چرا ميزان برآورد شده رضايت مردم از زندگي در داخل با آمارهاي بين المللي تفاوت دارد؟
حميدرضا شکوهي
اگر آنچه در مورد ميزان 65 درصدي رضايت مردم ايران از زندگي خود که آقاي پورمحمدي ذکر کرده صحيح باشد چرا رتبه ايران در فهرست بين المللي رضايت از زندگي، رتبه 96 است؟
تاريخ انتشار: يکشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۱۲
رئيس سازمان بازرسي کل کشور هفته گذشته در سخناني به بررسي ميزان رضايت مردم از زندگي پرداخت و گفت که اخيرا از مردم يک نظرسنجي به عمل آمد مبني بر اين که آيا از زندگي راضي هستند ياخير؟ آنگونه که آقاي پورمحمدي گفته 65 درصد از مردم ابراز رضايت کرده اند، 23 درصد نظر متوسط داده اند و 12 درصد هم گفته اند از زندگي ناراضي هستند. او گفته که موسسه اي که اين نظرسنجي را انجام داده موسسه دقيقي است و بعد هم اينطور نتيجه گرفته که راضي بودن به اين معنا نيست که مردم گلايه و ناراحتي ندارند و اتفاقا مردم در اين نظرسنجي از گراني ها به طور مفصل گلا يه کرده اند، بعد هم يادآور شده که مسوولا ن بايد در حد توان خود قول بدهند تا مردم کمتر گلا يه داشته باشند.
نتيجه اي که آقاي پورمحمدي از سخنان خود گرفته است، نتيجه اي صحيح است چرا که بالا بردن انتظارات و توقعات مردم شرايطي که امکان پاسخگويي به آن وجود ندارد باعث وجود نارضايتي بين آنها مي شود. اما من با مقدمه اي که رئيس محترم سازمان بازرسي مطرح کرده، کمي مشکل دارم.
اول اين که بايد مشخص شود اين نظرسنجي از چه مبناي علمي برخوردار بوده و دوم اين که منظور از رضايت از زندگي در اين نظرسنجي چه بوده است؟ نخستين بار پل لا زارسفلد در دهه 1940 يکي از نخستين نمونه هاي نظرسنجي را درباره انتخابات رياست جمهوري آمريکا در قالب بررسي پيمايشي انجام داد. از آن زمان تاکنون نظرسنجي هاي مختلفي در نقاط مختلف جهان صورت گرفته و از جمله در آمريکا همواره پيش ازبرگزاري انتخابات رياست جمهوري، نظرسنجي هايي صورت مي گيرد که آنچه در آن حاصل مي شود با نتايج واقعي انتخابات بيش از يکي دو درصد تفاوت ندارد. اما آيا در کشور ما هم همين گونه است؟ به عنوان مثال طي دودهه گذشته من به ياد نمي آورم پيش از برگزاري يک انتخابات در ايران، يک نظرسنجي صورت گرفته باشد که نتيجه آن با نتيجه انتخابات، تفاوت زيادي نداشته باشد.
اين موضوع در مورد ساير نظرسنجي ها هم صدق مي کند به گونه اي که در دو نظرسنجي با موضوعي يکسان، گاه در کشور ما نتايجي کاملا متضاد حاصل مي شود که اين امر حاصل وجود اشکال در شاخصه هاي اين نظرسنجي ها از جمله جامعه آماري، پرسش هاي طرح شده، نهاد برگزار کننده نظرسنجي و... است.
با اين پيش زمينه ذهني در مورد نظرسنجي در کشورمان، طبيعتا نمي توان در مورد نتايج يک نظرسنجي به ارزيابي دقيقي نشست و نتايج آن را به عموم تعميم داد. اين مشکل زماني بيشتر احساس مي شود که موضوع نظرسنجي ، نه يک مقوله کمي و قابل محاسبه(مثل راي دادن به فلان کانديدا در انتخابات آتي)، بلکه يک مقوله کيفي و غير قابل سنجش با شاخص هاي کمي يعني رضايت از زندگي باشد.
طبعا همه مي دانيم که مسايل مختلفي برميزان رضايت انسان از زندگي موثر است که وضعيت روحي و رواني، ميزان درآمد، نوع شغل، تحصيلا ت، دسترسي به آموزش، ميزان سلامتي، وضعيت خانوادگي و حتي ميزان شادي افراد از جمله اين موارد است. بررسي برخي از اين شاخص ها از جمله ميزان شادي، کار بسيار دشواري است و از ميان طيف مختلفي از پرسش ها مي توان به ميزان شادي فرد پي برد. سنجش ميزان رضايت از زندگي افراد به حدي دشوار است که حتي به رسمي ترين نظرسنجي ها و فهرست هاي بين المللي در اين مورد هم گاه با ديده ترديد نگريسته مي شود.
با اين وجود براساس نظرسنجي هاي بين المللي، رتبه ايران از نظر ميزان رضايت از زندگي بين 178 کشور جهان، 96 است. اگر آنچه در مورد ميزان 65 درصدي رضايت مردم ايران از زندگي خود که آقاي پورمحمدي ذکر کرده صحيح باشد و فقط 12 درصد از زندگي ناراضي باشند، چرا رتبه ايران در فهرست بين المللي رضايت از زندگي، رتبه 96 است؟ طبيعتا نه آن فهرست، مرجع اطمينان بخشي محسوب مي شود و نه آن نظرسنجي قابل اطمينان کامل است چرا که با پيش زمينه ذهني که درباره صحت و دقت نظرسنجي ها در ايران وجود دارد مشخص نيست تا چه حد صحيح و قابل اعتماد باشد.
پس چه بهتر که شاخص هايي اينچنين با دقت نظر بيشتري مورد توجه قرار گيرد تا استناداتي که در مورد آن صورت مي گيرد براي عامه قابل قبول تر به نظر برسد چرا که تاييد رضايت 65 درصدي مردم از زندگي در شرايط فعلي، کارچندان راحتي نيست.