كابوس بزرگ شدن پهنای شهر تهران و طولانیتر شدن شبكههای فاضلاب؛ گاز و تلفن و پیچ در پیچ شدن خیابانها، توان مدیریت شهری تهران را به زانو درآورده
تاريخ انتشار: يکشنبه ۱۴ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۱۹:۴۷
تيترآنلاين - كابوس بزرگ شدن پهنای شهر تهران و طولانیتر شدن شبكههای فاضلاب؛ گاز و تلفن و پیچ در پیچ شدن خیابانها، توان مدیریت شهری تهران را به زانو درآورده و هرچند در دولتهای مختلف سعی شد با موضوع انتقال پایتخت از تهران و محدود شدن مجوزهای ساخت و ساز در این شهر؛ بهنوعی فضایی برای مقابله با بحران بزرگ شدن بیحد و مرز شهرمان به وجود آید كه نشد. درنهایت بحث سومی در دولت دهم مطرح شد كه انتقال كارمندان از تهران؛ محور آن بود. اما این روش هم جز آنكه گامی به عقب توصیف شود و درعمل ناكامی خود را به اثبات برساند جز انتقال تعداد محدودی كارمند(تنها 1000 نفر بجای 200 هزار نفر) آن هم با وعده و وعید؛ ثمر دیگری به دنبال نداشت.
در پایان داستان؛ آییننامه انتقال كارمندان از تهران كه حتی شامل هدیههایی مانند انتقال به میزان یك ماه حقوق و مزایای مستمر علاوه بر جبران هزینههای جابهجایی محل خدمت و هزینه سفر، برداشتن سقف اضافه كار، دریافت وام با شرایط آسان، هدیه ازدواج و امكانات ورزشی و بهداشتی رایگان كاركنان میشد، كاركرد تاثیرگذار خود را ازدست داد.
دولت دهم البته موضوع تغییر پایتخت را بهعنوان برنامه كاری درازمدت خود در 15 سال آینده قرار داده است اما معتقد است كه انتقال پایتخت با كاهش جمعیت تهران منافاتی ندارد.
به راستی ماجرای انتقال از كجا آب میخورد؟
ایده انتقال پایتخت به دلایل مختلف همواره ذهن کارشناسان مسائل شهری تهران را مشغول کرده است، اما تصویب سیاستهای کلی در بخش آمایش سرزمین توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام آغاز حرکت به سمت اجرایی شدن این ایده به حساب میآید.
در این مصوبه به مواردی همچون «توسعه متوازن روستاها و شهرهای کوچک و پیشگیری از مهاجرت بیرویه به مراکز استانها»، «انتخاب مکانهای مناسب و استقرار مراکز زیست و فعالیت جهت اقدامات توسعه متوازن و همچنین مراکز حیاتی و حساس متناسب با ملاحظات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، امنیتی و پدافند غیرعامل» و همچنین «ساماندهی سطوح خدمات و استقرار جمعیت در کشور باتوجه به مدیریت سوانح طبیعی، حوادث، منابع آب و رعایت شرایط زمینشناسی برای افزایش ضریبایمنی تاسیسات زیربنایی و حیاتی و ابنیه مراکز جمعیتی و شهرها و روستاها» تاکید شده است.
اما یکی از مهمترین مصوبههای مجمع، جابجایی تدریجی پایتخت بود که مطابقاین مصوبه؛ انتقال مرکز سیاسی کشور در مکان مناسب جهت بهبود و اصلاح استقرار جمعیت و فعالیت در کشور تا پایان چشمانداز به یکی از سیاستهای کلی نظام تبدیل شد.
بعداز روی کار آمدن دولت دهم که تجربه 20 سال شعار انتقال پایتخت و اجرایی نشدن آن را پیشرو داشت، به جای انتقال پایتخت ترجیح داده شد، اهداف نزدیکتری نشانهگیری شود که یکی از آنها تمرکززدایی اداری و انتقال دفاتر شرکتها به مناطق عملیاتی بود.
آخرین تصمیمگیری درباره انتقال پایتخت از تهران نیز به اواسط عمر دولت نهم برمیگردد. در دولت نهم محمد جهرمی(وزیر کار و عضو شورای عالی مسکن) به شدت پیگیر انتقال پایتخت بود تا جایی که در دی ماه سال 86، از تشکیل کمیته کارشناسی برای پیگیری این موضوع خبر داد. کمیته کارشناسی انتقال پایتخت در دولت نهم به این نتیجه رسیده بود که قبل از اقدام به انتقال باید به گونهای برنامهریزی کرد که جمعیت پایتخت جدید از 250 هزار نفر تجاوز نکند و دولت باید فقط از ناحیه هسته اصلی و مرکزی منتقل شود.
اما درحاشیه این نوع تمركززدایی، سوالاتی هم مطرح است ازجمله اینكه؛ آیا شهرهایی چون اصفهان و رشت که میزبان شرکت دولتی پیشتاز وداع با پایتخت یعنی میراث فرهنگی است، دارای چنین شرایطی است؟
آیا با انتقال کارکنان پایتخت، صرفا کلانشهر دیگری همچون تهران با حاشیهها و مشکلات جدید ایجاد نمیشود؟
آمار ثبت احوال کشور نشان میدهد در مدت 10 سال گذشته حدود سه میلیون نفر به تهران مهاجرت کردهاند که عمده علت آن جستوجوی کار بوده است. شهلا کاظمیپور(معاون پژوهشی مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه) از جذب 31 درصدی کل مهاجران کشور در تهران و صدرنشینی آن درمیان شهرهای مهاجرپذیر خبر داده و گفته است: 22 درصد جمعیت استان تهران مهاجرانی هستند که در سالهای 75 تا 85 به تهران وارد شدهاند. البته این استان به میزان 6 درصد جمعیت خود؛ مهاجر به سایر شهرهای کشور فرستاده است.
درنهایت آیا طرحهای ضربتی تاثیرگذاری لازم را دارند؟
كارشناسان میگویند؛ مهاجرت معکوس از تهران، طرحی تحقیقاتی با مجموعه راهکارهای موردنیاز همراه است. بحث خروج پنج میلیون نفر از تهران یک ایده است، ولی چگونگی اجرای آن مستلزم بررسی و طرح جامعی است. لزوم ایجاد امکانات در شهر مقصد برای مهاجرت معکوس، مهمترین برنامه دولت در ابن بخش است كه البته تاكنون هیچ اظهارنظری درباره آن نشده است و اتفاقا تمامیبرنامههای دولت تنها روی خروج ادارات و دستگاهها از تهران متمرکز شده بیآنكه تبعات انتقال کارمندان برای شهرهای مقصد، امکانات و ظرفیتهای آنها در پذیرش مهاجران اجباری سنجیده شده باشد. لذا به نظر میرسد بدون درنظر گرفتن ایجاد جاذبه برای شهرهای مبدا؛ هیچ سیاستی برای جلوگیری از مهاجرت نتیجهبخش نیست.
در این میان تهران چه بردوش میكشد؟
تهران؛ سالها است بار سنگین 12 میلیون نفر از جمعیت کل کشور را به دوش میکشد اما با این وجود حداقل سرانه حملونقل عمومی، آموزشی و خدمات شهری برای این کلانشهر درنظر گرفته شده است.
گزارش مرکز آمار ایران میگوید؛ جمعیت تهران بزرگ 12 میلیون و 150 هزار و 742 نفر است که از آن جمعیت،10 میلیون و 528 هزار و 282 تن در تهران و یک میلیون و 622 هزار و 460 نفر در حاشیه تهران سکنی گزیدهاند.
موضوع سقف جمعیتی شهر تهران همواره ازسوی برخی كارشناسان بخصوص آنها كه در پستهای محیطزیستی جایگیر میشدند، مطرح میشد اما به همان اندازه مسئولان از عواقب آن مانند افزایش قیمتها ترس داشتند و این مانعی بوده تا سقف جمعیتی بالایی برای تهران درنظر گرفته شود. همین ترس در تدوین طرح جامع تهران هم سقف جمعیتی حدود 10 میلیون نفر و یکی دو میلیون نفر بالاتر از میزان فعلی و حد مجاز را برای تهران به بار آورد. حال آنكه سقف ابتدایی پیشبینی شده نه و نیم میلیون نفر تا سال 1404 بوده است.
با كشمكشی كه برسر آمار حاصل شده؛ حاصل كار دولت چه خواهد شد؟
كارشناسان میگویند؛ فرصت هیات دولت و رییسجمهور برای خروج 40 درصد کارمندان دولت از تهران تمام شده است. طبق آمار باید 200 هزار نفر کارمند دستگاههای دولتی، وزارتخانهها و سازمانها از تهران خارج میشدند كه فقط خرج 1000 نفر محقق شده و هفت هزار نفر دیگر برای خروج ثبت نام کردهاند.
به گزارش راديو تهران، نصیرپور( عضو کمسیون اجتماعی مجلس) میگوید: ما نظر خود را راجع به روند کار طرح انتقال مردم و شرکتهای دولتی از تهران که مهلتش هم تمام شده است؛ اعلام كردیم. این کار همواره مورد توجه دولتمردان بوده است ولی کار مطالعاتی دقیقی هنوز روی آن انجام نشده است. اخیراً با حساسیت رئیسجمهور؛ این طرح در دستور اجرا قرار گرفته ولی زیرساخت و شرایط اداری و خانوادگی موضوع فراهم نشده است كه درنتیجه آن مشکلاتی هم به وجود میآید و درنهایت هزینهها چندبرابر میشود.
بیادی( نایب رئیس شورای شهر تهران) هم معتقد است: این کار تنها یک بعد ندارد كه فقط به کارمند پرداخته شود. با بخشی از این طرح احساساتی برخورد شد و بخشی سیاسی شد تا طرح موفق نشود. پیش از این سابقه زندگی در نقاط دوردست؛ شرط زندگی در مرکز بود كه عایت نمیشود. از طرفی تهران؛ خطرات خودش را در موضوع زلزله و بحران دارد كه امنیت زیست در آن را به حداقل رسانده اما در این باره اطلاع رسانی خوبی نشده است. وعدههای اعلام شده برای مهاجران هم غیرواقعی بلکه غیرعادلانه است. همه این موارد؛ اجرای طرح را ناموفق كرده است.