مردمان ما هنوز به انگارهٔ «مرغ همسایه غاز است» کمابیش وفادارند و دور نیست مدیران رسانهٔ ما را مورد بازخواست قرار دهند که چرا ما شبکهٔ زنان نداریم ولی فلان کشور یا بهمان ملت چیزکی دارند و…
تاريخ انتشار: يکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹ ساعت ۲۰:۱۲
نويسنده : حميد رضا قادري
تيترآنلاين - خیلی پیشتر از این، «آیتالله محیالدین حائری شیرازی» اولین کسی بود که دربارهٔ راهاندازی شبکهای سخن گفت که در زمان خودش سروصدای زیادی برپا کرد: «شبکهٔ زنان». همان زمان بسیاری بر این ایده خرده گرفتند و البته آن گونه که حضرت آیتالله مسئله را طرح کرده بود، نمیشد بر معترضان خرده گرفت؛ این که ما شبکهای ویژهٔ زنان راه بیندازیم که فقط ایشان ببینند و مردان نبینند؟ آیا چنین چیزی میشود؟ شاید همین طرح خامدستانهٔ چینین ایدهای باعث شد تا سالها این ایده به محاق فرو رود. اما با طرح موضوعاتی چون راهاندازی شبکهٔ مستند، شبکهٔ کودک، شبکهٔ ورزش و شبکههای پیشتر افتتاحشدهای چون شبکهٔ قرآن و آموزش و خبر میتوان کمی فارغالبالتر به این ایده اندیشید که با توجه به اهداف انقلاب اسلامی ایران و نگاه فراملی به طرح مسئلهٔ زنان در جهان اسلام و ارائهٔ ایدههای نو در میان مسلمانان که زاییدهٔ ایدهٔ رهبری ما بر جهان اسلام است، آیا نمیتوان به طرح شبکهٔ زنان دقیقتر و واقعبینانهتر اندیشید؟ بهتر است دربارهٔ این ایده همچون یک استراتژیست رسانهای بیندیشیم و شاید چون «مهندس سیدعزتالله ضرغامی» از ارائهدهندگان چنین طرحی، چند سؤال بکنیم و بعد در مقام پاسخ برآییم و ببینیم خودمان قانع میشویم یا نه؟
۱. شبکهٔ زنان یعنی چه؟ ۲. ضرورت راهاندازی آن چیست؟ ۳. فواید آن برای رسانهٔ ملی چیست؟
بدیهی است همین پرسشها میتواند محور یکی دو همایش و سمینار و از این دست تجمعات نخبگانی شود اما نگارنده به قد و قامت درک و سواد و تجربهٔ خود و از چهاردیواری خلوت خویش گمان میکند پاسخ این پرسشها آنقدر قانعکننده یا شاید وسوسهکننده باشد که رییس رسانهٔ ملی را بتواند برای آغازیدن تأسیس این شبکه به تحرک وادارد؛
۱ - شبکهٔ زنان از صدر تا ذیل برنامههایش مرتبط است با خواستها، نیازها و ملزومات دنیای زنانه؛ از آشپزی گرفته تا مشکلات کاری زنان، از ایدههای نو برای خانهداری نوعروسان گرفته تا بیان مسائل پزشکی ویژه زنان، از نمایش مستندی دربارهٔ زنان موفق گرفته تا برنامههایی گفتوگومحور (Talk Show) با زنان نخبه برای طرح مسائل زنان ایران. میتوان کمی خلاقانهتر اندیشید به اینکه این شبکه جایی است برای زنان تا در آن هویت زنانهشان بازتعریف شود. جایی که زنان در آن احساس راحتی، امنیت روانی و اخلاقی و لذت کنند؛ تو گویی صاحب یک خواهر بزرگتر و فهمیدهتر شدهاند. خواهری از جنس خودشان نه رقاصهها یا لکاتههای شبکههای فارسی و بیگانهٔ ماهوارهای. نه به عنوان طفیلی مردان یا فرزندان، بلکه به عنوان یک جنسیت تام و تمام. جایی که در آن زنان سنتی و مدرن کنار هم نشانده شوند و دنیاهای ایشان به یکدیگر نزدیکتر شود. جایی که از بام تا شام، در عیان یا لفافه، تعریف نظام جمهوری اسلامی از زن آرمانی نمایش داده شود؛ زنی که مهمترین وظیفهاش خانهداری، همسرداری و تربیت فرزند است و مهمترین هنرش میتواند فعالیتهای اجتماعی، دینی، هنری یا علمیای باشد که در کنار آن وظیفهٔ ازلی-ابدی سنتی، وجههٔ زن مطلوب ایران اسلامی بازتعریف شود.
۲ - بنابر آمار موجود، بیش از سی و پنج میلیون نفر از جمیعت ایران را زنان و دختران تشکیل میدهند که عمدتاً در دورانی به سر میبرند که نیاز شدیدی به اطلاعاتی دربارهٔ اولیات زندگی، جامعهٔ آینده، شرعیات، مسائل اعتقادی، مسائل بهداشتی و پزشکی دارند. از طرف دیگر، بنابر آمار موجود بیش از ۴۰٪ خانوادههای تهرانی و به عبارتی ۳۰٪ خانوادههای ایرانی، مشتری ماهواره هستند. اکنون سوای برخی مضرات اعتقادیـسیاسی ماهواره، بزرگترین چالش آینده، تبلیغ و ترویج سبک زندگی غربی و حتی غیر اسلامی است که میتواند زنِ مانده میان نقش سنتی و مدرن را در سردرگمی و توهم فرو ببرد. بدیهی است ماهوارهای که بیشترین میزان خوراک آن را «فارسی ۱» و مد و آرایش و تبلیغات انواع صابون خرچنگ و زیبایی و تاتو و رقص و آواز تشکیل میدهد، نسلی تربیت میکنند که در برابر گزارههای رسمی کشور و دیگر خانوادههای معتقد با سبک زندگی متفاوتشان، دچار اصطکاک و تنهاماندگی ـ احساس بیگانگی با جامعه ـ میشوند. عملاً در ساعات ابتدایی روز که مردان در خارج از خانه به کار مشغولاند، زنان نیازمند همصحبت هستند که تلویزیون و ماهواره این خلأ را پر میکنند. گرچه سالها است برنامههایی چون «سیمای خانواده» و «تصویر زندگی» و…مهمان خانههای مردم است اما در میانهٔ این هیاهوی شبکههای رنگارنگ ماهوارهای، ما را طرحی نو باید. تصور کنید یک شبکهٔ ویژهٔ زنان راه بیفتد که همگی برنامههای زنمحور یا خانهداریمحور را در خود متمرکز کند و برای هر سلیقهای در هر ساعتی چیزی در چنته داشته باشد. بدیهی است در ساعات صبحگاهی میتواند بخشی زیاد از نسوان ایرانی را مشتری محتوای مورد نظر رسانهٔ ملی کند. اینکه زنان ایرانزمین تربیتشدهٔ مکتب رسانهٔ ملی باشند، شاید مهمترین ضرورت راهاندازی چنین شبکهای باشد. سوای واکنش انفعالی در برابر بحث ماهواره، در برابر موج چند سال اخیر تبلیغات کور و کرکنندهٔ فمینیستهای داخلی و خارجی، شاید برخورد تهاجمی، همین راهاندازی شبکهای ویژهٔ زنان باشد که در راستای اهداف تبلیغاتی نظام جمهوری اسلامی، به نقد گزارههای کنونی فمینیستی و ترویج نقش زن از دیدگاه اسلام بپردازد. دور از نظر نیست زنی که خود را صاحب یک شبکهٔ مستقل و ویژه ببیند، کمتر تحت تأثیر تبلیغات فمینیستی قرار بگیرد. از سویی همین الان، بسیاری از زنان ایرانی به دلیل کمبود نیروی تربیتشدهٔ مجرب در حوزههای علمیه، مدارس، دانشگاهها، مراکز مشاوره و پاسخگویی به شبهات، مشاورین و روانشناسان و…از بدیهیترین حقوق و مشکلات خود بیخبرند. در برخی شهرها زنان حتی از سادهترین مسائل بهداشت جسم و روح بیاطلاع هستند. بسیاری از نوعروسان و دختران جوان از مسائل مربوط به آیین همسرداری بیاطلاعاند. آمار طلاق و همچنین موارد همسرکشی، خیانت و مفاسد اجتماعی، آمار فرار دختران، آمار بالای مصرف لوازم آرایشی در ایران، آمار بالای عملهای زیبایی و سزارین، گرایش به تجملات و مدگرایی نشان میدهد جامعهٔ زنان ما ـ دستکم زنان طبقهٔ متوسط ـ بیمار است یا در آستانهٔ بیماری است؛ و این البته نافی تلاشهای صورتگرفتهٔ پیشین نیست ولی آیا همهٔ آن تلاشها و فعالیتها به اندازهٔ رشد سرسامآور جمیعت در دههٔ شصت بوده است؟ مشکل این است که با همهٔ هزینههای صورتگرفته، چون فعالیتها به قدر کافی نافذ، فراگیر نبوده و بیشتر حالت جزیرهای داشته، نتوانسته نسلی از زنان مسلمان مدرن شیفتهٔ سنتهای ناب ایرانی را به قدر کافی تربیت کند؛ ولی رسانه که تا روستاهای حاشیهای ایران رسوخ کرده است، میتواند بهترین بلندگوی تبلیغ این زن آرمانی و بازگوکنندهٔ مسائل و مشکلات وی باشد.
۳ - همین الان که رسانهٔ ملی برنامههای کودک را به شبکهٔ دو مننتقل کرده، ساعت پخش برنامههایش در شبکهٔ یک خالی شده و توانسته آن را به برنامههایی اختصاص دهد که کمتر دیده میشدند. از طرفی بخش مهمی از برنامههای صبحگاهی شبکههای سهگانهٔ ۱ و ۲ و ۳ به پخش برنامههای خانوادهمحوری اختصاص دارد که میتوان آنها را به شبکهٔ زنان منتقل کرد تا جا برای پخش سریالها، برنامههای نمایشی، مستند یا خبری باز شود. همین خالی شدن کنداکتور پخش، بهترین عرصه برای فعال شدن گروههای تأمین برنامه و سازندهٔ رسانهٔ ملی در دیگر بخشها است. به اینها اضافه کنید وقتی شبکهٔ زنان راه بیفتد، خیل بسیار زیادی از زنان هنرمند و فنّان ایرانی در چنین شبکهای ـ چه پارهوقت یا تماموقت ـ مشغول به کار میشوند که این در افزایش رضایتمندی زنان، افزایش اشتغال بهینهٔ ایشان، افزایش بار فرهنگی جامعهٔ زنان و همچنین حضور درست زنان در عرصهٔ اجتماعی مؤثر است. نتیجهٔ عادی و طبیعی تأسیس چنین شبکهای، نیروگیری و پرورش نیرو از میان زنان است که خروجیهای دانشکدههایی چون دانشکدهٔ صداوسیما، هنر و دیگر مراکز را معنادار میکند. همچنین نباید از کارکردهای تبلیغاتی و پروپاگاندایی این شبکه برای نظام نیز غافل ماند. از یاد نبریم پاشنهٔ آشیل کشورهای اسلامی در برابر فرهنگ غرب، بحث زنان و جنبشهای فمینیستی است که از قضا ما در هژمونی فرهنگی خودمان ـ که میتواند توسط این شبکهٔ زنان هدایت و کانالیزه شود ـ میتوانیم از همین پاشنهٔ آشیل برای طرح گزارههای مطلوب خود و جلب نگاهها به ایران استفاده کنیم. حقیقت آن است که بسیاری از زنان کشورهای عرب و اسلامی، در چنبرهٔ آموزههای غلط سلفی و قبیلهای اسیر هستند و این زمینه را برای پذیرش سخنان ما فراهم کرده است. همچنین ارائهٔ تصویری از زن موفق شیعی و ایرانی میتواند در نفوذ افکار ایرانیـشیعی ما در میان تودههای اسلامی (زنان به عنوان پرورشدهندگان نسل آیندهٔ مسلمانان آسیایی و آفریقایی ) و باز کردن راه برای تغییرات نرم در این کشورها مؤثر باشد.
به هر روی هیچ عاقلی گمان ندارد که شبکهٔ زنان (آن گونه که برخی میپندازند)، یک شبکهٔ کابلی باشد که در آن مثلاً بتوان برخی مسائل مگوی زنانه را گفت و مردان نباید ببینند. از قضا شاید برخی برنامههای تولیدی این شبکه بتواند به مردان در شناخت بهتر زنان و مدیریت خانواده کمک کند. هیچ عاقلی نمیاندیشد که شبکهٔ زنان جایی برای برهنگی، مفسده و ولنگاری باشد. مثلاً جایی باشد که ورزش زنان را نشان دهد (آن گونه که برخی میپندارند). شبکهٔ زنان در حقیقت جایی است که برنامهها با موضوع و هدف زن تجیمع شده تا اعتماد به نفس زنان افزایش یابد. از یاد نبریم، مردمان ما هنوز به انگارهٔ «مرغ همسایه غاز است» کمابیش وفادارند و دور نیست مدیران رسانهٔ ما را مورد بازخواست قرار دهند که چرا ما شبکهٔ زنان نداریم ولی فلان کشور یا بهمان ملت چیزکی دارند و…