زمان زيادي از دوراني كه رفيقبازي يك ديوار بزرگ براي مردان به حساب ميآمد نميگذرد. پسران وقتي به خواستگاري ميرفتند اگر رفيقباز نبودند امتياز بالايي داشتند چرا كه تجربه نشان داده بود رفيق بازي مردان بلاي خانمانسوز زندگيهاست. البته اين سنت هنوز پابرجاست چرا كه همه ناهنجاريها، اعتيادها و سستشدن پايههاي زندگي از همين پاتوقهاي دوستانه كليد ميخورد اما تنها تفاوتي كه در جامعه امروزي به وجود آمده يك بلاي خزنده ديگر است. رفيق بازي زنان رشد بسياري دارد البته باز به پاي مردان نميرسد و آسيبديدگان اصلي بچههاي اينگونه خانوادهها هستند كه مهر و محبت پدرانه و مادرانه را لمس نميكنند. در راهروي دادگاه خانواده حرف مردانه خود را ميخواست به كرسي بنشاند. گويا تصميم گرفته بود يكبار هم كه شده قاطعيت خود را به رخ بكشد. باصدايي آرام اما محكم توضيح ميداد: ماههاي نخست ازدواج همه چيز خوب بود و زندگي خوبي داشتيم. اما دوستيابيها و رفتوآمدهاي غيرعادي زنم با دوستانش زندگي ما را به مرز نابودي كشاند. مرد ناراحت گفت: همسرم ديگر اهميتي به زندگي مشتركمان نميدهد و براي من به عنوان مرد خانه ارزش قائل نيست. گوشي موبايل و پيامكهايش بيشتر از من كه مرد خانه و همسرش هستم، اهميت دارد. اين مرد براي صدور حكم طلاق پافشاري ميكرد تا به همسرش نشان دهد رفيقبازي چه عاقبتي برايش به ارمغان خواهد آورد. متأسفانه رفيقبازي معضل بزرگي است كه دامنگير زندگي زنان و مردان بسياري شده است. به عبارت ديگر رفيق بازي مشكلي است كه مختص آقايان نيست و در جامعه كنوني زنان را هم درگير خود كرده است. امروزه با پيشرفت تكنولوژي، اوقات فراغت زنان بخصوص زنان خانهدار افزايش يافته است و آنان براي گذران اوقات فراغت راههاي مختلفي را انتخاب ميكنند. گروهي با ورزش در باشگاهها، گروهي با شركت در دورههاي دوستانه و معاشرت با دوستان قديمي و جديد، اوقات فراغت خود را سپري ميكنند. دستهاي از زنان هم در محيط خانه بيشتر وقت خود را با تلفن و يا رد و بدل پيامك با دوستان ميگذرانند. تا اين قسمت از موضوع ايرادي به چشم نميخورد اما مشكل اساسي زماني شروع ميشود كه رفيق بازي حتي برخي از زنان پايبند را هم تحت تأثير قرار ميدهد. درواقع موضوعي كه در اين بحث حائزاهميت است تأثير الگوهاي رفتاري دوستان بر زندگي دختران و زنان جوان است. گاهي شيوه زندگي بعضي از زنان رفيق باز با الگوگيري از دوستان چنان تغيير ميكند كه همسرانشان را از ادامه زندگي با آنان بازميدارد. دكتر امانالله قرايي مقدم، جامعهشناس، در اين مورد ميگويد: «طبق بررسيهايي كه يك روانشناس به نام تالكو تارسون روي 322 زن جوان به عمل آورده، تأثير گروه همسالان روي رفتار اين زنان بسيار بيشتر از تأثير رفتار و راهنماييهاي والدين است، زيرا آنها احساس ميكنند آنچه گروه همسالان و معاشران ميگويند از روي زور و دستوردهي نيست. بنابراين اين افكار مخرب باعث فروريختگي فرهنگي و ايجاد شك در باورهاي زنان ميشود كه نتيجه آن بر هم خوردن نظام خانواده، از قبيل عدم توجه و سرپرستي كامل فرزندان و گذراندن وقت به بطالت است. زناني كه در گرداب رفيقبازي گرفتار ميشوند، كم كم تضعيف روابط عاطفي با شوهر و فرزندان را تجربه خواهند كرد. به بيان بهتر گذراندن اوقات فراغت زنان در جوامع توسعه يافته و پيشرفته نه تنها منجر به تغيير نگرش آنها ميشود بلكه با سست شدن پيوندهاي خانوادگي، طلاق و نابساماني را در خانواده ايجاد خواهد كرد. چه بسا همين طلاق عاطفي در طولانيمدت منجر به طلاق قطعي نيز ميشود. برخي از مردان تصور ميكنند زناني كه اغلب اوقاتشان را با گروه همسالان سپري ميكنند برايشان ارزش قائل نيستند. بنابراين هر دو، زن و شوهر نسبت به هم بيتفاوت ميشوند و فرزندان آنان از اين موقعيت سوءاستفاده ميكنند. هنگامي كه قدرت و اقتدار پدر در خانواده فرو ريخت، بسترهاي بزهكاري در فرزندان ريشه ميدواند.» ژيلا دختر جوان، خوشپوش و زيبايي بود كه در مركز مشاوره پليس نظرم را به خود جلب كرد. وي در حالي كه اشك ميريخت از پدر و مادرش ميگفت. «پدرم و مادرم عاشق پول و دوستانشان هستند. مادرم بيشتر وقت خود را بيرون از خانه و با دوستانش ميگذراند. وقتي هم كه در خانه است با دوستانش تلفني صحبت ميكرد يا در حال رد و بدل كردن پيامك بود. نميدانم چند وقت از آخرين باري كه با هم صميمانه صحبت كرديم ميگذرد يا آخرين باري كه دستپخت مادرم را خوردم كي بود. همين دوريها و سرد بودن روابط عاطفي باعث شد كه خيلي زودتر از آن چيزي كه فكرش را بكنيد فريب چرب زبانيهاي كيوان را خوردم. من تحت تأثير حرفهاي محبتآميز كيوان اغفال شده و مورد سوءاستفاده وي قرار گرفتم. اي كاش مادرم با من هم دوست و رفيق بود. اي كاش كمي هم براي من وقت ميگذاشت و به خواستهها و نيازهاي روحي و عاطفي من توجه ميكرد كه اگر اين طور بود شايد امروز من در مقابل آيندهاي تباه شده قرار نميگرفتم.» با بالا رفتن زمان رفيق بازي زنان در خانه و محيط زندگي، مردان معمولاً براي جبران وضعيت نابسامان همسرشان يا براي خود سرگرمي جديدي دست و پا ميكنند يا ترك زندگي ميكنند كه نتيجه آن كودكان خياباني، دختران فراري، اعتياد و بزهكاري است. به همين دليل روانشناسان به اين نتيجه رسيدهاند كه خانوادهها بايد وقت بيشتري را در كنار يكديگر سپري كنند. شركت در ورزشهاي گروهي، مسافرت با اعضاي خانواده يا حتي پيكنيك كم خرج پيوند عاطفي را افزايش ميدهد. دكتر قرايي مقدم در مورد نقش شوهر ميگويد: نظارت دقيق شوهر نسبت به اموري كه در خانواده ميگذرد، حفظ قدرت، اقتدار پدر و ايجاد حس تعلق در خانواده و بالا رفتن اعتقادات و باورهاي ديني در زمينه كاهش آسيبهاي اجتماعي ناشي از رفيق بازي زنان بسيار مؤثر است زيرا بسياري از اين الگوگيريهاي نادرست ريشه در بياعتقادي دارد و با ضعيف شدن اعتقادات، خودكنترلي در زن هم تضعيف ميشود. با همه آنچه گفته شد نكته اميدواركننده اين است كه خوشبختانه آمار رفيق بازي در زنان بسيار كمتر از رفيق بازي در مردان است. مرداني كه به عنوان ستون و محور خانواده، مسئوليت بزرگي بر عهده دارند گاهي به راحتي با صرف نظر كردن از مسئوليتهاي خود به دنبال خوشگذراني با دوستان خود ميروند. مريم زن 28 سالهاي بود كه با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق خود را به قاضي شعبه ارائه داد. اين زن دليل تصميم خود را رفيق بازي شوهرش بيان ميكرد. وي بسيار قاطع بود و قصد داشت حتماً تصميم خود را عملي كند. زن جوان ميگفت: حدود يك سال است كه با هم ازدواج كردهايم و خوشبختانه مشكل مالي و... هم نداريم اما او به من اهميتي نميدهد و بيشتر اوقات فراغتش را با دوستانش ميگذراند. هر وقت هم به او شكايت ميكنم ميگويد من نميتوانم تو را همراه خودم ببرم زيرا بيشتر دوستانم مجرد هستند. وي در حالي كه بشدت ناراحت و عصباني بود گفت: نميخواهم تا آخر عمر تنها بمانم و شوهرم هر وقت خواست با دوستانش به تفريح و خوشگذراني بپردازد. شوهر مريم در پاسخ به قاضي دادگاه توضيح داد: من گاهي اوقات با دوستانم به تفريح ميروم، ناراحتي همسرم غيرمنطقي است و وي بايد به اين شرايط عادت كند. اگر نميتواند من او را طلاق ميدهم زيرا نميتوانم خانهنشين باشم. متأسفانه رفيقبازي بلايي است كه سست شدن روابط خانوادگي را به ارمغان ميآورد. مردي كه به خانه و خانواده پايبند نباشد بيشتر وقتش را در كنار دوستان و همسالان سپري ميكند. كمرنگ شدن ارزشها و معيارهاي دروني خانواده، پايبندي به سخن و آداب و رسوم از جمله دلايل بروز پديده رفيقبازي است. از طرف ديگر عدم مسئوليتپذيري در افراد بر عمق مسئله دامن ميزند. مردي كه در دوران تجرد و جواني بدون مسئوليت، بيشتر وقت خود را در كنار دوستان و همسالان ميگذراند به سختي در دوران تأهل اين خصلت را از خود دور ميكند. در جامعه كنوني فرزنداني كه در روستاها و شهرهاي كوچك بزرگ ميشوند زودتر وارد بازار كار و وظيفهمداري ميشوند در حالي كه در اغلب خانوادههايي كه در شهرهاي بزرگ زندگي ميكنند، فرزندان در راحتي و با مسئوليتپذيري كمتري پرورش مييابند. دكتر مريم يوسفي، جامعهشناس، در اين خصوص ميگويد: موضوع مهمي كه باعث ميشود مردان ترجيح دهند زمان فراغت خود را در خارج از خانه بگذرانند عدم همدلي همسران است. يك مرد كه خسته از كار روزانه وارد خانه ميشود با دنيايي از سرزنش و غرغرهاي همسرش روبهرو ميشود. وي ممكن است در روزهاي نخست كوتاه بيايد و سعي كند با همدلي مشكلات را حل كند اما پس از مدتي با افزايش گلايههاي همسر سعي ميكند براي نجات خود و آسيب كمتر افراد خانواده كمتر در خانه حضور داشته باشد. آنها براي فرار از مشكلات خانه به دوستانشان پناه ميبرند و متأسفانه اغلب اين دوستيها در صورت افراطي شدن ضربه مهلكي به زندگي آنها وارد ميكند. زنان ايراني بايد بدانند كه مردان به همسر احتياج دارند نه به مادر! زني 47 ساله ميگويد: «شوهرم مردي زحمتكش بود اما هميشه از رفيقبازيهايش ميترسيدم تا اينكه در فضاي بيرون از خانه نه تنها معتاد شد و با زن مطلقهاي دوستي كرد و با عقد وي من و بچههايش را رها كرد.» اين يكي از پروندههاي تلخ رفيقبازي است و در برابر آن بايد سرنوشت مردي را شنيد كه از دست دوستبازيهاي همسرش به تنگ آمده است. وي نيز ميگويد: «من مخالف رفيقبازي همسرم نيستم اگر در خانه بماند افسرده ميشود اما اعتقاد دارم افراط نبايد باشد. همسرم از وقتي SMSبازي ميكند حتي غذاهايش را شور يا بينمك ميكند، در مهماني به جاي اينكه جمع را همراهي كند گوشهاي مينشيند و پيامكبازي ميكند، مرتب مهماني ميدهد و به مهماني ميرود و جالب اينكه وقتي با هم به گردش يا مسافرت ميرويم ديگر مثل گذشته ابراز شادي نميكند و بيشتر با دوستانش تلفني حرف ميزند و بچههايم را هم در نظر نميگيرد. دوستانش همه زندگي وي شدهاند و من نگران هستم، براستي بايد چه كرد؟!» دكتر فربد فدايي روانپزشك بر اين باور است ناپختگي زن و شوهر يكي از مهمترين دلايل توجه بيش از حد زن يا شوهر به دوستان خود و بيتوجهي نسبت به همسر ميباشد. وي ميگويد: براي تشكيل خانواده زن يا مرد بايد به درجهاي از پختگي فكري و عاطفي رسيده باشند كه بدانند از اين به بعد خانوادهاي كه تشكيل دادهاند بر خانواده پدري و مادري و دوستان قبل از ازدواج تقدم دارد. مرد يا زني كه پس از ازدواج هم بخواهد همان روابط گذشته را با پدر و مادر خود و يا با دوستان قبلي خود حفظ كند به اين معني است كه هنوز در عوالم گذشته سير ميكند و نتوانسته است با اين حقيقت روبهرو شود كه اكنون منظومه خانوادگي او متفاوت است. از سوي ديگر گاهي از اوقات هم ديده ميشود كه همسر نميتواند نيازهاي عاطفي، فكري و اجتماعي طرف مقابل خود را برآورده كند، بنابراين فقط يك نقش حاشيهاي بر عهده ميگيرد و طرف مقابل او بالاجبار زندگي مستقل از چارچوب خانواده را براي رفع نيازهاي فكري، عاطفي و اجتماعي خود ادامه ميدهد. بنابراين مهمترين علت تداوم دوستيهاي گذشته زن و شوهر پس از ازدواج و مقدم دانستن آنها بر رابطه با همسر، ناپختگي همسران ميباشد و راهحل آن عبارت است از اينكه طرفين بكوشند به نيازهاي ديگري پي ببرند و آنها را برآورده سازند. براي نمونه مردي كه علاقهمند است به گردش و سفر برود اما زني دارد كه مطلقاً علاقهاي به سفر ندارد ممكن است با دوستان خود به سفر برود، اينجاست كه زن بايد اجتماعيتر شود و خود را با خواستههاي همسرش منطبق كند. يا مردي كه مطلقاً به فكر مطالعه و گفتوگو در مورد مسائل روز و اجتماعي نيست و در خانه فقط ساكت در گوشهاي مينشيند و صحبتي نميكند، ممكن است همسر او براي ايجاد ارتباط اجتماعي و گفتوگو به دوستان خود پناه ببرد. در اينجا هم لازم است آقا به نياز همسرش به ارتباط كلامي توجه كند. يكي ديگر از دلايل رفيقبازي عبارت است از اينكه ديدگاههاي مشترك و سرگرميهاي يكسان بين زن و شوهر وجود ندارد كه باز در اينجا ضروري است طرفين بكوشند با شناختن نيازهاي يكديگر در رفع آنها مشاركت كنند
مرجع : ایران
نظرات بينندگان: ۱ نظر انتشار يافته ۰ نظر در صف انتشار ۰ نظر غيرقايل انتشار
۱۳۹۲-۰۵-۲۹ ۱۶:۱۱:۲۷
سلام من 3سال است ك باهمسرم ازدواج كردم به خاطررفيقبازي اويك بار طلاق گرفتم وباز بعلت اصرارشوهرم براي برگشت واينكه ميگفت عوض شده وديگررفيق بازي نخواهد كردبااوازدواج كردم اماچندماه پس ازازدواج مجددمان رفيقبازيش شروع شدنميدانم چكاركنم (13908)