آيا شگفت نيست كه ناگهان ببينيد درست در بحبوحه اجراي همين سياست تمركززدايي و خلوت كردن تهران درست و درشت (در سال 89)، كارهاي ديگري هم متناقض با آن انجام ميگيرد؟
تاريخ انتشار: چهارشنبه ۱۷ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۶:۴۱
تيترآنلاين - مدتي است دولت جناب آقاي دكتر احمدينژاد به طور مكرر اعلام ميكند كه سياست صحيح تمركززدايي و خلوت كردن تهران را در پيش گرفته و از ادارات و شركتهاي وابسته به خودش شروع كرده است، تا بلكه با انتقال آنان به ساير نقاط كشور پهناور ايران، تهران بتواند روزي به راحتي و پاكي و خلوتي نفس بكشد. دولت محترم، اين دعوت خوب و خير را به قدري مهم و سريعالاجابه ميداند كه آمار مهاجران معكوس (از تهران به شهرستانها) را هم منتشر ميكند.
اما با وجود اين همه اعلام و اصرار، آيا شگفت نيست كه ناگهان ببينيد درست در بحبوحه اجراي همين سياست درست و درشت (در سال 89)، كارهاي ديگري هم متناقض با آن انجام ميگيرد؟ مثلاً آيا ميتوان در وسط همين تبليغات مربوط به سياست خلوتزدايي و تمركززدايي و انتقال صنايع و انتقال افراد حقيقي، ناگهان تابلو تازهاي را در شمال تهران (منطقه ولنجك) ديد كه در يك كوچه باريك و سراشيب و بنبست (بيست و يكم)، سربرآورده و نوشته است: پروژه احداث مجتمع مسكوني چهل(!) واحدي به «مديريت شركت مهندسي توسعه سايپا». همزمان با ورود لودرهاي خاكبردار و ماشينهاي حمل سيمان، نوشته ديگري هم بر روي پارچه نصب ميشود كه به مديران محترم سايپا براي بازديد از محل خيرمقدم ميگويد؟
اين، در حالي است كه بايد گفت اين قبيل كوچهها خود به خود مشكل ترافيك و پاركينگ اتومبيل دارند. خصوصاً كه هم در دو طرف اين كوچههاي به اصطلاح دوطرفه(!) اتومبيل پشت اتومبيل پارك ميشود و هم كاركنان شهرداري محترم كه مجوز ساختمانسازي دادهاند در خيلي از جاها ساختمان در حال احداث را حتي يك قدم مجبور به عقبنشيني نكردهاند تا لااقل كوچه گشاد شود(!)
البته از اين اصطلاح عاميانه عذر ميخواهيم. منظور، عدم توسعه عرضي كوچههاي دوطرفه و باريك در ولنجك است. حال تصور بفرماييد كه اين كوچههاي سراشيب و سربالا و باريك و تنگ شده براثر پارك اتومبيل در دو طرف آن، كه در همين حال حكم كوچه دوطرفه هم را دارد (مثل به اصطلاح خيابان ساسان و كوچههاي شرقي و غربي منشعب از آن) فردا در زمستان پربرف و يخ به چه بلاي زمينييي دچار خواهند شد؟ آنهم پس از اضافه شدن حداقل چهل اتومبيل جديد به همين كوچه بنبست بيست و يكم كه مورد نظرماست. چه بسا وضع بدتر هم بشود، يعني سايپائيان به دليل دسترسي بيشتر به انواع اتومبيلهاي توليد شده، تعدادي اتومبيل اضافه هم به مجتمع چهل واحدي مذكور وارد كنند و به حجم ترافيك و اتومبيلهاي پارك شده در كوچه بيفزايند. واويلا هست، واويلاتر خواهد شد. انصافاً آيا درست است؟
سئوال ديگر اين است كه مديران محترم وابسته به دولت نهم و دهم دائماً خود را برخاسته از جنوب شهر و يا داراي گرايش به محرومان معرفي ميكنند. بسيار خوب، اما آيا حالا مديران ارجمند يا ساير كاركنان محترم سايپا واقعاً در جاي ديگري جز شماليترين نقطه همين شهر شلوغ (تهران)، زمين ديگري را براي احداث مجتمع مسكوني چهل واحدي(!)شان نيافتهاند؟ احداث مجتمع در كوهپايه شمالي تهران، كه به قول خودشان محل مرفهان بيدرد و مترفين سرمايهدار و رانتخوار است(!)، آنهم چهل واحد مسكوني، آنهم در كوچه باريك و بنبست و شلوغ و سربالايي و پرترافيك و مبتلا به كمبود پاركينگ؟ و اين همه، در همين سال 89 يعني در سال شعار دادن براي اجراي سياست درست انتقال به شهرهاي ديگر؟ شعاري كه بارها توسط خود رئيسجمهوري محترم اعلام شده است. آيا نميتوانستند در فرض وجوب و اضطرار هم(!) به مجتمع ده بيست واحدي اكتفا كنند؟ ماشاءالله صدماشاءالله چه آهن و سيماني هم براي ساخت اين مجتمع نظر كرده، بر زمين فرو ميريزند؟ چشم حسود كور، برج قدر قدرتي خواهد شد!
اما آيا شخص رئيسجمهوري محترم از اين قبيل پروژهها كه با سياست ايشان در خلوت كردن تهران و انتقال مراكز وابسته دولت به شهرهاي ديگر اطلاع دارند؟ آيا اين دو، باهم تناقض ندارد؟ «اين سر بام گرما را آن سر بام سرما را» به ياد نميآورد؟ شايد هم اشتباه از ماست و اين مجتمعسازي با آن خلوتسازي، تناقضي ندارد و اصلاً مجتمعسازي ما عين سياست جمعيتي ماست؟