انتخابات بعدی به فرض محال و خدای ناخواسته، به ده سال بعد موکول شود برای دریافت سود خویش از سهام عدالت باید این فاصله زمانی را به انتظار بنشینیم! بحثی که اینجا مطرح میشود، این است که آیا «سهام عدالت» حق مردم است یا امتیاز و لطف دولت به آنها؟! آیا سود حاصله، هرسال باید تعلق بگیرد یا اینکه هر وقت مسئولان محترم تمایل داشتند؟! اگر حق مردم به شمارمیآید پس هرساله باید پرداخت گردد، آنوقت ضرر و زیان ناشی از تأخیر در این پرداختها چه میشود؟ برای مثال، دو سال پیش، با مبلغ دویستهزار تومان میشد یک «نیمسکه» خرید؛ اگر امروز بخواهند همان مبلغ را با وجود قیمت کنونی نیمسکه، به صاحب سهام بدهند آیا ستم و بیعدالتی به شمار نمیآید؟! بحث دیگری که مطرح میشود، این است که در آستانه «انتخابات» پیش کشیدن این موضوع، اهانت به شعور سیاسی ملت ایران قلمداد میشود؛ یعنی مردم تا این اندازه به فلاکت و استیصال رسیدهاند که نشان دادن گوشه سبز پول باعث تحریک و تشویق آنان میگردد تا به سمت صندوقهای رای ـ آن هم برای رأی دادن به گروه و شخص خاصی ـ سرازیر شوند؟! چرا دیدگاه خود را نسبت به مردم تا این حد، علناً تنزل دادهایم؟ اصلاً چرا به طورکل، نسبت به «پچپچهای بدخواهان» بیخیال شدهایم؟ اگر مردم، مسئولان را راستگو و خدمتگزار واقعی خود ببینند دیگر نیازی به پاشیدن دام و دانه نیست. کسانی که خود، نظام را بر پای کردهاند و با خون خویش آن را آبیاری نمودهاند، در صورتی که باغبانان هوشیاری باشند؛ خار در پایشان نرفته باشد و خار بر سر راه صاحبان باغ «نظام» نریزند، بیگمان برای نگهداری از آن جانفشانی خواهند کرد.
متأسفانه روشهایی که برخی در پیش گرفتهاند، هر چند هم که نیت خوبی ورای آن وجود داشته باشد، نتیجه خوشایندی به بار نیاورده و نخواهد آورد. به نظر میرسد که گاهی دروغ گفتن، وعدههای سر خرمن دادن، راه ناراست میانبر را برگزیدن، سر کار گذاشتن و امثالهم را به نوعی، سیاستمداری و زیرکی برای مصلحت نظام و کشور به شمار آورده و از پیامد و عواقب آن بیخبر شدهایم یا خود را به بیخبری زدهایم. یک نمونه از وعدههای توخالی «سبد کالای غیرنقدی» است؛ هرساله در ایام نزدیک به عید نوروز یا ماه رمضان اعلام میشود که دولت میخواهد این سبد را به کارمندان خود بدهد. نگارنده که یکی از کارمندان همین دولت است و در آموزش و پرورش خدمت میکند، تاکنون این سبد را دریافت نکردهاست! نهتنها این حقیر بلکه همه همکاران بنده در کسوت فرهنگی و معلمی، به این «سبد کالای غیرنقدی» دست نیافتهاند؛ یا فرهنگیان «کارمند» به شمار نمیآیند و به دیگر کارمندان پرداخت میشود یا اینکه اساساً تاکنون این وعدهها توخالی بودهاست! اگر اولی درست است که ستم آشکار در حق معلمان، بخشودنی نیست اما اگر دومی، حقیقت دارد که الله اکبر و نعوذ بالله.