اين روزها بازار انواع تست هاي شخصيت و کتاب هاي طالع بيني چيني و هندي آن قدر داغ شده که کمتر مي توان مرزي بين روانشناسي و خرافات قائل شد. اين موضوع که علاقه مندي مردم ارزش تقويتي براي انجام آن شده تا جايي پيش رفته که پاي اصحاب رسانه هم به آن باز شده تا با وجود رسالت رسانه اي که بر دوش دارند و صرفا به منظور بهره برداري مادي اقدام به چاپ و توليد اين دسته آثار کنند. در اين خصوص با دکتر مرتضي نظيفي عضو سازمان نظام روانشناسي و مشاوره گفتگويي انجام داده ايم که با هم آن را مرور مي کنيم:
بهتر است بحث در رابطه با آسيب شناسي خرافات را با روانشناسي شخصيت و نظريه پردازان اين عرصه شروع مي کنيم. درمورد وجود شخصيت بين نظريه پردازان اختلاف زيادي وجود دارد. برخي معتقدند؛ انسان بسته به موقعيتي که در آن قرار مي گيرد شخصيت اش را تغيير مي دهد. بنابراين چيزي به اسم شخصيت وجود ندارد. برخي ديگر مي گويند شخصيت در افراد وجود دارد. تعريف اين گروه از واژه شخصيت؛ الگوي رفتاري نسبتا پايدار در طول زمان است که طبق آن شخصيت فرد با تغيير موقعيت تغيير نمي کند.
مثل برون گرا بودن و درون گرا يي؟ بله، مبناي شخصيت هاي درون گرا و برون گرا فرايندهاي زيستي و عصب شناختي است که بر اساس آن افرادي که تکانه هاي عصبي شان از سيستم فعال ساز شبکه اي در بصل النخاع کمتر به سمت قشر مغز مي رود براي ايجاد تحريکات بيشتر، اقدام به برقراري روابط مي کنند. بر عکس کساني که به قدر بيشتري اين تکانه ها را در سيستم عصبي شان دارند درون گرا هستند و تعاملات اجتماعي را در حد لزوم انجام مي دهند. کار براي اين افراد که بيشترشان نويسنده ، دانشمندان و چهر ه هاي هنري اند بيشتر از تعاملات اجتماعي اهميت دارد.
آيا گروه سومي هم وجود دارد که هم برون گرا باشند و هم درون گرا؟ بله، به اين 2 گروه مي توان دسته سومي را نيز اضافه کرد که معمولا در ساعاتي از روز که تحريکات عصبي بيشتري در مغزشان صورت مي گيرد تمايلات افراد برون گرا را نشان مي دهند و در اوقاتي که تحريک کمتري دارند ويژگي هاي افراد برون گرا را.
کدام دسته از نظريه پردازان درست مي گويند؟ نمي توان گفت کدامشان درست مي گويند. از طرفي مي توان گفت شخصيت مي تواند وجود داشته باشد ولي مشروط به تکرار آن در موقعيت هاي گوناگون و از طرفي آن دسته که به شخصيت اعتقاد ندارند هم درست مي گويند چرا که ديده شده انسان ها در موقعيت هاي گوناگون رفتار هاي متفاوتي را نشان مي دهند.
امروزه شاهد چاپ نشرياتي هستيم که در بين مطالبشان طالع بيني، فال و تست هاي شخصيت به چشم مي خورد که مخاطبشان معمولا عوام با شخصيت هايي برون گرا و بسيار تلقين پذير است. نظر شما در اين خصوص چيست؟ طالع بيني و شخصيت بر اساس ميوه ها و رنگ ها اساس علمي ندارد و استنباط برخي افراد از طرز نشستن و راه رفتن آدم ها تنها جنبه ذهني داشته و درست نيست. اين گفته ها صرفا بر اساس استنباط هاي ذهني است و نه مشاهده و پژوهش علمي و عيني.
اين رفتارها چرا، چگونه و از کجا نشات گرفته؟ در دوره اي روان تحليل گران در امريکا تسلط پيدا کردند و به جاي پژوهش هاي علمي دست به استنباط هاي ذهني زدند اما بعد از مدتي جامعه امريکا از ذهنيت به سمت عينيت حرکت کرد. در اين زمان ديگر ذهنيت ملاک نبود حتي اگر فرد مورد نظر دلايل زيادي براي اثبات گفته اش مي آورد. آن ها پذيرفتند که به جاي استنباط شخصي از امور بايد پژوهش هاي علمي را برهان قرار داد.
با اين تفاسير آثاري که در آن ويژگي هاي شخصيت افراد بر اساس رفتار هايي خاص سنجيده و تببين مي شود پايه علمي ندارد. دقيقا.95 درصد چيز هايي که تحت عنوان تحليل شخصيت مي بينيد روي هواست و نمي شود روي آن ها حساب کرد.
گروه هدف اين موهومات و خرافات چه کساني هستند؟ متاسفانه عوام بيشتر به اين جور مسائل علاقه نشان مي دهند و حاضرند چند صد هزار و گاهي چند ميليون تومان پول براي اين امور هزينه کنند. در خرافات استنباط هاي شخصي بسيار به چشم مي خورد. متاسفانه گاهي شاهديم که اين خرافات به دين هم راه پيدا مي کند. در حالي که اسلام شيعه مبتني بر نتيجه گيري هاي کاملا عقلاني است و حتي گفتن چيزي بدون دليل از نظر شيعه نامعقول است. راهکار آن چيست؟ بالا رفتن دانش و علم مردم. متاسفانه براي مردم عادي که تحت هر شرايطي به اين افکار نادرست معتقدند نمي شود کاري کرد. حتي اطلاع رساني هم تنها به درد افرادي مي خورد که از اساس با اين افکار و رفتارها مخالفند.
در مورد اقشار تحصيلکرده که اکثر مديران مسوول نشريات را تشکيل مي دهند چطور؟
داشتن دانش به تنهايي کافي نيست و باور به دانش مهمتر از خود آن است. از طرفي بيشتر اين افراد تنها به منظور جلب مشتري و با هدف جمع آوري پول اقدام به چاپ اين آثار مي کنند.
شايد اين پرسش به جا باشد که آيا تفال به حافظ هم در گروه افکار و رفتارهاي خرافي جاي مي گيرد؟ به هيچ وجه. تفال هميشه هم بد نيست و گاهي مي تواند جنبه مثبت هم داشته باشد. مثلا همين تفال به حافظ بهترين اثر روانشناختي را دارد. اين کار زماني بد است که از آن براي پيش بيني اتفاقات استفاده شود و البته آثار منفي در باور شخص ايجاد کند. متغيري به نام مثبت انديشي وجود دارد که اندازه آن هر چه بالاتر رود به نفع فرد است چرا که موفقيت او افزايش مي يابد. غلبه ذهنيت مثبت باعث اميدواري مي شود که خود بر اعتماد به نفس و بهتر شدن عملکرد فرد تاثير مي گذارد. همان طور که اشاره شد خرافات به اين دليل بد است که پايه علمي ناشته و باعث شکل گيري ذهنيت منفي در انسان ها مي شود در حالي که مثبت انديشي اعتماد به نفس را افزايش مي دهد.