نفت سرمايه ملي و مال همه است اگر قرار است بين ملت تقسيم شود، بايستي بين همه تقسيم شود
تاريخ انتشار: چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۱ ساعت ۱۴:۲۹
شب عيدي، عيدي دولت عدالت گستر و عدالت پرور را دريافت كردم.
منتظر دريافت معوقههاي حقوق ساليان پيش بودم ولي به جاي آن پيامكي با عنوان «آقاي.... با توجه به تمكن مالي لطفا جهت انصراف از دريافت يارانه به سامانه رفاهي مراجعه كنيد.» دريافت کردم.
در يك آن بر خود باليدم كه در اين دنياي وانفسا و واپسين ساعات سال 90 سري از ميان سرها در آورده و متمكن نيز شديم؟! به خود گفتم كه ديگر از خدا چه آرزويي بزرگتر از اين ميتواني داشته باشي كه از مال دنيا بينياز شدهاي؟!
اين شادي ديري نپاييد. اين پيامك مرا به ياد دوستي در دانشگاه انداخت. او كارمند حسابداري دانشگاه بود. عمري ازش گذشته بود و هنوز مجرد بود ولي زندگي جالبي داشت.
روزي به دفتر كارش رفته بودم، در اتاق تنها بود، سر صحبت را باز كردم و گفتم: آقاي.... بازنشستگيات نزديك است، فكري به وضع زندگيت كن. يك اندوختهاي براي پيريت جمع و جور كن.
آدم مسن هزار جور درد بي درمان دارد، دوا و دكتر ميخواهد و... چقدر ولخرجي ميكني كه از پانزدهم هر ماه دنبال مساعده و قرض هستي.
هنوز حرفم تمام نشده بود كه خيلي محكم جوابم را داد و گفت: تا حالا در هتل استقلال ناهار خوردي؟ گفتم: نه. گفت تا حالا يك هفته تو فرانسه بودهاي؟ برج ايفل را از نزديك ديدهاي؟ گفتم: نه. گفت تا حالا يه هفته به سوريه رفتهاي؟ گفتم: نه. گفت تا حالا آژانس يا تاكسي دربست گرفتهاي؟ گفتم: نه. گفت
«خاك بر سرت» تا حالا اصلاً زندگي نكردهاي!
بلي زندگي ما، عمر ما به اينگونه گذشت. از ترس اين كه مبادا يك روزي نان و پنير بخوريم، تمام عمر خود را نان و پنير خورديم و قسط و قناعت كرديم و يك آلونك و ماشين قراضهاي جور كرديم تا اموراتمان بگذرد و الان شديم متمكن!
ما ديديم، وقتي رئيس خانواده ميبيند كه هر كدام از بچههايش سر و سامان گرفته و دستش به دهنش ميرسد، خوشحال شده و تشويقش ميكند. ولي اينك بر عكس شده و دولت عدالت محور جريمه ميكند!
يادم نميرود سال 62 بود با هزار قرض و قسط يك آپارتماني خريده بودم. حقوق دريافتي به نيمههاي ماه نميرسيد.
از خيابان رد ميشديم. در وانت پرتقال و نارنگي ميفروختند. بچهها هوس پرتقال كردند. رفتم بخرم، ولي وقتي
دم پرتقال فروشي رسيدم و دست تو جيب كردم با كمال شرمندگي پولي نبود. برگشتم پيش بچهها و گفتم: پرتقالها خوب نبود!
جناب آقاي رئيسجمهور، بعد از سي و چند سال خدمت با ماهي 700 هزار تومان بازنشسته شدم. با اين گراني و تورم باز هم فكر ميكنيد متمكن هستم؟
اين 700 تومان هم پيشكش شما.
من نه حقوق بازنشستگي ميخواهم و نه يارانه؟! فقط بفرماييدپول قبوض آب و انرژي را بدهيد و جايي هم تعيين كنيد كه بتوانم مايحتاج زندگي خود را از پوشاك و خوراك كه در شأن يك عضو هيات علمي بازنشسته دانشگاه باشد تامين كنم و ترسي از درمان و دوا و دكتر نداشته باشم..
جناب آقاي رئيسجمهور، يارانه صدقه سري نيست؟! يارانهها از پول نفت است.
نفت سرمايه ملي و مال همه است اگر قرار است بين ملت تقسيم شود، بايستي بين همه تقسيم شود. نميتوان گفت كه افراد مرفه بيشتر از درآمد نفت استفاده ميكنند.
اگر به درمان و بهداشت، نان، گازوييل، مترو، اتوبوسراني و... يارانه پرداخت ميشود، عدهاي از مترو و اتوبوسراني استفاده ميكنند و عدهاي ديگر از بنزين و گازوييل.
آقاي رئيسجمهور، اگر مسكن نداشتم و باري بر دوش دولت ميگذاشتم بهتر بود؟ متقاضي مسكن مهر بودم بهتر بود؟ راه حل درست، حذف كامل يارانههاي تمامي
قشرهاي مملكت و سرمايهگذاري در توليد و ايجاد اشتغال پايدار ميباشد.
مثلي است قديمي كه ميگويد كه ياد دادن ماهيگيري بهتر از دادن خود ماهي است. پرداخت يارانهها بدينگونه با عرض معذرت نوعي گدا پروري است و مردم را به مصرف و اسراف گرايش ميدهد.
خدايا رزق و روزي دست توست و فقط از تو ميخواهم كه بي نيازم كني و محتاج بنده ات نباشم.