خانم ها وقتي مي خواهند بنويسند، بهتر و قشنگ تر احساسات خود را بيان مي كنند و شايد براي اين هست كه خوانندگان علاقه مند هستند كه آثار خانم ها را بيشتر بخوانند
تاريخ انتشار: جمعه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۸۹ ساعت ۱۷:۰۳
تهيه کننده : نسيبه زمانيان
عکاس : ميثم ترابي
تيترآنلاين - نشريه الكترونيكي چارقد در راستاي برگزاري نمايشگاه بين المللي كتاب تهران گفتگويي با يك ناشر انجام داده كه خواندن آن خالي از لطف نخواهد بود.
درست است كه نبايد به نشر و كتاب نگاهي مردانه و زنانه داشت؛ اما چون اين گزارش در راستاي نمايشگاه كتاب گرفته شد، خواستيم سري زده باشيم به مدير انتشاراتي كه خانم هست و از زبان او ميزان پيشرفت، كيفيت و تعداد و موانع زنان نويسنده را در جامعهي ايران بشنويم. هما نيابتي، مسئول نشر ورجاوند كه از سال 1380 كارش را آغاز كرده است. پيشتر هم البته نه اينكه در هواي كتاب نبوده اما انتشاراتش از سال 80 آغاز بكار كرده است. اين گفتگو از نظرتان مي گذرد:
چه لزومي ديديد كه به عنوان يك خانم، سرپرستي انتشارات را به عهده بگيريد؛ با وجود مسئوليت سنگيني كه اين شغل دارد؟
شايد خيلي جالب باشد كه براي خود من هميشه اين طور بود كه كار نشر، يك كار كاملاً مردانه هست؛ يعني تا قبل از سال 70 كه فعاليتم را در حوزه ي نشر آغاز كنم، تصور من اين بود. بعد از ورود به حوزه نشر و آشنايي با آن، احساسم اين بود كه درست است كه ما اين را به عنوان يك كار مردانه مي دانيم، ولي اتفاقاً اين كار خيلي زنانه است! چون كار انتشارات و اصولاً اين تيپ كارهاي فرهنگي، بيشتر زنانه هست. من نمي خواهم جدا كنم، چون اصلاً اعتقادي بر جدا كردن آقا و خانم در هيچ حرفه اي ندارم؛ ولي ذات خانم ها و آن چيزي كه خداوند براي آنها گذاشته، يك حساسيت و ريزبيني هايي است كه شايد آقايان آنها را نداشته باشند. به همين دليل شايد خانم ها خيلي چيزها را راحت تر ببينند و راحت تر با آن كنار بيايند. رسمش اين است كه ناشر با چاپخانه و ليتوگراف و صحاف و ... بايد سر و كله بزند؛ اصلاً خوب نيست كه خانم برود در چنين جاهايي براي كار؛ ولي الحمدلله تمام اين مرزها شكسته شده است.
كار نشر سخت هست يا راحت؟
كار نشر بر خلاف آن چيزي كه در بيرون ديده مي شود، كار خيلي سختي است. شايد تصور شود كه مؤلف مي آيد، دست نوشته اش را مي دهد؛ ناشر هم كاري ندارد؛ كتاب را چاپ ميكند و ميدهد بيرون! در صورتي كه خود متن، يك ويژگي هايي دارد كه بايد حتماً رعايت شود. آن چيزي كه ما آن را عرضه مي كنيم و حتي نسبت به محتويات آن هم مسئول هستيم، يك ظرافت هايي را مي خواهد، يك ديد ويژه را مي خواهد كه ناشر بايد داشته باشد.عمدهي خانم هاي ناشر، خودشان كار مي كنند؛ اين را از اين جهت گفتم كه بعضي از اين دوستان ناشر ما هستند كه فقط در اسم، ناشر هستند؛ كارهاي فني شان را، يا حتي كارهاي اداريشان را شخص ديگري انجام ميدهد و فقط اسم آنها در مجوز ميرود! خودشان درگير با مؤلف و ويراستار و حروف چين و حتي چاپ و ليتوگرافي نميكنند. در عين حال خانم هايي هم هستند كه با گوشت و پوست و استخوانشان، درگير اين كار هستند. خود من بارها پيش آمده كه بالا سر چاپچي هم رفتم، كار را نگاه مي كنم، رنگش را چك مي كنم، كادر كار را نگاه مي كنم؛ به هر حال هر كاري يك سختي هايي را هم دارد؛ اگر علاقه باشد، جذابيت و شيريني خواهد داشت.
حضور خانم ها در اين عرصه نسبت به گذشته تغيير هم داشته است؟
خيلي زياد؛ در حدي كه اصلاً قابل مقايسه نيست. من سال 70 سه ناشر زن ديدم كه فعاليت ميكنند. البته اينجا دو وجه است؛ از آن سال به بعد، در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي يك يارانههايي به ناشرها داده ميشد كه خيليها از آنجايي كه نميتوانستند – حالا به هر دليلي- براي خودشان مجوز بگيرند، به اسم خانم هايشان مجوز مي گرفتند. اسم خانم بود، ولي خانم ها كار نمي كردند. يا اصلاً مجوز را فقط براي گرفتن يارانه مي گرفتند. آن خانم هايي كه خودشان با عشق بيايند و كار كنند، تعدادشان خيلي كم است. گرچه نسبت به گذشته، خيلي بيشتر شده است. بيشتر شايد در اين 7-8 سال اخير است كه خانم ها، خودشان با آگاهي كه دارند، وارد اين كار ميشوند.
چه شد كه خانم ها وارد عرصه ي نشر كتاب شدند؟
اصولاً، در 25 سال اخير، فعاليت خانم ها در زمينه ي اجتماعي خيلي زياد شده است. قبل از انقلاب، خانم ها نهايتاً يك كارمند ساده بودند؛ پشت ميز نشين! يك كار روتين انجام ميدادند. ولي از بعد انقلاب هرچه ميگذرد، خانم ها بيشتر خودشان را درگير مسائل اجتماعي مي كنند. كار نشر، يك كار فرهنگي است؛ ولي به غير آن، يك كار بيزينسي هم هست؛ يك كار اقتصادي است. يك كار توليدي هم هست. ما اگر نشر را به عنوان يك بنگاه اقتصادي نگاه كنيم، چيزي جداي از يك شركت بازرگاني نيست. در عين حال اين كار، مسئوليت و فشار كاري اش خيلي زياد است. اينكه چرا خانم ها درگير اينكار ميشوند، بخاطر طبع زنانه شان هست كه علاقه مند به كارهايي هستند كه نوعي ظرافت ويژه دارد. براي كسي كه آشنا به اين حوزه هست، كار نشر خيلي شيرين است؛ فرقي نمي كند آقا باشد يا خانم. اين آدم هيچ وقت نمي تواند دست از اين كار بكشد. الان من، همهي تار و پود وجودم كار نشر و كار كتاب است. همين كه ميبينم كتابي منتشر ميشود، ميخوانند، انتقاد ميكنند يا تعريف و تشويق ميكنند، اينها باعث ميشود كه انگيزهي من هر روز نسبت به روز گذشته بيشتر شود.
آيا اين حركت از سوي زنان از تأييد و همراهي دولتمردان و مردان جامعه برخوردار بود؟
كار نشر، زن و مرد ندارد. براي آقايان راحت تر است، چون فكر مديريت خانه را ندارند. ولي خانم ها هم مديريت كارشان دارند، و هم مديريت زندگي شان را؛ از اين جهت براي خانم ها سخت است، وگرنه اگر بخواهيم اين فاكتور را برداريم، مشكلات نشر بين خانم ها و آقايان يكسان است. اينطور نيست كه وقتي ارشاد مي رويم، بين زن و مرد فرق باشد. هيچ گونه تمايز جنسيتي در كار ما نيست. زماني دولت يك سري يارانه به ناشران مي داد؛ آنجا هم هيچ تفاوتي بين ناشر زن و ناشر مرد نبود. البته من خودم موافق قطع اين يارانهي دولتي بودم. به هر روي نگاه مي كردند به اينكه شما در طول سال چقدر كار كرديد و كيفيت كار شما چطور هست، بعد به همان ميزان به شما يارانه مي دادند. الان البته من خوشحال هستم كه اين اعطاي يارانه قطع شده و راه را براي سوء استفاده بسته است. زماني اين اعطاي مجوز، منوط به اين بود كه ناشر، مثلاً 4 كتاب بايد در طول سال چاپ كند تا بتواند كاغذ دولتي بگيرد يا از تسهيلات بانكي استفاده كند. اين باعث شد كتاب هاي نامتعارفي در بازار پخش شود يا حتي كتاب سازي هايي صورت گرفت كه اعتماد مردم از اين جهت از بين رفت.
و البته ناراحت هم هستيم كه هدف يارانه ها هنوز مشخص نيست كه در كجا دارد خرج مي شود؛ اگر قرار هست دست خواننده برسد، چطور مي رسد؟! بن هاي الكترونيك هم كه درست توزيع نمي شود. ارشاد بايد كتاب ها را خريداري كند و در كتابخانه ها در دسترس مردمي كه توان خريد كتاب ندارند، قرار دهد. براي اين كار بايد كتابخانه هاي مساجد و مدرسه ها تجهيز شود. به هر حال اين كتابي كه چاپ ميشود با تأييد خود وزارتخانه انتشار مي يابد. اينكار هم كمك به ناشر هست كه كتابش فروش مي رود و هم كمك به خواننده. از سويي ديگر كمك به نويسنده هم هست؛ خصوصاً نويسندگاني كه كتاب اولشان هست؛ طبيعتاً زمان مي برد كه مردم اين نويسنده را بشناسند و بخواهند كتابش را بخرند. دولت مردان ما وقتي اجازه دادند كه كتاب يك جوان چاپ شود، بيايند از آن كتاب حمايت كنند و در اختيار مردم قرار بدهند.
يا خود زنان توانستند در آثارشان، تغيير جايگاه و منزلت زن نسبت به قبل را نشان دهند؟
خانم ها با حضورشان در جامعه ثابت كردند؛ حالا هر كس در حد توان خودش، يكي با قلمش، يكي با كارش و يكي با حرفش؛ هر كس در حد خود توانسته اين را به ثبوت برساند. در بحث ادبيات آنهايي كه كتاب هايشان خيلي پذيرفته و مقبول واقع شده بين مردم، عمدتاً نويسندگان خانم هستند. بعضي خانم ها يك ظرافت خاصي در كارشان دارند و احساساتشان را بهتر مي توانند بيان كنند. البته من نمي خواهم آقايان را زير سوال ببرم؛ اين برمي گردد به سليقه ي مردم كه من فكر مي كنم به احساسات بيشتر بهاء مي دهند. گاهي حتي واقع گرايي شان كمتر شده و احساساتشان را زنده مي كنند. خانم ها هم وقتي مي خواهند بنويسند، بهتر و قشنگ تر احساسات خود را بيان مي كنند و شايد براي اين هست كه خوانندگان علاقه مند هستند كه آثار خانم ها را بيشتر بخوانند. ولي باز هم در نويسندگي زن و مرد نداريم؛ مهم اين هست كه چه كسي بتواند جاي خود را در دل خواننده بدست بيارد. هنر اصلي همين است؛ حال فرقي نمي كند نويسنده باشد يا نقاش يا شاعر.
متأسفانه شاهد آثاري هستيم كه ماندگاري زيادي را دارا نيستند، بنظر ايشون براي برطرف كردن ايم مشكل چه راهكاري بايد انجام داد و چه كسي پاسخگوست؟
آن زمان نويسنده مشكلات خاص خودش را داشته، الان هم مشكلات خاص خودش را؛ مطمئن باشيم ما از دولت آبادي ها، از قيصرامين پورها خيلي داريم، بين خودمان هستند، ولي بايد يك زمينه اي پيش بيايد كه اينها بتوانند هنر و استعداد خودشان را به مردم نشان بدهند. نياز به ناشري با امكانات مالي قوي هست كه بتواند آن را به مردم برساند. ناشري مثل من هم بايد از جاهاي ديگر كمك بگيرد كه متأسفانه ديد فرهنگي وجود ندارد كه بگويند ما بخاطر مملكت و فرهنگمان، سرمايه گذاري مي كنيم. بايد حمايت كنيم تا كتاب هاي نويسندگان ما به زبان هاي رسمي دنيا ترجمه شود.
چرا اين اتفاق نمي افتد؟
من فكر مي كنم كه فقط بحث مالي هست. ما پژوهشگران بسياري را داريم كه كه زماني مي توانند يك كار پژوهشي بكنند كه از لحاظ مالي تأمين باشند؛ بدانند كه زن و بچه شان بخاطر اينكه آنها مشغول پژوهش هستند، در مضيقه ي مالي قرار نمي گيرند. متأسفانه در تمام حوزه هاي فرهنگي، پايه حقوق ها كمتر از مشاغل ديگر هست و به همين دليل فرد فرهنگي مجبور است سراغ كار ديگري برود يا همين طور سرهم بندي مي كند كه بتواند با آن خرج زندگي اش را درآورد.
شما كار نويسندگي هم انجام مي ديد؟
نه؛ من هيچ نوع فعاليت نويسندگي تاكنون نداشتم. من كار ويرايش كردم. به عنوان يك ويراستار فني اين كار را كردم. ويرايش فني، ويرايش مقابله ايست؛ يعني اصل ترجمه با اصل متن كتاب با هم تطبيق داده مي شود. رشته ي تحصيلي ام مترجمي زبان انگليسي است؛ ولي متأسفانه يا خوشبختانه، هيچ وقت درگير كار ترجمه نشدم. دليلش هم اين هست كه وقتييك نفر وارد كار نشر مي شود و بخواهد همه ي كارها را هم خودش انجام دهد، از ارتباط با مؤلف و ويراستار گرفته تا چاپ و ليتوگرافي و آماده سازي كتاب و عرضه ي آن در بازار، ديگر فرصتي براي كار مكتوب نمي ماند.
نوشتن براي خودتان چطور؟
از بچگي براي خودم مينوشتم و ميخواندم. ولي به نظرم در آن حدي نيست كه آدم بخواهد در معرض ديد ديگران قرار دهد. براي اين كار، بايد يك هدف و چارچوبي داشته باشد.
حرف آخر؟
بهار ِ كتاب، ارديبهشت ماه است؛ خصوصاً براي ناشران كه مخاطبان خود را مي بينند و سليقه و نظر آنها را مي شنوند. اين كمك مي كند كه ناشر بهتر راه خود را پيدا كند. ارتباط با مخاطب به ناشر كمك مي كند كه بداند چه مي كند و چه كار بايد بكند.