هيچكس نميداند كه چه بلايي براي تنديسهاي بينواي شهر آمده است
موضوع را در همان زمان پيگيري كردم و متاسفانه در برخي موارد جواب سربالا شنيدم و نتيجهاي به همراه نداشت. نهتنها اقدام عاجلي صورت نگرفت بلكه مقاومتي را حس ميكردم كه اين خبر به گوش مديران ارشد نرسد.
تاريخ انتشار: شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۲:۱۲
تهيه کننده : مهدي نورعليشاهي
گفتگو با شهريار ضرابي سازنده سرديسهاي ستارخان و باقرخان درباره پرونده سرقت سريالي مجسمههاي تهراني
خبر كوتاه منتشر ميشود، اما جانمايهاش عميق است و قابل تامل. مجسمههاي پاركها و ميادين شهر تهران يكي پس از ديگري ناپديد ميشوند. هيچكس نميداند كه چه بلايي براي سرديسها و تنديسهاي بينواي شهر آمده است.
سرقت اولين گزينه است و چون جنس تمامي آنها از برنز بوده است، دله دزدهاي خياباني اولين گزينه براي متهم شدن هستند. شمار مجسمهها كه به 11 عدد ميرسد از شهردار تهران تا رئيس پليس شهر واكنش نشان ميدهند. در تمامي گفتههايشان اما يك جمله تكرار ميشود: سرقت مجسمههاي تهران مشكوك است. مشكوك بودن تنها يك بخش ماجرا است و بخش مهمترش انگيزه سارقان از سرقت مجسمههاي شهر تهران است.
شهريار ضرابي، سازنده تنديس ستارخان و باقرخان بود كه هر دو اين تنديسها به سرقت رفتهاند. اين هنرمند 43 ساله كه در رشته مهندسي مكانيك تحصيل كرده است از جواني به اين هنر پرداخته و گوشهگوشه كشورمان نشانهاي از هنرش به تماشاست.
ميخواهم از نكتهاي شروع كنم كه شايد بيارتباط با اتفاقات اخير در حوزه مجسمهسازي شهري نباشد. ميخواهم بدانم كه اهميت مجسمه و حجم در فضاهاي شهري چيست؟
در يك تعريف كلي اطلاعرساني از هويت مفاخر گذشته در قالب پيكره و ارتقاي آگاهي عموم رسالت اصلي يك مجسمهساز است تا با شبيهسازي ظاهري و القاي حس به لحاظ بصري، شخصيت مورد نظر را توصيف كند. يك حجم هنري را نبايد فقط يك شيء تزييني تلقي كرد بلكه در حقيقت هويت و زبان جمعي يك قوم و ملت از پيشينه خود است. اين زبان پيام خود را در نهايت ايجاز و سكون بازگو ميكند. تا جايي كه ما ميتوانيم اين امر را در متون مذهبي خودمان نيز بازيابيم. چنانچه مولي علي(ع) در نامه 31 نهجالبلاغه به صراحت آوردهاند كه «تاريخ گذشتگان را بر او بنما و آنچه بر سر پيشينيانش آمده است به يادش آور». از نگاهي ديگر همچنين مجسمههاي شهري به عنوان نمادهاي ملي و حكومتي نيز محسوب ميشوند، به طوري كه اولين عمل نمادين كه پس از سرنگوني هر حكومتي رخ ميدهد به پايين كشيدن مجسمههاي آن حكومت است.
شايد بسياري بخواهند بدانند كه يك سرديس يا تنديس چگونه ساخته ميشود.
به طور خلاصه براي ساخت يك سرديس مجسمهساز ابتدا پس از بازيابي نرمافزاري چهره و به دست آوردن مختصات نقاط مرجع، آنها را نظير به نظير روي مدلاژ گچي پياده ميكند تا شباهت حاصل شود. سپس از مدلاژ گچي قالب سيليكوني گرفته ميشود و مدل مومي تهيه ميشود. آنگاه به روشي كه به آن «پوسته سراميكي» گفته ميشود، قالب ريختهگري تهيه شده و درون آن مذاب برنز جاي ميگيرد تا مجسمه نهايي به وجود آيد.
كلا فرآيند ريختهگري مجسمههاي برنزي ضمن ريسك خرابي بالا، زمان و هزينههاي زيادي را شامل ميشود. به طوري كه در حال حاضر، ريختهگري يك سرديس برنزي حدود 6 ميليون تومان هزينه مي برد.
كمي به حال برگرديم و اتفاقاتي كه چند وقتي است سر مجسمههاي تهراني ميآيد. از آنجا كه شما نيز يكي از هنرمنداني بوديد كه 2 اثر هنرياش در خلال سرقتهاي اخير ربوده شده است، چگونه از مفقود شدن مجسمههاي ستارخان و باقرخان مطلع شديد و عكسالعمل شما چه بود؟
ناپديد شدن مجسمهها را يكي از دوستانم به من اطلاع داد. ابتدا تصورم بر اين بود كه براي مرمت آنها را بردهاند، ولي با تحقيقي كه كردم متوجه قضيه شدم. ابتدا مطلب براي من قابل هضم نبود؛ زيرا در زمان نصب اين آثار كليه ملاحظات را به منظور استحكام به كار بسته بودم، ولي در نهايت مجبور به پذيرش شدم.
ربوده شدن سريالي مجسمههاي شهر تهران از ابتداي ارديبهشت سال جاري موضوع رسانهها قرار گرفت. عليرغم آنچه سرقتها را در اغلب اخبار، به روزهاي بعد از سال جاري نسبت دادهاند، در مورد كارهاي خودم بايد متذكر شوم كه مجسمههاي ستارخان و باقرخان را قبل از ايام عيد و به فاصله 3 هفته سرقت كرده بودند. اين موضوع را در همان زمان پيگيري كردم و متاسفانه در برخي موارد جواب سربالا شنيدم و نتيجهاي به همراه نداشت. نهتنها اقدام عاجلي صورت نگرفت بلكه مقاومتي را حس ميكردم كه اين خبر به گوش مديران ارشد نرسد.
سرديسهاي ستارخان و باقرخان، چهاردهمين و پانزدهمين كار من با همكاري برادرم بودند. هر دو اثر 85 سانتيمتر ارتفاع و حدود 80 كيلوگرم وزن داشتند و با مقياس 2/1 ابعاد طبيعي بدن انسان و از جنس برنز ساخته شدهاند. مجسمه ستارخان در سال 84 در پارك ستارخان واقع در خيابان ستارخان و مجسمه باقرخان در سال 86 در پارك شهرآرا نصب شد. در آن زمان قراردادهاي اجراي اين دو مجسمه هر يك به مبلغ 7 ميليون تومان منعقد گرديد. با احتساب هزينههاي جانبي پايه، نصب و... در حقيقت هيچ گونه انتفاع مادي براي من به همراه نداشت.
يعني شما از قبل از عيد ميدانستيد كه آثار هنري شما را به سرقت بردهاند؟
بله در همان زمان و با راهنمايي يكي از مديران سابق شهرداري، در تاريخ دهم فروردين نامهاي را به جناب دكتر قاليباف ـ شهردار تهران ـ نوشتم و رونوشت آن را براي جناب مهندس چمران ـ رئيس محترم شوراي شهر تهران ـ ارسال كردم. بعد از طرح موضوع، با دستور شهردار در 22 فروردين مراتب به سازمان بازرسي شهرداري ارجاع شد و همان طور كه همگي مطلع هستند همچنان در دستور كار پليس و ارگانهاي ذيربط قرار دارد.
خيلي جالب است بدانيد موقعي كه هنگام سرقت مجسمه باقرخان تعدادي از سنگهاي پايه آن شكست، در چند روز بعد مشاهده كردم پايه را با سنگي از جنس ديگر مرمت كرده بودند.
در مورد پايه مجسمه ستارخان بايد اضافه كنم كه آن پايه خود يك اثر هنري بود. زحمات زيادي را جهت طراحي اجراي آن متحمل شدم. پس از ربوده شدن مجسمه به طوري كه در خبرها و عكسها موجود است، اين پايه تا چند روز اخير نيز سالم باقي مانده بود. هفته پيش ديدم سنگهاي آن را شكستهاند و مشخص بود اين حركت به عمد صورت گرفته است. خيلي دوست دارم بدانم آنجا چه ميگذرد.
با اين اوصاف، موضوع كمي عجيبتر شده است، چرا اين اتفاق افتاده است. مگر در روز روشن ميتوان مجسمهاي را از سطح شهر دزديد. شما اكنون چگونه با اين موضوع كنار ميآييد؟
به منظور به حداقل رساندن امكان سرقت آثار حجمي شهر، طرحي را در دست تدوين دارم تا مقاومت استحكامي آنها بيشتر شود. در روزهاي آتي اين طرح را به شهرداري تهران ارائه خواهم كرد. هر چه تدابير امنيتي بيشتر شود قطعا احتمال آسيبديدگي كاهش مييابد.
براي مجسمههاي ستارخان و باقرخان خوشبختانه مدل گچي آنها را موجود دارم و ميتوان از روي آنها قالب ساخت و ريختهگري كرد و با ملاحظات امنيتي و ضد سرقت مجددا نصب كرد.از آنجايي كه به لحاظ مادي خسارت زيادي به شهر وارد نشده، جبران آن به سادگي قابل بازگشت است. متاسفانه خسارات معنوي آن جبرانناپذير است؛ به عنوان مثال مجسمه شهريار اثر استاد علي قهاري و مجسمه انتزاعي نيمتنه اثر استاد محمدعلي مددي نيز در فهرست آثار ربوده شده قرار دارد و اين اساتيد در قيد حيات نيستند.
از همه اينها گذشته با اعلام به موقع خبر از مجاري قانوني و با تدبير مديريت شهر، زمينهاي براي سوءاستفاده بيگانگان و مغرضين ايجاد نشد، ولي بايد قبول كرد كه رخداد تخريب آثار هنري شهر خصوصا مجسمه شخصيتهاي ملي ـ مذهبي، آسيبهاي معنوي و اجتماعي را به همراه داشت. مردم از مسوولان توقع دارند با اقدام عاجل براي جايگزيني سريع مجسمهها و اعلام خبر آن به مردم ميتوان بر جو به وجود آمده غلبه كرد.
من جواب سوالم را نگرفتم. مسووليني كه شما از آنها سخن ميگوييد بايد دقيقا چه كار كنند؟
پيام من به مسوولان اين است كه بيشتر به جاي آن كه به دنبال مقصر باشند، راه علاجي را تدبير كنند تا باقيمانده مجسمهها مورد تعرض واقع نشوند.
اما فارغ از شكل بهرهبرداري سارقان فعلي، دغدغه ديگري مبني بر آشنايي ديگر سارقان با اين زمينه، براي من به وجود آمده است. اگر مسوولان با رويكرد مناسبي با موضوع برخورد نكنند احتمال تسري اين گونه سرقتها به شهرستانهاي ديگر نيز به وجود ميآيد.
اين روزها من شنيدهام كه مسوولي در گفتگويي گفته است كه نميتوان براي هر مجسمه نگهبان گذاشت. بنده هم به اين امر واقفم منتهي بايد عرض كنم كه مجسمه ستارخان نزديك به اتاق نگهباني پارك بود. اين سرقتها توسط يك نفر قابل انجام نيست و مطمئنا چنين سارقاني خودشان را براي هر گونه درگيري آماده و تجهيز ميكنند، لذا وجود نگهبان عامل بازدارندهاي محسوب نميشود. موضوع ديگري يكي از دستاندركاران شهري در خبرهاي اخير مطرح كردند اين بود كه «نميتوان مجسمههاي شهر را با سيم خاردار محصور كرد يا حفاظ گذاشت». بايد در پاسخ به ايشان عرض كنم كه فعلا عليرغم ظاهر نامناسب، داشتن حفاظ براي مجسمهها بهتر از دزديده شدن آنهاست.
يك اثر هنري در حوزه حجم براي آن كه ساخته شود انرژي زياد و زمان زيادي را ميطلبد. برگرديم به رابطه حسي شما با آثاري كه اكنون شايد در ريختهگريها آب شدهاند. اكنون چه حسي داريد؟
ساخت آثار حجم همان طور كه شما گفتيد وقت زيادي را ميطلبد كه اين مدت باعث ايجاد خطرات فراواني نيز ميشود. به عنوان مثال در حين ساخت مجسمه ستارخان افتخار آشنايي با نتيجه ستارخان «آقاي سامي سردار ملي» را پيدا كردم و الان به دوستي با ايشان افتخار ميكنم. همچنين زماني كه شروع به ساخت مجسمه باقرخان كردم، مادربزرگم را از دست دادم.
آن روزها در خلوت خودم ميگريستم و مجسمه ميساختم. همه اينها گذشت و آثاري ساخته شد كه اكنون شايد به قول شما در ريختهگريها ذوب شده و از بين رفتهاند. نميدانم چه بايد بگويم. حس از بين رفتنشان گفتني نيست. تصور ميكنم كه جزيي از وجودم را از دست دادهام. روزهاي اولي كه مطلع شدم كه اين آثار به سرقت رفتهاند تنها به اين فكر ميكردم كه چه سرنوشتي در انتظار آنهاست. شايد بهتر بود كه اصلا ساخته نميشدند.
دوباره برگرديم به پرونده سرقت البته اينبار از نگاهي ديگر. فرضيههاي زيادي براي سرقت اين تنديسها از سطح شهر طرح شده، به نظر شما سارقين چه انگيزهاي براي ربودن اين تنديسها داشتند؟
به عقيده من كلا در اين رابطه دو فرضيه متصور است. فرضيه نخست از بابت نفع مالي وجود دارد. همان گونه كه عرض كردم هزينه ريختهگري برنز براي يك مجسمه نيمتنه حدود 6 ميليون تومان برآورد ميشود، در حالي كه قسمت اعظم آن صرف فرآيند عملياتي آن است. قيمت برنز خام در بازار حدود 3 هزار تومان به ازاي هر كيلوگرم است. در نتيجه قيمت فلز يك مجسمه 100 كيلوگرمي حدود 300 هزار تومان ميشود. در واقع اين نوع عمل به ريسك جدا كردن مجسمه، زحمت ذوب كردن و فروش مجدد آن نميارزد ولي شايد افرادي باشند كه به دلايل مادي مبادرت ورزند.فرضيه دومي كه متصور است؛ ايجاد فضاي ناهنجار به منظور بهرهبرداري سياسي برخي افراد است. شايد آشنايي و ترغيب دزدان براي رونق بخشيدن به اين نوع سرقتها و تخريب اذهان عمومي توسط عوامل دشمن باشد. هر چه هست نتيجهاش نابودي آثار ملي است.در حال حاضر بهتر است در مورد انگيزه سرقتها گمانهزني نكنيم، اجازه بدهيم تا نتايج بررسيهاي سازمان بازرسي، شهرداري و نيروي انتظامي كامل و رسما اعلام شود و اينقدر با عجله پاسخدهي خدمتگزاران را سخت نگيريم.
به نكته خوبي اشاره كرديد، شايد انگيزه سرقت برنز اين مجسمهها دليل اصلي در اين ميان باشد. به نظر شما به غير از برنز نميتوان متريال ديگري را جايگزين كرد؟
بهترين جنس براي مجسمههايي كه در محيطهاي عمومي و فضاي باز نصب ميشوند، برنز است و جايگزين ندارد؛ زيرا در مقابل شرايط جوي و اقليمي مقاومت خوبي دارند، ضمن اينكه قابل تخريب نيستند. با شرايط جديد بايد اضافه كنم كه در برابر سرقت فعلا آسيبپذير هستند.
آثار يك هنرمند جزيي از وجود او تلقي ميشود و من حق مالكيت معنوي آثارم را براي خود قائل هستم. اين حقير به عنوان جزئي از جامعه هنرمندان كشور افتخار پيدا كردم تا نامم بر شناسنامه اين دو اثر ثبت شود و خدمتي را براي بيان تاريخ با زبان هنر به هموطنانم داشته باشم. معالاسف با رخداد اخير اين انگيزه ناكام مانده است.