متاسفانه اعتياد، بيكاري جوانان، مسكن، كار، بهداشت، درمان نمي گويم فراموش شده است، در مراحل بعد قرار گرفته است
تاريخ انتشار: يکشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۱۱:۱۸
نويسنده : خسرو معتضد
سارق زورگير گردن كلفتي كه مي خواست طلاهاي ناچيز زينتي دختر بچه اي را به زور از او بستاند، مورد اعتراض و حمله مردم مشهد قرار گرفت به گونه اي او را مضروب كردند كه روي تخت بيمارستان افتاده و قادر به پاسخ دادن به پرسشهاي مأموران پليس نيست. اين سارق زورگير قمه به دست داشته دنبال يك دختربچه مي دويده و مي خواسته چند تكه طلاي او را كه لابد النگو و گوشواره بوده، به زور از او بستاند. از صبح تا شام در اين مملكت از هر موضوعي سخن به ميان مي آيد و اعتياد همچنان به حال خود باقي است، يك پليس انتظامي و يك پليس مرزي، والسلام ! روز به روز تعداد معتادان بيشتر مي شود؛اكنون انگار دست اندركاران مشغله هاي مهمتري دارند. مملكت را بحث ايراني خوب است يا بد، برداشته است. اعتياد، بيكاري جوانان، مسكن، كار، بهداشت، درمان نمي گويم فراموش شده است، در مراحل بعد قرار گرفته است. من فرد بدبيني نيستم. نمي توانم كارهاي عمراني و سازندگي را كه در كشور انجام مي شود، نبينم.كشور با مشكلاتي كه نتيجه خواستهاي سياسي پايان ناپذير و وقيحانه آمريكا و انگليس و جهان غرب است كه ميل دارند همه دولتها و ملتهاي جهان مقهور و گوش به فرمان آنها باشند، درگير است. اما اين دليل نمي شود كه مسائل داخلي فراموش شود. تعدد جرايم و سرقتها را ملاحظه بفرماييد. اشاعه اين اعتياد كثيف و خانمانسوز كه قرنهاست گريبانگير ما شده است و در سالهاي اخير به حد اشباع رسيده، مشاهده بفرماييد. كار به جايي رسيده كه استاندار هرات كه كشورش گاهواره پرآوازه توليد موادمخدر است، گله مي كند كه در هرات به علت نزديكي به ايران موادمخدر اشاعه زيادي يافته است. به راستي چرا دولت در اين مورد به طور سريع و قطعي اقدام نمي كند. اگر مشكل مرز ايران و پاكستان و ايران و افغانستان است، چرا ديوار ايمني احداث نمي شود. به جاي اينكه برويم در افغانستان ميلياردها تومان خرج جاده سازي و عمران بكنيم كه 12 مهندس جوان ما را طالبان بدزدند و اكنون به ريش سفيدان و وساطت آنها چشم بدوزيم، اين بودجه را خرج احداث ديوار بلند و خندق و سيم خاردار در مرزهاي شرقي بكنيم. گشت چرخبال بگذاريم. يك لشكر ارتش را به كمك مرزبانان و البته به طور موقت بگماريم كه قاچاقچيان ملعون مدتي بترسند و اين همه موادمخدر وارد كشور نكنند. اداره آگاهي پليس كه در سر راه رمالان و جادوگران و حقه بازان دامهاي به آن خوبي مي گذارد كه سه شنبه شب در برنامه شوك ديدم و لذت بردم، آيا نمي تواند سردسته هاي قاچاقچيان در تهران و شهرستانها را شناسايي كرده، به تبعيد و كار اجباري و انسان شدن بگمارد؟ آخر گرفتن و در زندان انداختن و سپس آزاد كردن كه افاغه نمي كند. صحبت از ضرب و جرح يك سارق زيورآلات كودكان در مشهد بود. مردم بي تفاوت نماندند. مردم شخصاً فرد خاطي را به شدت تنبيه كردند. محمدعلي مجد فرماندار رشت در سال 1321- 1320 مي نويسد: پس از سقوط رضاشاه و اشغال ايران، گاو دزدي و گوسفند دزدي و آزار مردم در شمال ايران زياد شده بود. ژاندارمري دزدان را مي گرفت و تحويل دادسرا مي داد و آنها بزودي آزاد مي شدند. مردم به فغان آمدند، هر دزدي را كه مي گرفتند به رغم قراين آشكار كساني به هواخواهي او مي آمدند و آزادش مي كردند. دزدي داشت امر ساري و جاري مي شد. جلسه اي تشكيل داديم و آنها راه حل خوبي پيدا كردند. وقتي ژاندارمها دزدان پر رو و گستاخ را مي گرفتند، پيش از اعزام به دادسرا، كتك مفصلي به آنها مي زدند و حسابي حالشان را جا مي آوردند. مردم نيز ياد گرفته بودند گاو دزدان و گوسفند دزدان و هر دزدي را حسابي كتك بزنند و بعد تحويل امنيه بدهند. بزودي گردنهاي برافراشته و شانه هاي بالا انداخته و حالت قلدري و نترسي دزدان و زورگيران عوض شد و آنها از ترس كتك هم كه شده دزدي را ترك كردند. حالا من نمي خواهم اين شيوه را تأييد كنم، ولي مسلم مي دانم اگر مردم هر شهر ديگر ايران در سوانح و رويدادها بيكار نمانند و تماشاگر نشوند، جنايتي مانند چاقوكشي آن قاتل معدوم در سيران سعادت آباد كمتر تكرار خواهد شد.مي گويند پليس دوچرخه سوار در بعضي از شهرها به راه افتاده است خبر خوبي است. حضور پليس در ملاءعام ضرورت تام دارد و مردم هم بايد به پليس كمك كنند و ناظر و شاهد بي تفاوت نباشند تا دزدن و جنايتكاران تا اين حد جري و گستاخ شوند.