قذافي اگر محاكمه ميشد، اسرار زيادي از روابط خود با رهبران كشورهاي اروپايي فاش ميساخت كه اين امر براي اروپاي مدعي دموكراسي چندان خوشايند نبود
تاريخ انتشار: يکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۱۵:۵۲
شايد هيچ كس فكر نميكرد سرهنگ قذافي كه 42 سال بر سرنوشت ليبي يكهتازي كرد و هر رقيب و مخالفي را به راحتي از سر راه برداشت و حتي پس از خيزش مردمي در اين كشور، قريب به هفت ماه دوام آورد و اين اواخر انقلابيون را در تصرف زادگاهش «سرت» ناكام گذاشت، تنها 24 ساعت پس از سفر هيلاري كلينتون وزيرخارجه آمريكا به طرابلس، كشته شود و زادگاهش نيز سقوط كند. سرهنگ با شليك گلوله ناشناسي به سرش، بسيار سادهتر از آنچه گمان ميرفت، كشته شد. اما پرسش اينجاست كه رهبران شوراي انتقالي ليبي كه بر زنده دستگير كردن قذافي تاكيد داشتند و البته زنده هم دستگيرش كردند، چگونه شد كه در هنگام انتقال وي به داخل آمبولانس براي اعزام به بيمارستان جهت مداواي پاهايش كه دو گلوله به آن اصابت كرده بود، نتوانستند وي را طوري محافظت كنند كه توسط فرد يا افرادي ناشناس كشته نشود و در دادگاه تمامي ناگفتههاي دوران ديكتاتورياش را بازگو كند؟
به يقين ميتوان گفت دادگاهي شدن سرهنگ با آن خصوصيات منحصر به فردي كه وي داشت، ميتوانست خطري بزرگ براي غرب به ويژه آمريكا در افشاي مناسبات و فعاليتهاي محرمانه آنها داشته باشد. قذافي اگر محاكمه ميشد، اسرار زيادي از روابط خود با رهبران كشورهاي اروپايي فاش ميساخت كه اين امر براي اروپاي مدعي دموكراسي چندان خوشايند نبود. گفته ميشود هزينههاي تبليغات انتخاباتي نيكلا ساركوزي رئيسجمهوري فرانسه و سيلويو برلوسكوني نخستوزير ايتاليا را قذافي پرداخت كرده بود. همچنين سرنگوني هواپيماي مسافربري آمريكايي بر فراز لاكربي، ربودن امام موسي صدر رهبر شيعيان لبنان، انفجار باشگاه افسران آمريكايي در آلمان، ترور منصور الكيخا وزير اسبق خارجه ليبي و حادثه 11 سپتامبر 2001 اسراري هستند كه فقط قذافي ميتوانست در دادگاه رمز آنها را بگشايد. بنابراين شايد گزاف نباشد اگر گفته شود زمانبندي سفر هيلاري كلينتون به ليبي و ديدار كوتاه وي با رهبران شوراي انتقالي، اين مسئله را تقويت ميكند كه ممكن است شوراي انتقالي با برخي ديكتههاي آمريكا براي آينده سياسي ليبي موافقت كرده باشد كه كشتن قذافي يكي از بندهاي آن بود.
مرگ غير منتظره سرهنگ، ماجراي تعجيل آمريكا در اعدام صدام ديكتاتور عراق و سانسور جلسات محاكمه او را يادآوري ميكند. بسياري معتقدند صدام دانستههاي زيادي براي افشاگري عليه غرب به خصوص آمريكا داشت. اما رفع ابهام در مرگ قذافي چيزي را تغيير نميدهد و به آشكار شدن اسراري كه وي با خود به گور برد كمكي نميكند. آنچه در اين شرايط مهم به نظر ميرسد، گذار از مرحله كنوني به سوي يك ليبي آزاد توام با دموكراسي است كه البته ساده نخواهد بود و ميتوان گفت با پايان قدافي، دشواريها آغاز شده است. مهمترين مشكل را بايد در اختلافات ميان دو جناح اصلي شوراي انتقال يعني اسلامگرايان و ليبرالها جست، زيرا هر يك از آنها خود را بر حق ميداند و به ميزان قربانيهايي كه در جنگ ليبي داده است استناد ميكند. موضوع ديگر وجود انبوه سلاح در دست مردم شبهنظاميان است. ليبي طي هشت ماه گذشته به زرادخانهاي از سلاح تبديل شده و در سايه اين حجم از سلاح غيرقانوني و بدون مجوز، برقراري امنيت در اين كشور كاري بس دشوار خواهد بود. مسئله ديگر وجود قبايل بزرگ «تبو»، «آمازيق» و «طوارق» در ليبي است كه همگي آنها رگههاي آفريقايي دارند و اين احتمال وجود دارد در ساختار جديد ليبي سهم بيشتري را مطالبه كنند. البته مشكل اينجاست كه اين سه قبيله داراي انگيزههاي تجزيهطلبانه هستند زيرا بيش از هويت عربي، به هويت آفريقايي خود پايبندند. موضوع آخر نيز لزوم برقراري سريع آشتي ملي در ليبي است. نخستين گام اين است كه نبايد از موضع برتر و پيروز با طرفداران قذافي كه هنوز در ليبي هستند و اندك هم نيستند، تعامل كرد. جامعه ليبي قبيلهاي است و ظرفيت اهانت و خود برتربيني طرف مقابل را ندارد.