فساد بزرگ مالي حاكي از وجود روندهاي نامطلوب در لايه هاي پنهان جامعه است
همين حالا هم در زير پوست شهر بزرگمان بسياري هستند كه شاهد خلافهاي كوچك و بزرگ مديران و مسئولان بالادستي خود هستند و دم نميزنند
تاريخ انتشار: پنجشنبه ۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۱:۴۳
نويسنده : فتح الله آملي
گرچه در رابطه با دادگاه رسيدگي به فساد بزرگ مالي، آنچه كه از رسانهها پخش ميشود همه آن چيزي نيست كه در دادگاه اتفاق ميافتد و جز يك اسم بقيه اسامي با حروف اول نام ونام خانوادگي و يا با شطرنجي كردن چهره آنان (به خاطر الزام قانوني) ديده ميشوند اما با اندكي دقت در دفاعيات برخي متهمان خردهپاي اين ماجرا، متاسفانه با واقعيات تلخي روبهرو ميشويم كه ريشهيابي و تحليل آنها ميتواند بيانگر روند نامطلوبي باشد كه در لايههاي پنهان جامعه جاخوش كردهاند و همه ما نسبت به آن عنايت كافي نداريم.
راستش را بخواهيد نگارنده برخي اظهارات متهمان دمدستي اين پرونده را باور ميكند و بدون آنكه بخواهد خداي ناكرده براي دادگاه تعيين تكليف كند آنان را حتي گناهكار و لايق تحمل حبس و مجازات شديد هم نميداند. به دفاع يكي از متهمان خردهپاي اين ماجرا دقت كنيد:
«م ـ ز» كه متهم است به اخلال در نظام اقتصادي و استفاده از اسناد مجعول، مشاركت در پولشويي عوايد حاصل از جرم، در دفاع از خود گفت: ابتدا قرار بود به خاطر رشته تحصيليام در شركت آب معدني داماش استخدام شوم اما به من گفتند كه موقعيت شغلي ندارند و بايد كارمند دفتري در امور بانكي باشم. من هم قبول كردم. من در طول اين دو سال در بهترين حالت با 12 ساعت كار فقط پانصد هزار تومان ميگرفتم. من چه تحصيل مال نامشروعي داشتم كه حتي پدرم نتوانست براي من سند بگذارد و مجبور شدم در شب عيد كه همه به مرخصي رفتند غريبانه در زندان بمانم. به من تفهيم شده بود كه ما كار هماهنگي با بانكها را انجام ميدهيم فقط تو ميروي و افتتاح حساب ميكني و...
اگر از نگارنده بپرسند اين بنده خدا راست ميگويد يا دروغ، ميگويم به احتمال راست ميگويد. دليلش هم اين است كه وقتي پيدا كردن شغل حتي براي آنها كه تحصيلات عاليه دارند و حتي براي تصدي مشاغل نسبتا پست، بسيار سخت و دشوار است، بسياري حاضرند براي آنكه كار خود را از دست ندهند تابع دستورات مقام بالاتر خود باشند.
در شركتهايي از اين دست كاملا پيداست كه سرپيچي از دستور مدير بالادست چه عواقبي به دنبال دارد. اگر افرادي كه با هزار بدبختي كاري پيدا ميكنند و نگران همان حقوق بخور و نميري هستند كه ميگيرند اطاعت نكنند، چه كنند؟ و آيا اگر عليه دستور مافوق و حتي كار غير قانوني موضع بگيرند و ايستادگي نشان بدهند و يا حتي در برابر حرف و سخن و دستور و امر ناحق مقاومت نشان بدهند (كه البته بايد هم چنين كنند)، چه كسي از آنها دفاع خواهد كرد؟
به هر حال پروندهاي در جريان است و جامعه و افكار عمومي و نيز وجدان جامعه به خاطر بروز چنين فساد بزرگي دچار آسيب شده است و از طرف ديگر دولت و دستگاه قضا هم ميخواهد نشان بدهد كه در پاسخ به انتظار ملت و حكومت، قاطعيت دارد اما آنچه كه در پس و پشت اين ماجرا بايد مورد توجه و اهتمام جدي قرار گيرد آسيبشناسي علل بروز چنين پديدههايي است. و گرنه كل اين دادگاه و محاكمه و تعقيب افكار عمومي و... همه و همه ميشود مبارزه با معلول، در حاليكه علت همچنان باقي است.
همه ميدانيم كه به هرحال با توجه به حساسيتي كه اين پرونده پيدا كرده دستگاه قضا ملزم به برخورد قاطع با اين فساد بزرگ است اما در اين ميان محدود كردن ضرورت مقابله با فساد و رانتخواري به برخوردهاي موردي (حتي سخت و شديد) و عدم توجه به علتهاي ايجابي آن درد اساسي را از جامعه دوا نميكند. حال سؤال اين است كه آيا پس از كشف اين فساد بزرگ اطمينان يافتهايم كه نمونههايي از اين دست در آينده متولد نميشوند؟ آيا مطمئن هستيم كه همين حالا مواردي مشابه هرچند در مقياس كمتر و كوچكتر در حالا حيات و كار نيستند؟ آيا همين حالا ميتوانيم ادعا كنيم كه بازار كار و اشتغال در كشور داراي چنان فضاي مساعدي است كه جويندگان كار ميتوانند بدون تن دادن به خواستهها و تمايلات و يا عملكردهاي غيرقانوني و غيرمنطقي مديرانشان با گردن فرازي و عزت نفس كار كنند و روزي حلال بر سر سفرههاي كوچكشان ببرند؟ آيا سازوكاري فراهم كردهايم كه كارمندان و كارگران كه در اين وانفساي بيكاري شغلي پيدا ميكنند اگر خلافي ديدند و بر آشفتند و يا دست به مقاومت در برابر كار خلاف زدند، تشويق كه هيچ، همين حقوق اندكشان نيز قطع نشود و كارشان به اخراج نكشد؟
همين حالا كه اين نوشته را مينويسم و شما آن را ميخوانيد، در زير پوست شهر بزرگمان بسياري هستند كه شاهد خلافهاي كوچك و بزرگ مديران و مسئولان بالادستي خود هستند و دم نميزنند. آنها آدمهاي بيوجدان و يا بي اعتقادي هم نيستند. چندي پيش به يكي از آنان برخوردم و گفتم خوب چرا نميروي و اينها را نميگويي؟ گفت: بنده خدا، اگر بداني چه كساني پيش او ميآيند وبا چه كساني دمخور است اين حرف را نميزني. رويم را كه كمي زياد كنم در عرض 3ثانيه سوسكم ميكنند! دل خجستهاي داريها؟
كوته سخن آنكه براي پاك كردن دامان نظام اسلامي از اتهاماتي كه برخي كارگزاران ناسالم و يا كارنابلد و يا نالايق با سستيها و كوتاهيها و عدم نظارتهايشان به ناحق و ناروا متوجهش ميكنند، مبارزه با«علت»هاي ايجابيِ چنين مفسدههايي و نيز شناخت و رفع مشكلات و موانعي كه جامعه را از پاكدستي و ظلمستيزي و مقابله با فساد و حرام خواري دور ميكند و به تن دادن به تحمّل و يا سكوت در برابر خلاف و بيقانوني وا ميدارد، ضرورتي اجتناب ناپذير است.