در بسياري از کشورها تكديگري جرم نيست و اگر هم باشد، تنها بر روي کاغذ است و عملي نميشود، وگرنه مانند هند بايد چند ميليون نفر دستگير شوند.
تاريخ انتشار: پنجشنبه ۹ آذر ۱۳۹۱ ساعت ۰۰:۱۹
ميگويند نبايد مردم، حامي گدايان باشند، چون پرکردن دست آنان، نه مهرباني که جفا به آنان و نيز جامعه است. اما مردم ميگويند ما درجه نداريم که بسنجيم چه کسي تب دارد يا نه؟ ابزار سنجش ما تنها چشمان ما است که وقتي ميبيند کسي وضع ناهنجاري دارد و کمک ميخواهد، به ما ميگويد کمک کن!
خشايار فرزادي ـ بازنشسته ميگويد:«يکبار پول قابل توجهاي از يک بيمار شفايافته سرطاني به من داده شد تا در صندوق بيماريهاي خاص بريزم؛ ولي ناله مادري را شنيدم که به دختر همراهاش اشاره ميکرد که دچار سرطان است؛ و من همان موقع ترجيح دادم پول را مستقيم به دست آن بيمار برسانم. اتفاقا همان مادر پس از يک سال و چندماه با من تماس گرفت که دخترش با شيميدرماني در حال بهبود است؛ و من سرکشي کردم و ديدم حقيقت دارد و اينبار از جيب خود، باز هم به وي کمک کردم. ميگويم: «ولي برخي مسئولان ميگويند حتي اگر چنين افرادي احتياجشان هم ثابت شود، باز رفتارشان توجيهکننده نيست.» فرزادي شانه بالا مياندازد و راه ميافتد: «نميدانم.» و چند قدم برنداشته سر ميگرداند: «درباره نهادهاي مسئولي که کاري نميکنند، هم بنويسيد، وظيفه آنها چيست؟»
تكديگري جرم است
در بسياري از کشورها تكديگري جرم نيست و اگر هم باشد، تنها بر روي کاغذ است و عملي نميشود، وگرنه مانند هند بايد چند ميليون نفر دستگير شوند.
احمدرضا فکوري ـ وکيل دادگستري و جرمشناس در اين مورد ميگويد: در قانون کشورمان، تكديگري به مثابه جرم بارز است.
وي معتقد است: به لحاظ جامعهشناسانه نيز تكديگران، با حضور خود، افزون بر تشويق برخي افراد به گدايي، شخصيت خود را نيز به زير پا مينهند و از منزلت انسان ميکاهند.
به گفته فکوري، وجود گدايان، نيمرخ يک جامعه را به نمايش ميگذارد. براي نمونه، وجود مهاجران گدا در پاريس، نشان از مهاجرپذيري آن کشور است. گاهي نيز گدايان، بخشي از نمادهاي يک کشور(مانند هند) ميشوند. در هر کشوري، وجود گدايان - حتي اگر کم باشد- بيش از چيزهاي ديگر به چشم ميآيند، چون مشاهده چهره آسيبديده و رنجور يک گدا، تاثر جهانگردان و مردم را ميانگيزد.
«در ماده 712 قانون، هرکس تکدي پيشه کند، و از اين راه به کسب بپردازد، بايد قرارگرفتن از يک تا سه ماه پشت ميلههاي زندان را انتظار داشته باشد.»
احمدرضا فکوري با گوشزد بند بالا، ميگويد: البته برخي از توانافتادههاي جامعه يا همان متکديان واقعي که از سوي نهادهاي مسئول به موقع دستگيري و حمايت نشدهاند، ترجيح ميدهند دستگير شوند و تا پايان زمستان، پشت ميلههاي گرمتر از بيرون بمانند و يک وعده غذاي گرم نيز دريافت کنند!
فکوري يادآور ميشود که در ماده 713 همين قانون نيز گماشتن کودکان به تكديگري، بزهکاري است و دستکم سه ماه زندان در پي دارد.
اما چرا با وجود قانون، باز در گوشه و کنار پايتخت و ديگر شهرها گدا ديده ميشود؛ و انگار کسب و کار هم آنقدر خوب است که حتي از پاکستان نيز گدا وارد ايران شده است. برخي از گدايان از گُل فروشي و وسايل ديگر، پوششي براي کار خود ميسازند و بيش از آن که آن را به مردم نشان دهند، دستشان را براي کمک دراز ميکنند.
يوسف يزدانخواه ـ مددکار اجتماعي درباره متکديان ميگويد: نمايش يک عضو زخمي يا ناتوانشده بدن و به نمايش گذاشتن چهره ستمديده يک کودک، از شگردهاي جلب مهرباني مردم از سوي متکديان است. مسئولان هم در اين ميان ميگويند کمک نکنيد، اما تشخيص حق از ناحق براي مردم سخت است. از سوي ديگر برخي از مردم نسبت به سازمانهاي امدادگر بياعتمادند و دوست دارند نتيجه عمل خود را به چشم خود ببينند و مطمئن شوند کمکشان به دست نيازمند ميرسد.
گدايي به جاي بازي و تحصيل
چرا آسانپنداري کارها حتي به مسائل اجتماعي عميق نيز راه مييابد و برخي افراد، راهکار يک پديده اجتماعي را در برخوردهاي فيزيکي ميجويند؟
همزمان با برگزاري اجلاس عدم تعهد در تهران، گفته شد که همه گدايان از سطح شهر جمعآوري خواهند شد؛ و البته چنين هم شد، و کساني هم زبان به ستايش گشودند و گفتند: «اين تجربه موفق نشان داد اگر ارادهاي معطوف به محو نابسامانيها وجود داشته باشد، بسياري از کارها بر زمين نخواهند ماند.»
اين در حالي است که مسئولان سازمان بهزيستي معتقدند فعاليت کودکان کار در خيابان بهتر از جمعآوري قهرگون و برخورد تند با آنان و در نتيجه، زيرزمينيشدن فعاليتهايشان است و سبب تباهي کودکان در مکانهاي نمور و تاريک ميشود. آمار کودکان ايراني که به جاي کار، گدايي ميکنند و درآمدهاي قابل توجه خود را دودستي تحويل بالادستها ميدهند، بالاست. به ويژه اين آمار در آينه سازمان جهاني کار، تکاندهنده است. هرکس با كمي دقت و محاسبه ميتواند به آمار روزآمد کودکان کار دست يازد. از اينرو در اين جا هدف ارايه آمار نيست، که بعد يکي بگويد اين رقم 100 هزار بيشتر از رقم واقعي است. در حالي که حتي اگر يک کودک نيز به جاي بازي و تحصيل، به گدايي يا کار گمارده شود، تاثرانگيز است.
بهرهكشي از كودكان
چندان سخت نيست که در گفتگو با گداکودکان، بتواني پي ببري که کدامهايشان از سوي افراد سودجو ربوده شدهاند و کداميک از سوي خانواده ناتوانشده خود، تشويق به گدايي شدهاند.
احمدرضا فکوري در اين باره ميگويد: از سال 1379 تا امروز بودجههاي زيادي براي اجراي مبارزه با تكديگري هزينه شده که دستآورد خوبي نداشته است، زيرا به جاي ريشهها، تنها کودکان در سطح شهرها ديده شدهاند. نبود سيستم فراگير تامين اجتماعي نيز در دهکهاي پايين جامعه و دامنگستريِ نداري در کنارههاي کلانشهرها سبب شده است که بسياري از مهاجران براي گذران روزمرگي به مراکز شهري رو آورند و در اين راه از کودکان نيز بهرهکشي شود. اين جرمشناس معتقد است که تكديگري داراي ماهيت چندگونه و داراي گوشههاي گوناگون شخصيتي، فرهنگي و اجتماعي است و نبود نگرههاي پديدهشناسي، سبب شده است که تكديگري کودکان، جرم شمرده شود و «گداکودک» با بازداشت شدن، تبديل به بزهکار شود. در اين گيرودار، کودکاني هم هستند که بسيار آسيبپذيرند. کودکان در بيتوجهي نهادهاي مسئول، مورد نامهرباني سرپرستان بد خود قرار ميگيرند و به جاي بازي، ناخواسته به کارهايي گمارده ميشوند که دوست ندارند.
فکوري همچنين ميگويد: اين در حالي است که ايران، پيماننامههاي جهاني حقوق کودکان را پذيرفته و به آن کنوانسيونها ملحق شده است؛ به اين معنا که آن پيماننامهها، اينک نقش قانون در داخل کشور را بازي ميکنند؛ که يکي از آنها حقوق کودک مصوب سال 1989 ميلادي سازمان ملل است که در ماده 32 آن هرگونه بهرهکشي اقتصادي از کودکان در کشورهاي عضو، ممنوع است و اين کشورها موظفند از حقوق کودکان براي بالندگيهاي ذهني و اجتماعي و حق تحصيل دفاع کنند و زمينه اجرايي را براي رشد آنان، فراهم آورند.
فکوري ميافزايد: البته هر سال، سازمان بهزيستي، شماري از کودکان خياباني را که شهرداري با همکاري نيروي انتظامي جمعآوري مي كند، براي ساماندهي و يا توانمندسازي خانواده، در مراکز نگهداري کودکان کار و خيابان در تهران نگهداري ميکند. چنين مکانهايي در سراسر کشور نيز وجود دارد، با اين همه، بهزيستي امکان به زير پوششبردن همه کودکان را ندارد. از سوي ديگر، بيشتر کودکان، داراي خانواده هستند و پس از خدمات سرپايي بايد شبهنگام، نزد خانوادههاي خود برگردند. همين نشان ميدهد که بايد رسيدگي به خانوادههاي اين کودکان، همراه با برنامههاي آموزشي و يا وامهاي خودکفايي و يا به کارگماري اين افراد، باشد.
گدايان قجري!
هميشه در ايران گدا وجود داشته است. کمالالملک نيز نقاشي دو دختر گدا را با الهام از گدايان زن آن دوره کشيده است. نام گدايان بدجور با دوره قاجار گره خورده است، چون همانگونه كه «قهوه قجري» وجود داشت و فرمانروايان با آن، دوست و دشمن را ميکشتند و از سر کژراه خود بر ميداشتند، «گدايان قجري» هم وجود داشتهاند. در آن زمان، انبوه گدايان نيمهلخت و ژندهپوش، سر راه مردم ميايستادند و با ناله و فغان، از آنان درخواست کمک ميکردند. جاي خوابشان نيز در بيغولهها، کلبههاي گلي، زيرزمينها و زاغهها بود و کنار قاطرهاي گرسنه و الاغهاي لاغرشان ميخوابيدند.
دروازههاي ورودي و خروجي شهر از جمله دروازه نو، جاي مناسبي براي گردآمدن گروه گدايان براي به چنگ آوردن يک لقمه نان بود و همين که سواري نزديک ميشد، او را دوره ميکردند و همزمان با بالارفتن از سروکول هم، دست به سويش دراز ميکردند.
يک جهانگرد در ديدار سال 1892 ميلادي خود از ايران مينويسد: «گدايان ايراني، جانسخت هستند. تابستان امسال بسياري از مردم از تب و عفونت مردند، ولي گروه گدايان، همچنان در شهر ديده ميشوند.»اما يک جهانگرد ايتاليايي در ديدار سال 1918 خود از ايران، در خاطرهنگاريش ميآورد: من با چشمان خود، جنازه گدايان بسياري را ديدم که از بينوايي در ميدانهاي پايتخت افتاده بودند. وضع کودکاني که در تهران گدايي ميکنند، اسفبارتر است. حتي در سردترين روزهاي زمستان، اين کودکان در شهر ديده ميشوند؛ و جالب اين که گدايان از جهانگردان، انتظار کمک نداشتند، چون آنان را نجس ميپنداشتند و اگر سکهاي دريافت ميکردند، در جوي آب فرو ميبردند تا نجاست آن پاک شود. اما جاي تکدي زنان گدا، دور و بر قصر شاهي بود تا زماني که کالسکهاي از زنان شاه از قصر خارج ميشد، مسير وي را ميبستند تا يک سکه، شيريني يا ميوه بگيرند. يک جهانگرد روسي نيز در بيان وجود تكديگري در دوره قاجار معتقد است: «آنچه بيش از هر چيز، سبب گدايي مردم ميشود، نبود کار و اشتغال است. اين گروه از مردم به کاري سرگرم نيستند. در حالي که در اروپا، بدون توقف، خانه شخصي، بناهاي اجتماعي و عمومي و جاده و کانال آبرساني ساخته ميشود و شمار زيادي کارخانه و کارگاه فعاليت دارد. راهآهن و سورچي و درشکهچي و بارگيري و تخليه بار وجود دارد، ولي در ايران هيچچيز وجود ندارد. افزون بر اين زمين حاصلخيز آباد کم است و رودخانهها کشتيرو نيست و امکانات برقراري روابط بين خطوط و جاده بازرگاني کم است. به اينها بيفزاييد نحوه کار فلج سازمانهاي اداري و حکومتي را که همه امکانات را فقط در اختيار افراد دارامند با نفوذ قرار ميدهند و کسي هم پاسخگو نيست. زورمندان حکومتي نيز دارايي بسياري از افراد طبقه متوسط را به يغما ميبرند و آنان را به سوي خيل گدايان ميفرستند.
رونق جهاني
يک دختر گداي عرب 25 ساله کوتوله و با قد 25 سانتيمتري خود، در برخي روزها تا معادل 30 ميليون تومان درآمد دارد و گاهي تا 500 هزار تومان فقط از يک نفر دريافت ميکند. سازمان مبارزه با تكديگري عربستان، دستور داده است تا وي را بازداشت کنند. بسياري از مردم به دليل کوتاهي قد وي، با پرداخت پول از او دلجويي ميکنند.
در چشم مردم هند، گدايان مانند گاوها مقدساند و مردم در كمكِ دست و دلبازانه به آنان، از سنت ديرينه خود پيروي ميکنند و بر اين باورند که با اين کار، مشكلات از خانه آنان دور ميشود.
جهانگردان در هندوستان نيز، در بازگشت به کشور خود، هرگز تصوير خيزاب گداها را از ياد نميبرند. واقعيت اين است که هند در روند پيشرفتهاي اقتصادي خود، همچنان با فاصلههاي طبقاتي ژرف، دست به گريبان است و از اين پديده رنج ميبرد. به باور تقي خرمي ـ اقتصاددان، اين پديده ساده اجتماعي در فرايند دامنگستردن خود در هند، اينک تبديل به پديدهاي تجاري شده است و تنها در بمبئي، بيش از 50ميليون دلار در سال گردش مالي دارد و هزاران نفر در اين خصوص مشغول به کارند و دستمزد ميگيرند. آنان از دهکهاي 200 ميليون نفري زير خط فقر برخاستهاند، روآوري آنان بيشتر به جهانگردان و گردشگران است و براي دريافت کمک به دنبال درشکههاي آنان ميدوند.
تقي خرمي در ادامه گفت و شنود با روزنامه اطلاعات ميافزايد: اما داستان در همينجا پايان نميگيرد و مافياي تكديگري در هند(همدست با سياستمداران و مقامهاي شهرداري و پليس) به سوءاستفاده و بهرهکشي و سودجويي از كودكان و زنان و مجبوركردن افراد معلول و قطع عضو آنان مي پردازد و گاه اين کار، بدون اطلاع قربانيان انجام ميشود، و شگفت آن که با وجود سوءاستفادههاي جنسي از زنان در باندهاي مافيايي، اين زنان در گفتوگوهايي که مخفيانه با آنان انجام شده است، تكديگري را برتر از کار برخي از زنان ديگر ميدانند و حتي از کار در رستورانها نيز رو ميگردانند. در مسکو نيز تكديگري يک پديده معمولي است. جهانگرد واردشده به مسکو از آن همه گدا شگفتزده ميشود که به آساني از آنان درخواست پول ميکنند. اين چهره جديد مسکو پس از فروپاشي شوروي پيشين است. اما داستان به همينجا پايان نميگيرد. در بسياري موارد، دستي که به سوي شما دراز ميشود، هرگز تصور نميکنيد که صاحبش با ظاهر آراسته خود، بيپول باشد و يا پولي براي سيگار يا يک وعده غذاي سرپايي نداشته باشد.
***
تكديگري کودکان گاه در قالب پاککردن شيشه خودروها، فالگيري، فروش آدامس و اسفند دود دادن پديدار ميشود. اگر بپذيريم كه تكديگري يک پديده اجتماعي کژروانه است، مطالعات پيرامون آن نيز بايد جامعهشناسانه باشد. دلسوزان اجتماعي در هند اين روزها سرگرم پژوهش بر روي كاري هستند كه محمد يونس بنگلادشي با انجام آن، برنده جايزه صلح نوبل در سال 2006 ميلادي شده است.
يونس با ايجاد يک سازمان، به گدايان وام ميدهد تا آموزش ببينند و به توليد بپردازند و فرآورده خويش را به فروش برسانند و با اين کار، اقتصاد خود و خانوادههايشان را بهبود بخشند. در اين راه، بسياري از اين افراد توانستهاند پس از مدتي، توليد خويش را با بازکردن يک مغازه و فروشگاه، گسترش دهند.
در ايران نيز گاه زمزمههاي حرکتهاي خودجوش براي مبارزه با تكديگري شنيده ميشود. براي نمونه گروههاي دانشجويي، پيشگام کمک به «گداکودکان» و يا «کودکان کار» شدهاند و گاه توانستهاند با مديريت درست و شناسايي کودکان نيازمند، خدمات مناسبي به بخش کوچکي از انبوه خانوادهها ارائه دهند. البته آنان زماني موفقتر جلوه ميکنند که ياريرسانيهايشان، تنها مالي نبوده است، بلكه کمکهاي آموزشي مانند آموزش زبان و کامپيوتر و موسيقي را نيز در برگيرد.