از بازيهاي روزگار همين است مستبدان كه هميشه كشورهايشان را ملك طلق خود ميدانند اغلب يا امكان مرگ در كشورشان را ندارند ...
تاريخ انتشار: يکشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۱۸:۰۵
تيترآنلاين - «سناريوهاي پيش روي درسرزمين فراعنه»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم دكتر امير دبيريمهر است كه در آن ميخوانيد؛
هرچند محمد حسني مبارك 83 سال پيش در كفر المصيلح در استان مونوفياي مصر به دنيا آمد ولي هيچ كس نميداند آيا او پس از 18 روز اعتراض كه زمينه سقوط او را فراهم ساخت امكان اين را خواهد داشت پس از مرگ در دو مترمربع از سرزمين يك ميليون كيلومترمربعي مصر دفن شود يا خير؟ هرچند تاحدودي معلوم است جمعيت 81 ميليون نفري مصر پس از ((مرگ زيستي)) مبارك براي او اشكي نخواهند ريخت چنانچه در ((مرگ سياسي)) او مردم مصر به يمن بركناري او هلهله سر ميدادند نه شيون فراق.
از بازيهاي روزگار همين است مستبدان كه هميشه كشورهايشان را ملك طلق خود ميدانند اغلب يا امكان مرگ در كشورشان را ندارند مانند رضا خان يا امكان دفن در سرزمين زادگاه خود را از دست ميدهند مانند محمدرضا پهلوي و هيچ يك نيز از سرنوشت شوم ديگري درس نميگيرند وتصور ميكنند چرخ تاريخ در چاله زمان متوقف شده است. در 18 روز اخير كه جنبش اعتراضي جوانان مصري با يك فراخوان در شبكههاي اجتماعي و با محوريت جغرافيايي ميدان التحرير قاهره تولد وانجام يافت چهار سناريو در خصوص اين جنبش اعتراضي قابل تصور بود كه آخري تحقق يافت.
1 - سركوب خشن معترضين و پايان ماجرا به نفع مبارك و حاميانش مانند سركوب مردم چين در ميدان تيان آن من در سال 1989:اين سناريو با موضعگيريها وعقبنشينيهاي كلامي مبارك رنگ باخت – نقش نسبتا بيطرف ارتش را نميتوان ناديده گرفت ونشان داد مبارك چنانكه تصور ميشد اهل مقاومت وايستادگي در برابر مخالفين خود نيست هرچند عدم حمايتهاي خارجي از او در اين روزهاي بحراني نيز در اين بيتصميمي بيتاثير نبود.
2 - ادامه فرسايشي اعتراض جوانان مصري و ايستادگي غير خشونتآميز مبارك در برابر خواستههاي آنان به گونهاي كه به مرور از تعداد معترضين كاسته و شور انقلابي باقي ماندهها نيز كاسته شود. اين سناريو تا شب 22بهمن و بعد از پيام تلويزيوني مبارك قوت داشت و تصور نميشد كمتر از 24 ساعت بعد شكننده شود.
3 - حل مسالمتآميز بحران پيش امده از طريق گفت و گو با گروهها و نخبگان سياسي بهويژه اخوان المسلمين و ميانجي قراردادن احزاب مصر بين مبارك و معترضين براي دادن امتيازهاي متعدد به معترضين در قبال استمرار حاكميت مبارك: اين سناريو نيز تا آخرين لحظات پيگيري شد ولي ناكارامد بود زيرا نظامهايي كه در دوران قدرت وجود احزاب را نميپذيرند غافل از اين هستند كه اگر احزاب مجال ظهور و بروز نيابند در روزهاي بحران نيز بهكاري نميآيند و انتظار ميانجيگري آنها در روزهاي بحران انتظاري عبث است.
4 - سناريوي چهارم همان بود كه پيشامد و نگارنده در يادداشت قبلي در تهرانامروز از آن خبر داده بودم و آن سقوط مبارك بود و كنارهگيري او از قدرت در 22 بهمن 1389 برابر با 11 فوريه 2011 اما آنچه از امروز به بعد مهم است سناريوهاي پيش روي مصر است و اينكه ساختار قدرت و نظام سياسي و شيوه اعمال قدرت در اين كشور چگونه خواهد شد؟ و اين زير ساخت سياسي بر ديگر مولفههاي اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي مصر چه تاثيري خواهد داشت؟ و مصر پس از 22 بهمن 89 چه تاثيري برمنطقه و جهان خواهد گذاشت؟ آيا توليد ناخالص داخلي ۴۰۴ ميليارد دلاري مصر كه محصول كار ۲۲ ميليون و ۱۰۰ هزار نفر نيروي كار اين كشور است افزايش خواهد يافت يا خير؟ نرخ بيكاري 9 درصدي مصر و ۲۰ درصد جمعيت زير خط فقر اين كشور با وضعيت جديد افزايش خواهد يافت يا كاهش؟ توليد نفت روزانه ۶۸۸ هزار و ۱۰۰ بشكهاي اين كشور چه تاثيري بر اقتصاد انرژي خواهد گذاشت؟ صادرات و واردات مصر كه عمدتا با كشورهاي آمريكا، ايتاليا، اسپانيا، عربستان سعودي،انگليس، چين وآلمان است چه سرنوشتي پيدا خواهد كرد؟
در اين خصوص نيز از 4 سناريوي پيش رو ميتوان سخن گفت:
1 - انتقال قدرت به عمر سليمان و بسنده كردن معترضان به بركناري مبارك فارغ از اينكه عمر سليمان نيز «رونوشت امنيتي» مبارك است و در مدرسه مباركيه درس سياست و امنيت خوانده است. نظر به ميزان آگاهي و شعور سياسي جوانان نوگراي مصري كه كانون اعتراضهاي اخير بودند اين سناريو تقريبا غير قابل تحقق است هرچند كشورهاي خارجي متحد مبارك اعم از غربي و عربي اين سناريو را تعقيب ميكنند.شواهدي مانند استعفاي دبيركل حزب حاكم و انتقال قدرت به شوراي نظامي به رياست طنطاوي وزير دفاع مصر نيز سست بودن اين سناريو را آشكار ميسازد.
2 - سناريوي دوم حاكميت مستمر نظاميان و برقراري نوعي وضعيت ويژه تا انتقال قدرت به فرد ديگري در درون همين سيستم سياسي است. اين سناريو كه در واقع برداشت دوم و تلطيف شده از سناريوي اول است و حاميان داخلي و خارجي فراواني دارد يك بازنده اصلي دارد و آن هم مردم و جوانان معترض مصري است زيرا اين سناريو توهم پيروزي را در ذهن معترضان تقويت ميكند در حالي كه جز سرنگوني شخص مبارك و ايجاد دوره «ماه عسل سياسي» نتيجه در برنخواهد داشت و پس از چند ماه روز از نو و روزي از نو. دوباره رژيمي سنت گرا، غير دموكرات، غير توسعهگرا، سركوبگر و وابسته و از همه شرم آور تر اهل سازش با رژيم نژادپرست اسرائيل در مصر ديده خواهد شد. اين سناريو در صورتي كه جنبش اعتراضي در مصر به بركناري مبارك بسنده كند و ميدان تحرير به روزهاي قبل از 22 ژانويه - يعني قبل از آغاز اعتراضات باز گردد امكان تحقق بيشتري دارد. اين سناريو با يك نگراني مستعد تقويت است نگراني از آشوب و هرج ومرج ناشي از خلأ قدرت مبارك كه نگراني درست و قابل اعتنايي است كه راه حل آن نيز در كوتاه مدت با حاكميت ميان مدت اما مطلق نظاميان است اما اهداف جنبش اعتراضي مصريان را ابتر ميگذارد.
3 - سناريو ي سوم كه به نظر ميرسد بيشترين منافع را براي مصر و منطقه دارد تغيير تدريجي ساختار قدرت در كنار تغيير تدريجي و قانوني مهر هها و اركان قدرت در مصر است. گزينهاي كه در گرو انحلال نهادهاي سياسي از جمله تغيير اساسي قوانين برآمده از حاكميت مبارك است.
فراموش نكنيم نظام سياسي مصر تا به امروز در گونه نظامهاي سياسي شبه اقتدارگرا قرار ميگيرد به لحاظ نظري نظام سياسي شبه اقتدارگرا به نظامي اطلاق ميشود كه سرشت سياسي آن در ميان دوطيف غير همسوي اقتدار گرا و دموكراتيك قرار ميگيرد.
مولفههايي چون: محدوديتهاي جامعه مدني، شكاف ساختاري ميان دولت و ملت، فقدان چشمانداز و برنامههاي الزام آور توسعهگرا و منكوب كردن حقوق و منافع افراد درذيل خيالپردازيهاي آرمانگرايانه از مفروضههاي اصلي ومهم اينگونه نظامهاي سياسي را تشكيل ميدهند. در سايه ساختار كنوني مصر حتي اگر افراد و رجال سياسي بركنار شوند اين نظام سياسي به شدت مستعد بازتوليد اقتدارگرايي است چيزي كه به نظر من منشا اعتراض مصريان نوگرا در هفتههاي اخير است. مصريان مسلمان براساس گفتهها و نوشتهها و شعارهايشان خواهان تحقق حيات اسلامي و آبرومندانه و عزت مندخود در پناه نظام سياسي نوگرا و پيشرو و ملتزم به رعايت آزاديهاي اجتماعي و سياسي و حقوق بشر هستند. مولفههايي كه پاشنهآشيل رژيمهاي ارتجاعي در خاور ميانه است.اغلب رژيمهاي سياسي در خاورميانه يا به ورطه ارتجاع و واپسگرايي ميغلطند و برداشتي متحجرانه از اسلام ارائه ميدهند مانند عربستان يا به ورطه سكولاريسم و دين ستيزي مانند تونس ميافتند كه هر دو واقعيات اجتماعي، فرهنگي و تاريخي اين بخش از جهان را ناديده ميگيرد و نتايج ناميموني به بار ميآورد از اين رو خاورميانه زادگاه دو اپوزيسيون شده است يكي روشنفكران معترض و ديگري بنيادگرايان انقلابي كه هر دو ي اين جريانها به رغم توان اجتماعي بالايي كه دارند به جهت تضاد با نظامهاي سياسي منطقه در راستاي منافع ملي خود گام برنمي د ارند.
مصر نيازمند عبور تاريخي از اين گردنه سرنوشتساز است و با كنار رفتن مبارك يك مانع بزرگ حقيقي و سمبليك نيز برطرف شده است. چشم جهان عرب به مصر دوخته شده است و مصر همواره الگو و نمونه ديگر ملتهاي عرب بوده است. مصر ميتواند در روزهاي آتي با حضور مسالمتآميز و هوشيارانه مردم در عرصه عمومي و احساس مسئوليت بالاي نخبگان و تصميمسازان اين كشور و اعمال اقتدار قانوني ارتش، دورانگذار از اقتدارگرايي به مردمسالاري را به خوبي طي كند به گونهاي كه راي مردم تعيينكننده جهتگيري كلي ساختار سياسي و سياستهاي اين كشور در ماهها و سالهاي آينده باشد.
نكته آخر و مهم موضع و سياست واقعي آمريكا و فرانسه و ايتاليا و عربستان در قبال سناريوي مذكور است. براي جوانان مصري و جوانان مسلمان در خاورميانه آنچه در مصر روي خواهد داد آزمون بيمانندي در خصوص سياستهاي اين دول در قبايل ملت مصر است اگر از اين گزينه صادقانه حمايت كنند شايد امكان جبران خيانتهايشان به مصر در 30 سال اخير ممكن باشد اما اگر زمينههاي تحقق اين سناريو و اعمال حاكميت مردم مسلمان اين كشور را كم رنگ كنند نه تنها آتش نفرت جوانان مصر دنبالههاي وابسته را در سرزمين فراعنه خواهد سوزاند بلكه بعيد نيست اين آتش دامنگير رياض، واشنگتن، رم و پاريس نيز بشود.