مردم وقتي از يك مسئول، يك وزير يا يك شخصيت ذينفوذ دروغ بشنوند، اعتمادشان را از دست ميدهند
تاريخ انتشار: جمعه ۳۰ دی ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۲۳
نويسنده : فتح الله آملي
اينكه چرا با وجود همه اعتقادات و باورهايي كه داريم سيطره تفكر مادي، كمتر به ما مجال انديشه به فلسفه حيات ميدهد؟... چرا با وجودي كه به رزاقيت خالق اعتقاد داريم بيش از آنچه كه بايد دچار دغدغه معاش شدهايم؟... چرا با وجود آنكه اعتقادي به اصالت اقتصاد در حيات انساني يا زيربنا بودن اقتصاد نداريم خواسته يا ناخواسته جز به آن فكر نميكنيم؟... چرا خود زندگي را فداي مظاهر زندگي كه تابع و زير مجموعه آن حساب ميشود كردهايم؟... و دهها و صدها سؤال از اين دست كه نشان ميدهد رفتار و نوع زندگي بسياري از ما با آنچه كه بايد باشد فاصله دارد.
شايد در بررسي علت و علل ايجاد چنين شرايطي بتوان در يك نگاه سطحي و ساده گفت كه خود مردم مقصرند كه ايمان و اعتقادشان سست شده، توكل به خدا را فراموش كردهاند، از آموزههاي ديني فاصله گرفتهاند، بيش از حد مادي شدهاند، زياد حرص ميزنند و... اما چنين استنباطي بسيار دور از حقيقت و انصاف است. قبل از آنكه مردم و جامعه را در ايجاد چنين شرايطي گناهكار بدانيم بايد دريابيم كه جامعه از كه تاثير ميگيرد؟ گرايشهاي جامعه را چه كساني يا چه روند و شرايطي مهندسي ميكند؟... به اعتقاد من رفتار دولتمردان بيش از هر عامل ديگري در ايجاد گرايش و انگيزه در آنان موثر است. همانگونه كه وقتي ميخواهيد فرزندتان را خوب تربيت كنيد تنها كافي نيست كه بگوييد دروغ بد است، بلكه او در رفتار والدين بايد مذمت دروغگويي را دريابد. همانطور كه تنها گفتن اينكه دزدي بد است كفايت نميكند بلكه در رفتار والدين بايد اين را بياموزد در مهندسي رفتارسازي جامعه نيز متوليان اداره كشور چنين مسئوليتي دارند و اين تدبير است كه مهمترين وظيفه دولت به حساب ميآيد و در كنار آن صداقت در عمل است كه در مردم اعتماد ميآفريند و آنان را در همان مسيري هدايت ميكند كه ايدهآل يك حكومت صالحه است.
همانطور كه در يادداشت قبل عرض شد، مردم وقتي از يك مسئول، يك وزير يا يك شخصيت ذينفوذ دروغ بشنوند، اعتمادشان را از دست ميدهند. وقتي مهربان ميشوند كه مهرباني ببينند. وقتي از خشونت بيزار ميشوند كه طرد خشونت را از حاكمان بياموزند. نميخواهم بگويم كه مردم خود هيچ مسئوليتي ندارند و تنها و تنها نگاهشان به رفتار مقامات و مسئولان است
” نميتوان در بخشهايي از اقتصاد، عرصه لاتاري راه انداخت و از جامعه خواست كه پاي بدان عرصه نگذارند. نميتوان هر روز شاهد قدرتنمايي غول تورم بود و آنگاه به مردم گفت نگران وضعيت معيشت خود نباشيد و نميشود... “
و همان خلق و خويي را پيدا ميكنند كه دولتمردانشان دارند. اما آيا ميتوان در جوامعي چون ايران كه نقش رفتار حكومت در نقشپذيري شهروندان بسيار پررنگ است، گناه رفتار و گرايش جامعه را فارغ از رفتار دولتمردانشان به محاسبه نشست؟
اگر اين روزها شاهديم كه بسياري از مردم به ماديات بيش از آنچه كه هست اهميت ميدهند و دغدغه اقتصاد پيدا كردهاند و در اين غبار نوسانات دامنهدار و آشفته، خود زندگي را گم كرده مييابند و بسياري از آنان سردر گريبان ماندهاند... تنها به اين دليل نيست كه ايمانشان ترك برداشته يا پولپرست شدهاند. بلكه بايد اين را نيز جستجو كرد كه ما چقدر تدبير كردهايم كه آنان چنين نشوند؟ اين تدبير وظيفه حتمي و اصلي كارگزاران در حكومت اسلامي است. نميتوان در بخشهايي از اقتصاد، عرصه لاتاري راه انداخت و از جامعه خواست كه پاي بدان عرصه نگذارند. نميتوان هر روز شاهد قدرتنمايي غول تورم بود و آنگاه به مردم گفت نگران وضعيت معيشت خود نباشيد و نميشود...
گرچه نيّتها بسيار مهمّاند و شرط لازم به حساب ميآيند امّا كافي نيستند. اگر همراه با داشتن نيّت خير، تدبير مناسب و شايسته هم داشته باشيم (كه از جمله وظايف شرعي و اخلاقي و قانوني كارگزاران حكومت است) نتيجهاي كه از عمل ما به دست ميآيد در مسير صلاح و فلاح و كمال خواهد بود.
نگارنده هم به عنوان يك شهروند عادي و معمولي بسي رنج ميبرد كه اين روزها شاهد تغييراتي چنين وسيع در مناسبات و محاسبات اجتماعي است كه در آن كمتر عطوفت و مهر و گذشت و انصاف و مروّت هست و روحي زخمي دارد از سيطره وحشتناك مناسبات اقتصادي و مادي در بين بخشي از جماعت كه پيرو منفعت است امّا اين انصاف را نيز دارد كه گناه آن را تنها برگردن جماعت نيندازد.
بسيار درد دل ميتوان با شما بيان كرد و بسيار حرفهاست كه بايد باهم به ميان آوريم كه ما انسانها براي چه به دنيا آمدهايم؟ چه مأموريتي داريم؟ لذتهايمان چه بايد باشد؟ سرمايه عمر را بايد در كدام راه به كار گيريم؟... اما حاكميّت مناسبات مبنتي بر منفعت طلبي و سرمايهسالاري و مالاندوزي و دغدغههاي مادي و محدودكردن زندگي تنها و محدود به تأمين معاش يا اندوختن ثروت و سرمايهاي براي آينده را دوست نميداريم ليكن براي تغيير اين وضعيت كه زندگي خيلي از ماها را در غبار گم كرده است، تنها ميتوانيم دعا كنيم كه خداوندا به مسئولين ما تدبير بيشتري عنايت كن تا بتوانند زندگي مردم را به گونهاي سامان دهند كه اين همه دغدغه معاش نداشته باشند و احساس فقر نكنند و هر روز بيشتر از روز پيش در سايه تدبير و مديريت عالمانه و صادقانه، آينده را روشن و روشنتر ببينند و در آن صورت قدرمسلم زندگي ما آدمها اين همه گرفتار ماديت نخواهد شد.