گفتهاید: «جامعه پادگان نیست که بتوان به تن همه یونیفورم واحد پوشاند». اولاً یونیفورم واحد در کار نیست، پوشش اسلامی به اشکال گوناگون قابل تأمین است، مهم این است که فلسفه حجاب یعنی عدم تحریک جنسی جامعه تحقق یابد.
تاريخ انتشار: چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۹ ساعت ۲۳:۰۱
تيترآنلاين - تاجزاده در نامه ای به علی مطهری با اشاره به اینکه «جامعه پادگان نیست که بتوان به تن همه اونیفورم واحد پوشاند اگر پدرمان “آدم” و مادرمان “حوا” با وجود آزادی مطلق در زندگی بهشتگونه خود، تنها نهی خداوند را بر نتافتند و علیه آن، اراده آزاد خویش را به نمایش گذاشتند، چگونه از فرزندان آدم و حوا انتظار دارید به تحمیلها و تحقیرهای انسانهای همتراز خویش تمکین کنند و علیه آن اراده آزاد خویش را به نمایش نگذارند؟ فرض کنیم حق با شما باشد و به محض دادن کمترین آزادی به مردم، ایران بدتر از اروپا خواهد شد. در این صورت آیا نباید به این سؤال جواب دهید که چرا بعد از سه دهه حاکمیت به محض اینکه پلیس پا پس بکشد، ایران بدتر از اروپا میشود؟» ازمسئله حجاب انتقاد کرده است و علی مطهری نیز در پاسخی مبسوط به اوچنین می گوید:
بسم الله الرحمن الرحیم جناب آقای تاجزاده!
با اهداء سلام و آرزوی سعادت، نامه مفصل جنابعالی خطاب به اینجانب، از طریق پایگاههای اطلاعرسانی به دستم رسید و خواندم. آنچه که دربارة حوادث بعد از انتخابات و ورود نظامیان به عالم سیاست و اقتصاد و مقایسه با سیر معکوس آن در ترکیه و به طور کلی اهمیت برقراری نظام دموکراسی گفتهاید، مطالب قابل تأملی است و اینجانب در مواقع مختلف به آن پرداخته و نظرات خود را بیان کردهام.
اجمالاً عرض میکنم در حوادث بعد از انتخابات، همان طور که امثال جنابعالی به دلیل قطعی گرفتن تقلب از قبل از برگزاری انتخابات، مقصر بودهاید، کسانی از دولت هم که به گونهای عمل کردند که شبهه تقلب را تقویت نمود مقصر بودهاند و روزی طرفین باید در دادگاه صالح پاسخگو باشند.
نامه شما نشان میدهد که در عمل به توصیههای امام خمینی(ره) و رهبرگرانقدر انقلاب، در آثار شهید آیتالله مطهری دقتنظر و تعمق دارید، برخلاف بسیاری از مدعیان اصولگرایی یا اصلاحطلبی که شاید حتی یک کتاب از ایشان مانند «آیندة انقلاب اسلامی ایران» را هم نخوانده باشند، در حالی که اگر آثار استاد مطهری مبنا قرار گیرد بسیاری از اختلافات فکری کنونی از میان برداشته میشود؛ از این نظر جنابعالی را تحسین میکنم. البته این توجه شما منحصر به امروز نیست و شما از ابتدای پیروزی انقلاب، بلکه قبل از آن، زمانی که امام خمینی آیتالله مطهری را مرجع فکری انقلابیون معرفی نمودند به این امر اهتمام داشتید، گرچه گاهی استفاده ابزاری از این آثار میکنید و مصداق «نؤمن ببعض و نکفر ببعض» میشوید و این امر در نامة اخیر شما نیز هویداست.
از مطالب شما چنین برمیآید که برای آزادی و دموکراسی ارزشی بیش از حد لازم قائل هستید به طوری که سایر ارزشها تحتالشعاع آن قرار میگیرد. آیتالله مطهری در کتاب «انسان کامل» میگویند انسان کامل انسانی است که همة ارزشهای انسانی را به طور هماهنگ و در حد اعلی در خود رشد داده باشد، نه اینکه فقط یک ارزش مثلاً عبادت یا خدمت به خلق را در خود رشد دهد و از بقیه غافل بماند. در این صورت مانند کاریکاتور یک انسان میشود که مثلا فقط بینی او رشد کرده و شکل ناخوشایندی پیدا میکند.
طبیعی است که جامعه ایدهآل و مدینة فاضله اسلامی نیز جامعهای است که همة ارزشها در آن به طور هماهنگ رشد کرده باشد، نه اینکه توجه ما بیشتر به آزادی و دموکراسی باشد و از بقیة ارزشها غافل شویم؛ اشکالی که در دورة اصلاحات وجود داشت و گویی ارزشی غیر از آزادی وجود نداشت. آزادی، عدمالمانع و یک امر سلبی است. آزادی یعنی نبود مانع برای رشد استعدادهای انسان. دست خلقت در وجود انسان استعدادهایی قرار داده است که باید شکوفا شود، مانند استعداد تفکر و بیان، استعداد یادگیری، ابداع و ابتکار، زیباییدوستی و حقیقتجویی ، و هر استعدادی منشأ یک حق است. پس قوة تفکر و بیان انسان باید آزاد باشد، انسان حق تحصیل دارد، حق ابداع و ابتکار و هنر دارد و مانعی بر سر راه این استعدادها نباید وجود داشته باشد.
پس آزادی، چیزی جز نبود مانع نیست و ارزش یک امر سلبی هیچ گاه به امور ایجابی نمیرسد. بنابراین آزادی را بالاترین ارزشها دانستن و از بقیه ارزشها غافل شدن یک خطاست .
بعلاوه، مفهوم اسلامی آزادی با مفهوم غربی آن متفاوت است. از نظر غربی، تنها چیزی که آزادی فرد را محدود میکند آزادی دیگران است، در حالی که از نظر اسلام مصلحت فرد و مصلحت اجتماع نیز آزادی فرد را محدود میکند. از اینجا نادرستی نظر شما مبنی بر لزوم اختیاری بودن پوشش آشکار میشود، که به آن خواهیم پرداخت.
لذا میبینید آیتالله مطهری هیچ گاه آزادی و دموکراسی را یگانه ارزش یا ارزش برتر نمیدانند و تعبیر «برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی» را به کار میبرند و همان طور که در کتاب «آینده انقلاب اسلامی ایران» گفتهاند اساساً ما خیلی هم مایل به استفاده از کلمه دموکراسی نیستیم زیرا دموکراسی واقعی یعنی اینکه ملاک، میل مردم باشد و آنچه که راه را مشخص میکند تمایلات مردم است نه مکتب و ایدئولوژی. یک روز اکثریت مردم میخواهند همجنسگرایی آزاد باشد آزاد میشود، روز دیگر میخواهند ممنوع باشد ممنوع میشود. چنین دموکراسی جامعه را به ناکجاآباد میبرد در حالی که ما به دموکراسی در چارچوب مکتب معتقدیم، یعنی راه قبلاً مشخص شده و اکثریت مردم پذیرفتهاند و اکنون باید راننده و راهبر را مردم انتخاب کنند. مردم از میان چند نفر که صلاحیت آنها از نظر مکتب و ایدئولوژی تأیید شده است یک نفر را به عنوان حاکم و رئیس جمهور برای مدت موقت انتخاب میکنند.
جناب آقای تاجزاده!
گفتهاید «پیوند میان نان، پیشرفت، دموکراسی و اسلام را امروزه میتوان در تجربه مردم ترکیه مشاهده کرد.» گرچه این سخن شما قابل حمل به صحت است اما با توجه به مطالب بعدی جناب عالی از این بیان شما استفاده میشود که اسلام را در عرض اقتصاد، پیشرفت و دموکراسی قرار دادهاید و مقصودتان از اسلام معنویت و عبادت و اخلاق و رابطة فردی با خداست نه یک مکتب جامعی که در همة شئون زندگی انسان دخالت کرده و داعیه جهانی دارد و بسیاری از احکام آن بدون حکومت اسلامی قابل اجرا نیست. از نظر ما اسلام شامل دموکراسی، پیشرفت و اقتصاد نیز هست ، «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» و باز به تعبیر شهید مطهری علت اینکه امام خمینی و یارانشان تعبیر «جمهوری دموکراتیک اسلامی» را نپذیرفتند این بود که از نظر ما دموکراتیک بودن این جمهوری در دل اسلامی بودن آن نهفته است، نه اینکه این جمهوری بنیادهای دموکراتیک دارد و بنیادهای اسلامی، آنچه که مربوط به آزادیها و انتخاب حاکم با رأی مردم است ناشی از بنیادهای دموکراتیک آن است و آنچه که مربوط به امور معنوی از قبیل آزادی رفتن به مسجد و دعا و عبادت و رعایت پوشش اسلامی است مربوط به بنیادهای اسلامی آن ، بلکه آزادی و لزوم دخالت مردم در سرنوشت خود در متن اسلام قرار دارد.
البته آنچه درباره وجود رابطه مستقیم میان دموکراسی و پیشرفت اقتصادی بیان کردهاید مطلب درستی است.
اما بخش اعظم نامه شما دربارة مسئله حجاب و اجباری یا اختیاری بودن آن است که بیارتباط با بخش قبلی نیست، یعنی از آنجا که آزادی را برترین ارزشهای انسانی میدانید و هرگونه عصیان و اعتراضی را مقدس میشمارید و حتی نافرمانی آدم و حوا را تحسین می کنید و از آنجا که معیار و ملاک قضاوت را گفتمان حاکم بر جهان امروز میدانید و الگوی شما از نظر آزادی و دموکراسی جامعه غرب است نه جامعة ایدهآل اسلامی، قائل به اختیاری بودن حجاب شده و گفتهاید: «در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات و در دورة حاکمیت گفتمان دموکراسی و حقوق بشر در جهان، یکسان کردن سبک زندگی از جمله در مورد پوشش زنان در هیچ کشور بزرگی ممکن نیست.»
جای این سؤال هست که لزوم رعایت پوشش اسلامی چه ربطی به یکسان کردن سبک زندگی مردم دارد؟ آیا لزوم رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی یا لزوم رعایت بهداشت عمومی و یا الزام مردم به سوادآموزی، مخالف آزادی و به معنی یکسان کردن سبک زندگی مردم است و باید با آن مخالفت کرد ، یا چون به مصلحت جامعه و از عوامل سعادت افراد جامعه است باید به آن عمل کرد؟
این نوع مطرح کردن مسئله حجاب شبیه طرح این مسئله به صورت مشهور است که مغالطهای بیش نیست. میگویند آیا زن باید در نوع پوشش خود آزاد باشد یا مجبور؟ آیا آزادی برای زن بهتر است یا اجبار و الزام؟ در حالی که طرح صحیح مسئله به این صورت است که آیا بهتر است محیط جامعه محیط کار و فعالیت باشد و هرگونه التذاد جنسی منحصر به کادر خانواده باشد یا اینکه اجتماع محل کامجوییهای جنسی بوده و کار و فعالیت توأم با التذاذات جنسی باشد؟
اینجاست که آیتالله مطهری میگویند بیش از آنکه خود زنان، آن هم گروهی از آنان، دم از این نوع آزادی بزنند، مردان شکارچی هستند که سخن از آزادی زن و آزادزنان و آزادمردان میگویند و خواستار تساوی حقوق زن و مرد به معنی تشابه حقوق آنها میشوند. علت آن هم روشن است: اگر بانوان با پوشش اسلامی و رعایت عدم اختلاط با مردان وارد جامعه شوند و به کار و فعالیت بپردازند، دیگر مردان شکارچی نمیتوانند به نام آزادی زن علاوه بر همسر قانونی خود از دهها زن دیگر کام برگیرند.
جناب آقای تاجزاده!
از شما سؤال میکنم اگر حکومتی اعلام کرد که مردم اعم از زن و مرد باید در پوشش خود حداقلی را رعایت کنند، آیا این به معنی یکسان کردن سبک زندگی و سلب آزادی آنهاست؟ یا ناشی از فهم دقیق تری از آزادی است. وقتی که مردم را به زدن یک واکسن یا به سوادآموزی مجبور میکنیم آیا این مخالف آزادی است؟ یا چون مصلحت فرد و جامعه نیز آزادی را محدود میکند این الزام عین آزادی است. همین طور است رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی.
اگر ما بانوان را مجبور میکردیم که حتماً چادر و روبند بپوشند حرف شما تا حدودی قابل قبول بود اما خود میدانید حجابی که امروز در جامعه ما وجود دارد، لااقل در زمستان و در میان گروهی از بانوان ما تفاوت زیادی با پوشش زنان اروپا و آمریکا ندارد. اساساً اعتراضی که اکنون وجود دارد این است که چرا دولت به وظیفه خود در نظارت بر پوشش اسلامی عمل نمیکند؟ فقها متفق القول اند که آن مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر که مستلزم اعمال قانون است به عهده دولت اسلامی است و کار مردم نیست. معمولاً دولتها از زیر بار این مسئولیت چه در مسئله حجاب و چه در سایر امور فرهنگی و معنوی شانه خالی میکنند و این، نقطه اشتراک و پیوندی است میان دولت اصولگرای آقای احمدینژاد و دولت اصلاحطلب آقای خاتمی.
در واقع تسامح و تساهل در امور فرهنگی از قبیل فیلمهای سینمایی، تئاتر، ورزش بانوان، مسئله پوشش اسلامی و رواج کلمات لاتین در تابلوها و غیره و به تعبیر دیگر لیبرالیسم فرهنگی نقطه اتصال بخشی از اصولگرایان یعنی آقایان مشائی و احمدینژاد و حامیان آنها با بخشی از اصلاحطلبان شده است و برخی معتقدند این پیوند که اکنون در حال کمون است در انتخابات آینده مجلس و ریاستجمهوری ظهور و بروز خواهد کرد.
البته جنابعالی در نامه خود تلاش کردهاید راه خود و دوستانتان را از این افراد جدا کنید و مدعی شدهاید که آنها از شعار آزادی زنان به عنوان ابزار استفاده میکنند و برای سایر آزادیها احترامی قائل نیستند بلکه میخواهند این آزادی را سرپوشی برای آن سلب آزادیها قرار دهند. ولی این صرفاً یک ادعاست و دلایل شما کافی نیست و باید بپذیریم که تفکر شما و آقای مشائی در امور فرهنگی بسیار به هم نزدیک است و مثلا در باب حجاب، هردو از حجاب اختیاری سخن میگویید و معیار را امیال مردم میدانید نه اینکه الگویی به نام الگوی اسلامی وجود دارد که ما باید خود و جامعه را مطابق آن بسازیم.
جناب آقای تاجزاده
از قول من نقل کردهاید که «اعطای کمترین آزادی در خصوص پوشش بانوان منجر به پیشروی بیحجابی در حد تسخیر کامل جامعه و بدتر از اروپا شدن خواهد شد». نمیدانم این جمله را از کجا آورده اید و به خاطر ندارم که چنین جملهای گفته باشم. شاید این گونه گفته باشم که «اگر حداقلی برای پوشش قائل نباشیم معلوم نیست به کجا منتهی شود». البته با وجود نظام جمهوری اسلامی که هیچ گاه بیحجابی را تبلیغ و ترویج نمیکند حتی با اختیاری شدن حجاب، هیچ گاه ایران مانند اروپا یا بدتر از آن نمیشود اما اگر حکومت هم تبلیغ کند چنین امکانی وجود دارد، چنانکه در اواخر دوره پهلوی وضعیت پوشش برخی بانوان شمال تهران مانند زنان اروپایی یا بدتر از آن بود.
گفتهاید «کار فرهنگی تبلیغی نتوانستهاست همه زنان را به رعایت حجاب قانع کند». عرض میکنم رعایت حجاب دائرمدار قانع شدن نیست. ای بسا بانوانی که قانع شدهاند و مانند پزشکی که مضرات سیگار را میداند و سیگار میکشد رعایت نمیکنند و ای بسا بانوانی که قانع نشده اند و به احترام قانون و فرهنگ جامعه رعایت میکنند. در رعایت نکردن پوشش مناسب در بانوان، عواملی مانند میل شدید به تبرج و خودنمایی که دست خلقت برای بقای نسل در جنس زن به ودیعت نهاده است و تنها با ایمان راسخ و تربیت درست میتوان با آن مخالفت کرد دخالت دارد. به علاوه، چرا در اجرای مقررات راهنمایی و رانندگی یا بهداشت عمومی و یا سوادآموزی قانع شدن افراد را لازم نمیدانید اما اینجا لازم میدانید، در حالی که همة اینها از نظر رعایت مصالح فرد و جامعه یکسانند و سلب آزادی شمرده نمیشوند.
از قول اینجانب آوردهاید که «چون کار فرهنگی پاسخ نداده است پس باید به پلیس و قهر و دادگاه روی آورد». باز نمیدانم من کجا چنین جملهای گفتهام. اولاً کار فرهنگی تا حد زیادی پاسخ داده است و وضعیت حجاب در کشور ما در مجموع خود ناهنجار نیست. ثانیاً مقصود از نظارت، قوه قهریه و باتوم و پلیس و دادگاه نیست. این همان مغالطهای است که آقای احمدینژاد هر گاه از این نظر مورد انتقاد قرار میگیرد به کار میبرد و به خیال خود منتقدین را ساکت میکند. در مجلس نیز وقتی من ایشان را متهم به لیبرالیسم فرهنگی کردم، ایشان در دفاع از خود گفت آیا ما به خاطر اینکه چهار تا دختر چند تار مویشان پیداست با باتوم به جان آنها بیفتیم؟! روشن است که مقصود ما از نظارت چنین چیزی نیست.
ما میگوییم که حکومت نباید با رفتار و گفتار خود - مانند آنچه که در مصاحبه تلویزیونی رئیس جمهور رخ داد- آگاهانه یا ناخودآگاه به پدیده بدحجابی و بیحجابی دامن بزند و اقتدار نظام را در مسئله حجاب بشکند. زن یا مردی که با لباس نامناسب در جامعه ظاهر میشود به طوری که فلسفه پوشش اسلامی را که عدم تحریک جنسی جامعه است زیر پا میگذارد ، بالاخره میخواهد یا به یک اداره دولتی برود یا به دانشگاه یا به بانک یا به بیمارستان و غیره. اگر احساس کند مسئله حجاب برای حکومت اهمیت دارد و در این اماکن، نظارتی حتی در حد تذکر وجود دارد، خود به خود از منزل با وضعی آراسته خارج میشود. اما وقتی میبیند رئیس دولت در تلویزیون آن را کم اهمیت جلوه میدهد خود به خود راه بدپوششی را باز میبیند. نظارت یعنی همین، اگرچه با پدیدههایی مانند زنان خیابانی برخورد انتظامی نیز لازم است، همان طور که در کشورهای غربی چنین برخوردی وجود دارد.
جناب آقای تاجزاده!
فرض کنید نظریه شما مبنی بر آزادی پوشش یا اختیاری بودن حجاب اجرا شود. آزادی پوشش یعنی آزادی تحریک جنسی جامعه، و آزادی تحریک جنسی جامعه لوازمی دارد از جمله وجود کلوپهای شبانه و دیسکوها در سطح کشور. آیا به چنین چیزی راضی هستید؟ اگر پاسخ منفی است پس با عوارض آزادی تحریک جنسی از قبیل انواع عقدههای روانی که به ضمیر ناخودآگاه افراد میرود و گاه به صورت یک جنایت ظهور میکند چه میکنید؟ شما یا باید نظام خانوادگی و اخلاق جنسی اسلامی را پیاده کنید یا نظام خانوادگی و اخلاق جنسی غربی را؛ نمیتوان بخشی را از یکی و بخش دیگر را از دیگری گرفت و یک نظام التقاطی ایجاد کرد و مصداق شعر حافظ شد که:
یک دست به مصحفیم و یک دست به جام گه نزد حلالیــــم و گهـــی نزد حــــــرام
جناب آقای تاجزاده!
گفتهاید «به راستی به این مسئله فکر کردهاید که چرا مرجعیت شیعه در نجف پس از سقوط صدام اجرای احکام اسلامی از جمله رعایت حجاب اسلامی را اجباری نکرده است؟» چرا وقتی حماس در انتخابات فلسطین پیروز شد، جزء اولین موضوعاتی که مطرح کرد این بود که به هیچ وجه قصد ندارد اجرای احکام اسلامی و در رأس همه حجاب را اجباری کند و به همه سبکهای زندگی احترام میگزارد؟ چرا حزبالله لبنان هرگز خواهان اجباری شدن حجاب نشدند؟»
اینها قیاس معالفارق است. هیچ کدام از اینها حکومت اسلامی برپا نکردند. شرایط عراق، فلسطین و لبنان با ایران متفاوت است. در عراق بخش مهمی از جامعه اهل سنت است و تحت ولایت آیتالله سیستانی نیستند. حماس نیز ادعای حکومت اسلامی ندارد. جامعة لبنان نیز مرکب است از شیعه، سنی و مسیحی و متأثر از فرهنگ اروپایی است و حزبالله نیز حکومت اسلامی تشکیل نداده است. اتفاقاً موارد ناهنجار بیحجابی در منطقه شیعهنشین بیروت که من از نزدیک شاهد بودهام مایه سرشکستگی است و باید اصلاح شود، نه اینکه بگوییم ما هم باید همان طور بشویم.
الزامی بودن حجاب را با اجباری شدن نماز مقایسه کرده و گفتهاید" همان طور که هیچ حکومتی نماز را الزامی نمیکند، حجاب نیز نباید الزامی باشد." باز قیاس معالفارق است. نماز یک امر فردی است گرچه آثار غیرمستقیم اجتماعی دارد اما حجاب جنبة اجتماعیاش بر جنبه فردیش غلبه دارد ودارای آثار مستقیم اجتماعی از قبیل تحکیم بنیان خانواده و افزایش نیروی کار جامعه است.
فرمودهاید «چه اتفاقی اگر رخ دهد، شما به این نتیجه خواهید رسید که اجباری کردن پوشش، سیاست و روش شکست خورده است؟». اولاً در ایران اجبار به معنی دقیق کلمه وجود ندارد و خود بهتر میدانید که بسیاری از پوشش های بانوان ما پوشش اسلامی نیست و این گونه بانوان به همه جا رفت وآمد میکنند و از این نظر دولت مورد انتقاد است.
ثانیاً اکثریت قاطع بانوان ایران از روی اعتقاد و با میل و رغبت پوشش اسلامی را انتخاب کردهاند و فرضاً اجبار درباره گروه اندکی از آنها به کار رفته باشد روش شکست خوردهای نبوده و موجب آرامش روانی جامعه و تحکیم خانوادهها شده است. عین این سؤال را من مطرح میکنم: «چه اتفاقی اگر رخ دهد، شما به این نتیجه خواهید رسید که آزادی پوشش، آنچنان که جوامع غربی نشان میدهد، سیاست و روش شکست خوردهای است؟».
گفتهاید: «جامعه پادگان نیست که بتوان به تن همه یونیفورم واحد پوشاند». اولاً یونیفورم واحد در کار نیست، پوشش اسلامی به اشکال گوناگون قابل تأمین است، مهم این است که فلسفه حجاب یعنی عدم تحریک جنسی جامعه تحقق یابد. ثانیاً فرضاً یونیفورم واحد در کار باشد، این یونیفورم را خداوند که به مصالح بشر آگاه است به تن بندگان خود پوشانده است. ثالثا شما که قائل به آزادی پوشش هستید آیا حدی برای آن قائلید یا نه ؟ اگر حدی قائل هستید اشکال شما به خودتان بر می گردد که چرا می خواهید سبک زندگی مردم را یکسان کنید؟ و اگر حدی قائل نیستید با چه جامعه ای روبه رو خواهیم شد؟!
فرمودهاید: «باید معلوم شود که نقش و تأثیر روش اجباری حجاب در عرصههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دینی و در موضوعاتی مثل توریسم، برگزاری مسابقات قارهای و جهانی ورزشی در کشور، فرار مغزها و سرمایهها و مهمتر از همه بدبینی به اصل دین و اکثر شعائر اسلامی چیست؟».
معلوم نیست اینکه زن به گونهای از نظر پوشش در جامعه ظاهر شود که موجب تحریک جنسی نشود چگونه این همه آثار منفی دارد؟! ظاهراً جنابعالی پوشش اسلامی را فقط همان پوشش مورد نظر طالبان افغانستان میدانید. اتفاقاً بسیاری از میهمانان خارجی و توریستها وقتی با این پدیده به عنوان یک قانون مواجه میشوند برایشان جالب توجه است و با طیب خاطر اجرا میکنند و گاهی همین امر موجب وارد شدن آنها به دنیای جدیدی از معنویت و تشرف آنها به اسلام شده است.
جناب آقای تاجزاده!
مشکل اساسی شما و برخی دیگر از اصلاحطلبان این است که معیارتان آن چیزی است که دنیای امروز اقتضا میکند و فکر میکنید همان طور که در صنعت و تکنیک نمیتوانیم از پیشرفتها و ابداعها پیروی نکنیم، در راه و رسم زندگی نیز باید از آخرین محصولات فکری بشر استفاده کنیم نه از اسلام به عنوان آخرین پیام الهی و یگانه راه سعادت بشر و صراط مستقیم زندگی.
الگوی امثال جنابعالی اجتماعات غربی است نه جامعة ایدهآل اسلامی که در آن تمام احکام اسلام باید مو به مو اجرا شود. لذا معتقدید فقط آن بخش از احکام اسلام که با شرایط امروز سازگار است باید اجرا شود، هرچند این سخن را به صراحت به زبان نیاورید. اسلام از نظر شما مساوی است با ایمان قلبی و رابطه انسان با خدا و چند وعظ و اندرز و دعا و عبادت و نه یک نظام هماهنگ فکری و عملی که داعیه حکومت جهانی دارد و برای همة شئون زندگی بشر دستور دارد و ما باید به دنبال پیاده کردن این نظام در سراسر جهان باشیم نه اینکه بگوییم دنیای امروز چنین اقتضا میکند. اساساً ما برآنیم که دنیای امروز را تغییر دهیم و مطابق الگوی اسلامی بسازیم.
آری این است مشکل اساسی بخشی از اصلاحطلبان، که در دورة هشت ساله دولت اصلاحات نیز با آن مواجه بودیم و خون دلها خوردیم. وقتی چنین برداشتی از اسلام داشته باشید دیواری که من و شما معتقدیم بین اصلاحطلبان و بخش بزرگی از اصولگرایان وجود ندارد، بیجهت ساخته میشود و کار به نفع افراطیون دوطرف تمام میشود. برای جنابعالی آرزوی توفیق مسئلت دارم.