وقتي داور ازبکستاني سوت پايان بازي ايران و کره جنوبي را نواخت، ۲ لژيونر ايراني شاغل در باشگاه اوساسونا «چمن گير» شدند.چمن هاي زيرپاي شجاعي با نم نم اشک اين بازيکن دچار طراوت بهاري و شبنم صبح گاهي شد. وقتي شجاعي گريه مي کرد، ياد شانه اش افتادم، گفتم شايد در طول بازي فرصت نکرده بابت درد شانه اش که به واسطه خطاي بازيکن کره اي صورت گرفته بود، بگريد و بنابراين اکنون که بازي تمام شده او با خيال راحت و فراغ بال گوشه اي دنج از زمين فوتبال را گير آورده و هاي هاي گريه مي کند؛ او اصلا نمي خواهد در اين سال هاي بد بي باراني اشک هايش را هدر دهد و براي همين است که سرش را پايين گرفته تا اشک هايش مستقيم بر روي چمن ها سرازير و چمن هاي ورزشگاه قطري سيراب شوند.
گريه مسعودشجاعي بر سر قبر فوتبال وقتي گريه هاي اين بازيکن سربلند و سرماخورده فوتبال مان را جناب افشين امپراتور، اصغر حاجيلو سرپرست تيم و مهدي رحمتي دروازه بان ديدند، بالاي سرش رفتند و جملاتي را به او گفتند و او را سرسلامتي دادند، آن لحظه به ياد کساني افتادم که عزيزشان، پدر يا مادرشان را از دست داده اند و از سر قبر او بلند نمي شوند و دارند دلتنگي هاي خود را با خدا بيامرز نجوا مي کنند! آن قدر گريه و اشک افشاني مي کنند و مانند ترقه بغض مي ترکانند که سرانجام چند نفري از اقوام و آشنايان دلشان به رحم مي آيد و سعي مي کنند فرد مادرمرده را از سر قبر بلند کنند و غرق در سر سلامتي کنند آن روز که به کره جنوبي باختيم، نيز مسعود شجاعي گويا منتظر بود تا يکي او را از سر قبر فوتبال مان بلند کند، اما اندوه او آن قدر سنگين بود که با جرثقيل هم بلندکردنش مشکل مي نمود، بيچاره حق هم داشت، خيلي در تيم زحمت کشيد، براي پيشرفت فوتبال ايران به اوساسونا رفت در دوحه سرماخورد و در بازي مقابل کره نيز چون «سوباسا» به سوي دروازه حريف پرواز مي کرد، يکه تاز ميدان بود، خوب مي دويد، وقتي بازيکن کره او را تعقيب مي کرد همانند کبک به سمت دروازه خودمان مي دويد تا به رحمتي دروازه بان بگويد، سيد! حواست باشد، توپ با سرعت ۸۰گره دريايي درحال نزديک شدن به دروازه است، امروز باد به سمت دروازه ما مي وزد، اين را جواد تيم مي گفت: (جواد نکونام) جواد به من گفت: مسعود! من دستم بند است، بازوبند به دست دارم، اين وامانده مثل دستبند است، نمي توانم زياد حرکت کنم حتي نمي توانم جيغ و داد کنم، تو برو به رحمتي، نصرتي و سيد جلال حسيني بگو، ۳۰متر مانده به دروازه سپر انساني تشکيل دهند، اگر ميسر شد خندق بکنند تا کره اي ها نزديک دروازه مان نشوند!
آري مسعود شجاعي، با شجاعت گريه مي کرد، چرا که شق القمرهاي او و جواد نکونام بي ثمر مانده بود، چرا که خود را براي تيم ملي هلاک کرده بودند مسعود بهترين بازيکن زمين بود (البته از بين خودش و نکونام) به همين دليل خيلي باخت مقابل کره براي او سخت بود، با اين بازي زيباي او، با اين پاس هاي درست و حسابي اش و آن دويدن هاي آهومانندش نبايد هم تحمل اين باخت را داشته باشد!
اشک هايت
” سرمربي تيم ملي يک زمان و پيش از بازي با کره جنوبي گفت: من روانشناس خوبي هستم اما او بعد از بازي و باخت به تيم کره اظهار داشت: بازيکنان ايراني احساسي بازي کردند، حال اگر هم بازيکنان احساسي بازي کردند، اين روانشناس خوب چرا نتوانست احساسات بازيکنانش را کنترل کند؟ “
را هدر نده! مهدي رحمتي، اصغر حاجيلو و قطبي آمدند، او را سرسلامتي دادند و گفتند بلند شو جانم! دنيا به آخر که نرسيده است زندگي همين است ديگر امروز تو مردي فردا من مي ميرم و پس فردا هم او. بلند شو خجالت بکش، گريه نکن، اگر بنا به گريه باشد که بايد هر لحظه و هر ساعت گريه کنيم! اصلا گريه چاره کار نيست، وقتي به جام جهاني نرفتيم هم گريه کرديم،مگر طوري شد مگر گريه باعث شد ما را به جام جهاني ببرند، ده ها بار تا به حال باختيم و گريه کرديم اما اين گريه ها چه به ما داد؟ بلند شو مسعود جان! اشک هايت را هدر نده، نکند براي ۱۰ميليون تومان پاداشي که قرار بود پس از پيروزي بر کره به هريک از بازيکنان بدهند گريه مي کني، فداي سرت! قراردادت با اوساسونا را عشق است، من و تو به اين پول ها احتياجي نداريم. اين ها پول تو جيبي من و تو هستند. کساني بايد گريه کنند که سرگرسنه بر بالين مي گذارند، پول خريد يک قرص نان را ندارند، بچه هاشان در بستر بيماري بر خود مي پيچند و مي نالند و پولي براي دارو و درمان ندارند، پدران خجالت زده مقابل فرزندان شان بايد گريه کنند، مادراني که جگر گوشه هاشان جلوي چشمانشان از بي کسي و نداري پر پر مي شوند، بايد گريه کنند، آناني بايد گريه کنند که احساس مي کنند پول شان خرج گيسو و يال و کوپال بعضي ها شده است. مردمي که در حسرت يک پيروزي مي سوختند بايد گريه کنند، تو چرا گريه مي کني، از گريه ما و تو ديگر گذشته، ما بارمان را بستيم و رفتيم. تيم ملي اگر به مراحل بعدي صعود نکرد و قهرمان نشد به فداي چشم مست مان به فداي زلف هاي پريشان پژمان نوري و آندرانيک تيموريان! سرکفاشيان به سلامت، خدا خنده هاي کفاشيان را از ما نگيرد! نگاه کن به رئيس فدراسيون فوتبال که به باخت هاي مکرر ما عادت کرده است و خم به ابرو نمي آورد! به جمال بي مثال او نگاه کن که هر روز بهتر از ديروز پرتو افشاني مي کند، به لبان مبارک اش بنگر که اجازه نمي دهد غنچه هاي لبخند محو شوند، اگر قرار بود کار با گريه درست شود، کفاشيان نيز پس از هر باخت با قدرت ۲هزار وات گريه مي کرد! بلند شو رفيق که ساختار فوتبال ما با گريه درست نمي شود بلند شو که آن زماني که در زمين بکش بکش راه انداخته بوديم و فوتبال علي اصغري بازي مي کرديم بايد فکر اين روز را نيز مي کرديم، اگر روزي که دهان مان به هنرنمايي هاي بازيکنان کره جنوبي بازمانده بود و در زمين گيج مي زديم، کمي به خود مي آمديم و يک لحظه احساس مسئوليت مي کرديم و مي گفتيم اي دل غافل مثل اين که ما فوتباليستيم نه برگ چغندر، حالا نبايد گريه مي کرديم. وقتي بازيکنان کره را خودي فرض مي کنيم و به برادر زن قطبي پاس مي دهيم، بايد هم امروز گريه کنيم!
«نکونام» نام نکو در زمين چمن برجا گذاشت نکونام نيز در چند متري همبازي خود در اوساسونا درحال برجاي گذاشتن نام «نکو» از خود در ورزشگاه دبي اسپرت شهر دوحه بود، او هاج و واج مانده بود و خيره به دروازه تيم ملي مان نگاه مي کرد، شايد در افکار خود غوطه ور بود و مي گفت: خدايا چرا باختيم؟ من که لژيونري بزرگ بودم، من که کاپيتان تيم بودم و در ميانه زمين رهبري مي کردم، من که اصلا جز ۳۰ ، ۴۰ مورد، ديگر پاس اشتباهي ندادم، من که نقش مترسک را در زمين بازي نمي کردم، من که موهايم را هم زياد بلند نکرده بودم، من که قبل از کاشتن توپ و شوت به سمت دروازه حريف، يک عالمه ورد مي خواندم اين اسم بزرگ من، اين نام نکوي من چرا لرزه بر اندام حريف نينداخت، ما که در مسابقه کري خواندن برتر از حريف بوديم. من که هر روز با وزنه تمرين مي کردم تا با قدرت فراوان و يک ضرب به عنوان کاپيتان تيم ملي، جام قهرماني را بالاي
” چقدر بد است که بيهوده، باد غرور در چهره هايمان مشهود است و حريفان را به مبارزه مي طلبيم، جاه طلبي بي خودي داريم، ادعاي آقايي در فوتبال آسيا مي کنيم و حريفان را کوچک مي شماريم، آقايي ما در آسيا با نرفتن تيم ملي فوتبال به جام جهاني، ناکامي تيم اميد در بازي هاي جهاني و آسيايي و حالا حذف تيم ملي از مسابقات آسيايي به خوبي براي همه روشن شد “
سر ببرم اما حالا چرا بايد دست هايم را به نشانه تسليم روي سر ببرم؟
نکونام با خود مي گفت: من يکه تاز ميدان بودم، به همه جاي زمين سرک مي کشيدم، دوندگي بي امان داشتم و حريف را کلافه کرده بودم اما چرا اکنون ناي بلند شدن از زمين را ندارم. نکند اين چشم بادامي هاي کره اي باباغوري شده بودند و قامت به اين رشيدي را نمي ديدند؟ من که يار تحميلي تيم ملي نبودم و اسم بزرگ من باعث شد که سرمربي تيم، امپراتور تيم مرا به تيم دعوت کند؟ من در اوساسونا خوب توپ مي زدم و آن چه باعث شد اوساسونا در قعر جدول جاي بگيرد نه من و نه مسعود شجاعي بوديم بلکه ۹ بازيکن ديگر اين تيم بودند.برخي از مردم و فوتبال دوستان که آن ها هم قدرت بلند شدن از پاي تلويزيون را نداشتند و دست شان نيز به بازيکنان تيم ملي نمي رسيد، برخي خبرنگاران و رسانه ها را متهم کردند و گفتند آن قدر از نکونام ها تعريف و تمجيد مي کنيد که حال آدم را به هم مي زنيد و اين موضوع باعث مي شود، مربي تيم جرات تعويض آن ها را نداشته باشد، مثل علي دايي که در اواخر با آن بازي هاي آن چناني اش تا آخر مسابقه در ميدان مي ماند!
فيلم هندي در پايان بازي يک شهروند ديگر هم گفت: بابا، سرماخوردگي روي کيفيت بازيکنان تيم ملي تاثير گذاشت. اين قدر بي رحمانه قضاوت نکنيد، به جاي اين کارها برويد آن ويروس آنفلوآنزا را گير بياوريد و پدرش را در آوريد، حتي کفاشيان هم در اين باخت مقصر نبود، او وظيفه اش لبخند و انداختن شال ۳ رنگ به دور گردنش بود که آن را نيز به نحو احسن انجام داد.
و يک خانم فوتبال دوست هم پس از باخت تيم ملي و حذف از مسابقات جام ملت هاي آسيا و پس از آن که گريه هاي مسعود شجاعي و پس افتادن جواد نکونام را ديد چنين فرياد برآورد که: «برويد دنبال کارتان، با اين اداهايتان ملت را سرکار گذاشتيد، پاس سالم و بي نقص بلد نيستيد، حقوق ميلياردي هم مي گيريد و آن وقت در پايان مسابقه فيلم هندي هم بازي مي کنيد!
اشک هاي قطبي با تاخير جاري شد افشين قطبي نيز از اين باخت به اندازه همه مردم ايران ناراحت بود، اشک هاي او پس از پايان مسابقه با تاخير بيرون آمد، او هنگامي که با بازيکنان تيم خداحافظي کرد و همه آن ها را به امان خدا سپرد و قرار بود به ژاپن براي مربي گري برود، اشک ريخت، مشک اشک او آن جا پاره شد، او براي آخرين بار بازيکنانش را در آغوش گرفت و تعصب او اجازه نداد به ايران بازگردد، همراه کمک خويش، جناب بيوتر به خانه مادرزنش و برادرزنش پرواز کرد! قطبي رفت تا به قول خودش با شاگردان جديدش و با «ين»هاي ژاپن زندگي کند.
قطبي پس از اين که از مرحله گروهي صعود کرديم، آرزو داشت در مرحله بعد با کره اي ها مسابقه دهد، چرا که او به قول خودش کره را مثل کف دستش مي شناخت. آخر او زماني آناليزور و کمک مربي تيم کره بود، اما حيف که او در شناخت کف دستش ناتوان بود و حالا بايد محکم با گوشت کوب به پشت دستش بکوبد، بر عکس، مربي کره بود که تيم ما را مثل کف دستش شناخته بود، کره اي ها بازيکنان ما را گيج کرده بودند. هر کار مي خواستند در زمين انجام مي دادند، سرمربي کره، مدام اطراف زمين جفتک مي زد اما سرمربي ما، آرام، متين و باوقار بود، دستانش را لاي هم قرار داده بود و مثل تماشاگرنماها بازي را تماشا مي کرد، شايد او نيز مي دانست که اگر حتي ۱۱ بازيکن ديگر هم به زمين بياورد فايده اي ندارد چرا که برادرزن هاي او عزم شان را جزم کرده اند تا شوهر خواهر ايراني شان را ادب کنند. در نيمه دوم نيز، تيم همان تيم نيمه اول بود، چيز زيادي از آن ديده نشد، انگار تيم کره در حال بازي با تيم پشم کلاته حسن خان بازي بود، به همين راحتي اصلا خبري از آن تيمي که عراق، کره شمالي و امارات را با اقتدار برد، نبود، ياد صحبت هاي علي پروين افتادم که مي گفت: عيار تيم ملي در بازي مقابل کره جنوبي مشخص مي شود،
” قطبي گفت:« سعي مي کنم کاري کنم که تمام دنيا بيايند، بازي کلاسيک تيم ملي ايران را ببينند و از آن لذت ببرند.» بازي کلاسيک تيم ملي ايران را همه ديدند، ما ايراني ها که واقعا لذت برديم، البته از تيم حريف لذت برديم و گفتيم، نوش جان کره جنوبي، برد حقش بود “
واقعا هم همين طور شد و عيار تيم ملي فوتبال چه زود مشخص شد!
داشتيم از لذت مي مرديم روز قبل از بازي مقابل کره جنوبي، چوکوآنگ رائه سرمربي تيم کره در کنفرانس مطبوعاتي گفت: «ايران تمايل زيادي دارد تا در بازي روز شنبه وقت تلف کند و بازي را به دقايق پاياني بکشاند. آن ها استرس زيادي براي بازي دارند.» در پاسخ به اين اظهارات امپراتور تيم ايران محترمانه لبخندي زد و گفت: «آن ها بايد به فکر تيم خودشان باشند. من فکر مي کنم کسي که کري مي خواند از روي ترس و استرس اين کار را مي کند، من احساس مي کنم بازيکنان و سرمربي تيم کره جنوبي تحت فشار زيادي هستند. وقتي تيم بازيکنان خوبي داشته باشد نيازي به وقت تلف کردن ندارد و مي تواند با به دست گرفتن بازي نتيجه را به دست بياورد، جنگ رواني، نقش مهمي در فوتبال دارد و ما هم مي توانيم از آن استفاده کنيم، من هيچ احساس بدي نسبت به سرمربي کره جنوبي ندارم و سعي مي کنم تمرکزم را روي بازي داشته باشم تا تمام دنيا بيايند و بازي کلاسيک تيم ملي ايران را ببينند و از آن لذت ببرند، کره اي ها از نظر رواني نمي توانند با ما رقابت کنند. من روان شناس خوبي در فوتبال هستم و به شما مي گويم که ما جنگ رواني را برده ايم، بازيکنان ما ايمان دارند که در بازي با کره موفق خواهيم شد. افشين قطبي سپس ادامه داد: حرف من از روي ايمانم است. ما به دنبال اين هستيم که کاري کنيم تا مردم ايران شاد شوند. در قلب من است که کره جنوبي را مي بريم و هيچ شکي هم ندارم.»
آري افشين قطبي به قول خودش بازيکنان خوبي داشت، بازيکناني که سروعده غذاي شان را مي خوردند، به مربي شان احترام مي گذاشتند، حريفان ضعيف را له مي کردند و هنگام گل زدن به تيم هايي مثل امارات و کره شمالي چنان بال بال مي زدند و به هوا مي پريدند و جيغ مي کشيدند که انگار به برزيل گل زده اند، بازيکنان خوبي داريم به دليل اين که اين بازيکنان با اخلاق هستند وقتي توپ را هدر مي دهند، اصلا خم به ابرو نمي آورند، براي تصاحب يک توپ به يکديگر تعارف مي زنند، براي اين که بازيکن تيم کره جنوبي را خنک کنند، توپ را مي اندازند جلوي پايش مي گويند بفرما، ببينيم مي خواهي با اين توپ چيکار کني.
قطبي گفت:« سعي مي کنم کاري کنم که تمام دنيا بيايند، بازي کلاسيک تيم ملي ايران را ببينند و از آن لذت ببرند.»
بازي کلاسيک تيم ملي ايران را همه ديدند، ما ايراني ها که واقعا لذت برديم، البته از تيم حريف لذت برديم و گفتيم، نوش جان کره جنوبي، برد حقش بود، وقتي بازيکنان تيم ما دور خودشان مي چرخيدند و در زمين گرگم به هوا بازي مي کردند، ما لذت مي برديم، از تعويض هاي طلايي افشين قطبي لذت برديم، از پاس ها و ارسال هاي ناقص هم لذت برديم، اصلا همه بازي لذت بخش بود و به اصطلاح گزارشگران اين باخت چيزي از ارزش هاي تيم و بر و بچه هاي ما کم نکرد، ايران همه غرق در لذت شد. همه دعا مي کردند کاش داور زودتر سوت پايان بازي را بزند تا ما از خوشي نميريم تا غرق در لذت هاي اين چنيني دنيا نشويم.
لبخندي براي تمام دوران قطبي همان طور که گفت به بازيکنانش ايمان داشت، او مثل کف پايش بازيکنانش را مي شناخت و مي دانست که نصرتي اجازه نمي دهد توپ از وسط زمين به طرف ما بيايد و نکونام و شجاعي و بقيه بر و بچه ها کره را گلباران مي کنند، او مي گفت: کاري مي کنم که همه مردم ايران شاد شوند، آري الان همه مردم ايران شاد شدند. مي دانيد چرا؟ براي اين که قرار بود بعد از برد شيرين مقابل کره جنوبي به هر يک از بازيکنان ۱۰ ميليون تومان پاداش بدهند، براي همين مردم خوشحال شدند از اين که اين پول هاي بيت المال
” قطبي پس از اين که از مرحله گروهي صعود کرديم، آرزو داشت در مرحله بعد با کره اي ها مسابقه دهد، چرا که او به قول خودش کره را مثل کف دستش مي شناخت. آخر او زماني آناليزور و کمک مربي تيم کره بود، اما حيف که او در شناخت کف دستش ناتوان بود و حالا بايد محکم با گوشت کوب به پشت دستش بکوبد “
به هدر نرفت، واقعا که قطبي مردم را شاد کرد چرا که اگر از کره هم مي برديم شايد به ژاپن مي باختيم و آن وقت نمي شد آب رفته را به جوي بازگرداند و پاداش ها را از کادر فني و بازيکنان گرفت و برعکس آن ها را جريمه و تنبيه بدني کرد!
قطبي گفت: در قلب من است که کره جنوبي را مي بريم. اما حال که نبرديم بايد يک کار مهم کرد قلب و کف دست افشين قطبي را عوض کرد چرا که شايد قلب او بازار مشترکي است، مخلوطي از گوشت و خون ايراني و کره اي، خوش به حال اين جناب خوش قلب با ۳ برد و کسب ۹ امتياز لذت بخش کاري کرد که احساسات و هيجان سراسر ايران را در نوردد، کاري کرد که کفاشيان پشت ميزش آرام و قرار نداشته باشد و براي تماشاي مسابقه ايران و تزريق روحيه به ورزشکاران راهي قطر شود و کيسه پول را با کمک تاج تا آن جا ببرد تا پول بدهد و تکنيک و تاکتيک و روحيه تزريق کند رئيس فدراسيون فوتبال نيز همانند سرمربي تيم ملي خوب روش روحيه دادن و تاکتيک پذير بارآوردن بازيکنان را مي دانست، براي همين باغ سرخ و سبز نشان بازيکنان داد، ۱۰ ميليون پول بي زبان! اما چه شد که اين پول ها هم کارساز نشد، اگر پول کارساز بود قطر حذف نمي شد، آيا مي شود با ميلياردها دلار کاري کرد که کفاشيان در عروسي و عزا لبخند نزند، آيا مي توان ضعف مديريت و ساختار و همه و همه را با پول برطرف کرد؟
سرمربي تيم ملي يک زمان و پيش از بازي با کره جنوبي گفت: من روانشناس خوبي هستم اما او بعد از بازي و باخت به تيم کره اظهار داشت: بازيکنان ايراني احساسي بازي کردند، حال اگر هم بازيکنان احساسي بازي کردند، اين روانشناس خوب چرا نتوانست احساسات بازيکنانش را کنترل کند؟ نکند ابزار کنترل احساسات را در دست نداشت و نتوانست داخل زمين برود و مهار احساسات بازيکنان را به دست گيرد؟ او نه تنها نتوانست احساسات بازيکنان را کنترل کند، بلکه در ارسال دستورهايي براي کنترل بازي هم ناتوان بود، او گفت در نيمه دوم با صحبت هايي که با بازيکنان کردم تيم حريف را تحت فشار قرار داديم و موقعيت هاي خوبي به دست آورديم! ما فشار به تيم کره را ديديم چند دقيقه اين فشار بيشتر طول نکشيد شايد تيم ما ترسيد اگر بيشتر به کره اي ها فشار بياورند، آن ها پرس شوند و در داخل زمين جان بدهند آن وقت آبروي قطبي جلوي خانواده زنش برود و براي همين بود که فقط چند لحظه آن تيم را تحت فشار قرار دادند تا بگويند ما هم از اين کارها بلديم! قطبي هم چنين گفت که تاريخ در مورد عملکرد من قضاوت خواهد کرد. او گفت از ملت ايران تشکر مي کنم آ ن ها در اين ۳ سال به من انرژي دادند، آن ها هميشه و هر کجا انگيزه من هستند، بازيکنانم عملکرد خوبي داشتند و ما تجربه خوبي از اين مسابقه ها به دست آورديم چرا که بازيکنان جديد و زيادي به فوتبال ايران معرفي شدند. قلب من هيچ گاه از فوتبال ايران دور نخواهد بود و هرجا که باشم مطمئنا به فکر فوتبال و مردم کشورم است. جناب قطبي ما چندين و چند سال است در حال کسب اين تجربيات در مسابقات بين المللي هستيم اما اين تجربه ها هيچ گاه نتوانسته به ما کمک کند و برايمان شادي بخش باشد، از اين تجربيات اصلا بهره اي نگرفتيم و بايد اذعان کنيم چنين تجربياتي هيچ گاه نه براي مان آموزنده بوده و نه درس عبرت. جناب امپراتور شما درست مي فرماييد مردم ايران همواره به شما انرژي دادند، آه که ميليون ها تومان پول ايراني مي تواند بهترين انرژي براي هر شخص باشد، انرژي که آدم را وادار مي کند تا ژاپن پرواز کند.
مدعي دروغين تيم ملي ايران با ۳ بازي خوبي که در مرحله گروهي انجام داد مي خواست دهان تمامي منتقدان را ببندد و به آن ها نشان دهد که کارشناس فوتبال نيستند و هميشه تيشه اي براي زدن
” نکونام با خود مي گفت: من که يار تحميلي تيم ملي نبودم و اسم بزرگ من باعث شد که سرمربي تيم، امپراتور تيم مرا به تيم دعوت کند؟ من در اوساسونا خوب توپ مي زدم و آن چه باعث شد اوساسونا در قعر جدول جاي بگيرد نه من و نه مسعود شجاعي بوديم بلکه ۹ بازيکن ديگر اين تيم بودند “
بر ريشه فوتبال ملي برداشته اند. فدراسيون نشين ها و کادر فني و حتي بازيکنان مدام از اين گروه با عنوان گروه «مرگ» ياد مي کردند تا تيم ما را فاتح و بي رقيب جلوه دهند، وقتي مقابل امارات برديم مي گفتند ايران فوتبال بين المللي بازي مي کند، افشين قطبي مي گفت به اين تيم افتخار مي کند اما جز افشين چه کسي است که به اين تيم افتخار کند؟ متاسفانه هر چه مي کشيم از دست ادعاهاي بي اساس و منم منم زدن هاي پي درپي است، ادعاهايي که رئيس سازمان ورزش و رئيس فدراسيون فوتبال را قلقلک داد و رئيس فدراسيون فوتبال هيجان زده از ۳ برد پي در پي، کيسه هاي پول را به دوحه برد و پول قرارداد افشين قطبي را داد و رئيس سازمان ورزش نيز آن گونه وانمود کرد که بزرگ ترين نخود آش پيروزي تيم ملي را ما در ديگ انداختيم ، سعيدلو گفت: ما از تيم ملي و قطبي حمايت کرديم و ديديم که تيم نتيجه داد. لابد جناب سعيدلو فقط تا بازي کره از قطبي و همکارانش حمايت کرده بود چرا که تيم بعد از آن در قالب يک مدعي دروغين ظاهر شد، و حسرت قهرماني در آسيا را ۳۹ ساله کرد، تيم ملي ما مدام در ژست يک فاتح ظاهر شد. فاتحي که در دوندگي رتبه هاي پايين جدول را از نظر فيفا از آن خود کرد و از نظر خطاها هم دومين تيم خشن جام ملت ها لقب گرفت فدراسيون فوتبال و رئيس آن نيز دچار ذوق زدگي آني شد و به گونه اي پس از صعود ايران از گروهش براي ماندن قطبي التماس مي کرد و قطبي عشوه مي آورد، کفاشيان مي گفت: دوست دارم قطبي بماند، او اگر دلش بخواهد مي تواند هم چنان در فوتبال ايران پول پارو کند!
همه از ۳ برد تيم ملي به وجد آمده بودند حتي گزارشگر بازي ها جناب خياباني که اصلا در پوست خود نمي گنجيد و القاب و عناويني به کار مي برد که کمتر در مورد اسطوره هاي جهاني به کار برده شده است.
وقتي براي حرف سرمربي تره خرد نمي کنند برخي کارشناسان و فوتبال دوستان مي گويند: مقصر باخت تيم ملي تنها قطبي نيست، بلکه ساختار فوتبال ايران بيمار است. وقتي سرمربي تيم ملي در حال کار است و تيم را براي بازي هاي آسيايي آماده مي کند، فدراسيون فوتبال به دنبال جايگزين برايش مي گردد، در چنين شرايطي سرمربي هم مي گويد: به فداي سرم که در جام ملت ها قهرمان نشديم، سزاي چنين فدراسيوني همين است! به جاي حمايت از سرمربي تيم طرح حذف او را روي ميز قرار مي دهند، در اين شرايط آيا بازيکني که مي داند سرمربي اش چند روز ديگر از تيم خداحافظي مي کند براي حرف هاي سرمربي تره هم خرد مي کند؟
آه که چه سخت است هنگامي که خود را جزو قدرت هاي برتر فوتبال آسيا مي دانيم و به آن افتخار مي کنيم چقدر بد است که بيهوده، باد غرور در چهره هايمان مشهود است و حريفان را به مبارزه مي طلبيم، جاه طلبي بي خودي داريم، ادعاي آقايي در فوتبال آسيا مي کنيم و حريفان را کوچک مي شماريم، آقايي ما در آسيا با نرفتن تيم ملي فوتبال به جام جهاني، ناکامي تيم اميد در بازي هاي جهاني و آسيايي و حالا حذف تيم ملي از مسابقات آسيايي به خوبي براي همه روشن شد.
حالا بايد با اشک و اندوه نظاره گر جولان تيم هايي مانند ازبکستان باشيم، آن که بيش از همه زجر مي کشد دل هاي سوخته و فوتبال دوست ايراني است وگرنه کفاشيان و دار و دسته اش چنان به ميز چسبيده اند که نمي شود آن ها را با پيشرفته ترين دستگاه ها نيز جدا کرد، کفاشيان گفته است من استعفا نمي دهم، راست مي گويد او چرا بايد استعفا دهد، مگر او چکاره فوتبال در اين مملکت است. او فقط فوتبال را مديريت مي کند و البته گاهي اوقات ممکن است در کنار سرمربي دخالت کند و توصيه کند فلان بازيکن را نيز بازي دهد، آري همه سر جاي شان خواهند بود غير از فوتبال ما که هم چنان بر مدار سابق مي چرخد و ناکامي پشت سرناکامي را تجربه مي کند، مبارک فوتبال مان باشد!
نظرات بينندگان: ۱ نظر انتشار يافته ۰ نظر در صف انتشار ۰ نظر غيرقايل انتشار
homayun
۱۳۸۹-۱۱-۲۴ ۲۲:۵۵:۴۹
تا بحال کامل ترین تفسیر از این مشکل بزرگ ورزشی تو ایرون ، موفق باشید . (2118)