اتفاقي كه تاكنون افتاده، اين است كه مردم دنيا دريافتند بين بوش و اوباما فرقي وجود ندارد.
تاريخ انتشار: يکشنبه ۳ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۱۹
ميگويند بهار عرب است اما يك ملت عرب 60سال است كه در زمستاني سرد و بيروح به سر ميبرد و وجدان قدرتهاي بزرگ هم، چنان در خواب غفلت فرو رفته است كه انسان از تكرار تاريخ ميترسد. كبريتي كه امروز در دست شما شعلهور ميشود، سالهاي متمادي انرژي خورشيد را در خود ذخيره كرده تا امروز با يك اشاره آن را پس بدهد. ملت فلسطين هم سالهاست سركوب و خشونت و كينههاي فروخفته را در خود ذخيره كرده و به يقين روزي كه كاسه صبرش به سرآيد، خشك و تر را در لهيب خود فرو خواهد برد. ملتي كه دولت ندارد، پدر هم ندارد، حامي هم ندارد، ارتش هم ندارد و آرامش هم نخواهد داشت. شگرد غربيها اين است كه طعمه را به پاي ميز مذاكره ميبرند و اينقدر ميبرند و ميآورند و وعدههاي سرخرمن ميدهند تا شكار از نفس بيفتد. اين همان شگردي است كه دلالان محبت هم به كار ميبرند.
بالاخره پس از 60 سال فريب و دروغ، رييس تشكيلات خودگردان فلسطين با استفاده از شرايط جديد، تصميم تازهاي گرفت كه در نوع خود بينظير بود. او با اين كار يعني تقاضاي عضويت كامل در سازمان ملل و شناسايي كشور و دولت فلسطين نه تنها دست دروغگويان بيمايه و حاميان دروغين فلسطين را كه هيچ حمايتي از اين تصميم به عمل نياوردند و هيچ سخني هم نگفتند، رو كرد، بلكه مشت مدعيان دروغين آزادي و دموكراسي را هم وا كرد. هرچه بود اين اتفاق تاريخي افتاد. حال اگر آمريكا آن را وتو كند، ديگر هيچ آبرويي برايش باقي نخواهد ماند و امواج خروشان مردم عرب به دامنههاي اسراييل هم خواهد رسيد و اگر بپذيرد لابي يهودي را دلسرد و ناخشنود خواهد كرد. اتفاقي كه تاكنون افتاده، اين است كه مردم دنيا دريافتند بين بوش و اوباما فرقي وجود ندارد. هر دو براي كسب چند راي بيشتر نه تنها چشم خود را بر اعدام يك سياهپوست كه هنوز گناهش محرز نشده، ميبندند بلكه مظالم يهوديان را هم ناديده ميگيرند اما آنچه در راه است نه تنها خيلي بيش از اينها آمريكا را بيآبرو خواهد كرد، بلكه ممكن است خاورميانه را چنان ملتهب كند كه هيچ نقطه امني در آن يافت نشود. تنها شانس آمريكا فشار بر كشورهاي غيردايم شوراي امنيت است كه با مخالفت خود آمريكا را از كاربست وتو بينياز كنند.
اين در حالي اتفاق ميافتد كه سال گذشته در همين مكان اوباما آرزو كرد در سال بعد يعني همين امسال شاهد حضور كشور و دولت كامل فلسطيني در سازمان ملل باشد. اگر اين نكته را از روي صدق هم گفته باشد، يك نكته را فراموش كرده است و آن اينكه اساسا اسراييل خواهان صلح نيست و نميتواند باشد. وقتي چند ميليون يهودي را از سراسر عالم از آفريقاي سياه، روسيه، اروپا، آمريكا، آسيا و خاورميانه با فرهنگهاي روسي، اروپايي، عرب و عجم در يك محيط كوچك گرد آوريد، چگونه ممكن است همبستگي آنها را تضمين كنيد؟ اين كار ميسر نيست مگر در صورت وجود دشمني كه هرازگاه راكتي نه چندان كشنده بر سر آنها ببارد تا اين همه آدم جور و واجور آن هم از نوع يهودياش كه ميگويند اگر دشمن نداشته باشند، همديگر را گاز ميگيرند، از ترس بمب و راكت سر به اطاعت دولت بگذارند و با يكديگر متحد باشند. اين سياست وقتي با يك فرهنگ مذهبي يعني باور به اينكه ما قوم برگزيده خداوند هستيم، همراه شود، جناياتي به بار ميآورد كه تاكنون شاهد آن بودهايم.
سخنان نتانياهو كه همچون يهودي كتك خورده سعي داشت از در آشتي سخن بگويد به شوخي شباهت داشت. با آنكه به كرات شعار ميدهند كه فلسطين بدون پيششرط وارد مذاكره شود، خود پيششرط تضمين امنيت اسراييل را مطرح ميكرد. در حالي كه وقتي دولتي با اسباب و ابزار لازم از جمله پليس، زندان و غيره تشكيل شود، بهتر از هر زمان ديگر ميتواند جلو گروههاي تندرو را هم بگيرد و به يقين در مذاكرات صلح اين تعهد به اسراييل داده خواهد شد كه هيچ حملهاي از خاك فلسطين متوجه اين كشور نخواهد شد. گروههاي فلسطيني از آن پس به جاي حمله به اسراييل هّم خود را معطوف به پيروزي در انتخابات خواهند كرد. با توجه به اين دادهها به اين جمعبندي ميرسيم كه اسراييل خواهان صلح نيست مگر آنكه آمريكا و فقط آمريكا صلح را به آن تحميل كند. در نتيجه توپ در زمين آمريكاست و آمريكا هم قصد ندارد با تقاضاي فلسطين موافقت كند. اين اتفاق از نظر منافع آمريكا در بدترين شرايط ممكن ميافتد. زيرا خاورميانه و شمال آفريقا ملتهب است.
هنوز صورتبندي مشخصي پيش روي ملتهاي به پاخاسته نيست و آمريكا كه سعي دارد تا اين جوامع از سياليت نيفتادهاند آنها را به نفع خود شكل دهد، بازنده اصلي ماجراست. البته اين در صورتي است كه ملتهاي خاورميانه هوشيار و بيدار باشند و نوك حملات خود را متوجه اسراييل و سياستهاي ضد عربي آن كرده و از تحميل سياستبازان حرفهاي طرفدار آمريكا بر سر خود جلوگيري كنند. در پايان اين جمله را كه چكيده تمامي نظريههاي واقعگراي سياست است، ادا كرده و سخن را به پايان ميبريم. هر كس يا هر دولتي كه به هر دليل و با هر استدلالي با تشكيل دولت فلسطين مخالف باشد، هرگز نميتواند دوست فلسطين ناميده شود.