انتظارات بیش از حد والدین از علتهای اصلی دروغگویی کودکان
اگر کودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در صورت تکرار برای رهایی از مجازات به دروغ متوسل میشود، علاوه بر این اگر والدین و مربیان از کودک انتظاراتی داشته باشند که منطبق با توانایی وی نباشد
تاريخ انتشار: شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱۴:۲۰
تيترآنلاين - شنیدن دروغ از افراد بزرگسال اگرچه رایجترین علت برای دروغگویی کودکان است اما عوامل دیگری چون ترس، احساس فشار، حسادت و رقابت، جلب توجه، تخیل کودکانه و داشتن انتظارات و توقعاتی که بیش از توان کودک است، میتواند دلیلی برای بروز چنین رفتارهایی باشد
به طور مثال اگر کودک به سبب راستگویی تنبیه شود، در صورت تکرار برای رهایی از مجازات به دروغ متوسل میشود، علاوه بر این اگر والدین و مربیان از کودک انتظاراتی داشته باشند که منطبق با توانایی وی نباشد در این صورت دروغگویی در کودک تقویت و تشدید خواهد شد. به گفته گیتی اسدی، کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی، اغلب والدین در مقابل سخن دروغ کودک خود سریع جبههگیری میکنند و از مضرات دروغ برای کودک خود میگویند، غافل از اینکه در بیشتر اوقات کودکان با این کار سعی میکنند کاری انجام دهند یا حرفی بزنند که والدین خود را خوشحال کنند.
وی ادامه میدهد: با این نگاه آنها برای اینکه والدین خود را ناراحت یا عصبانی نکنند به دروغ و خلاف واقعیت متوسل میشوند. کودکی که ظرفی را میشکند برای اینکه مورد مواخذه والدین قرار نگیرد و آنها را ناراحت نکند، به عنوان مثال در جواب این سوال که چه کسی این کار را کرده است؟ میگوید من نبودم. به این ترتیب بچهها اولین دروغها را اینگونه شروع میکنند. در چنین مواقعی باید بگوییم، «ببین! این ظرف شکسته است» به جای اینکه بگوییم، «تو ظرف را شکستی؟» زیرا اگر کودک عصبانیت شما را ببیند، ترجیح میدهد واقعیت را نگوید تا مواخذه نشود.
جلب توجه اطرافیان نیز ممکن است دلیلی برای کتمان واقعیت از سوی کودک باشد، به عنوان مثال در صورتی که کودک در خانواده یا مدرسه مورد بیتوجهی اطرافیان قرار گیرد، برای جلب نظر دیگران به گفتن دروغ در زمینههای گوناگون متوسل میشود. به هر حال همانطور که رئیس بخش روانشناسی اطفال بیمارستان شهر میلان میگوید، دروغگویی کودکان در سنین 3 تا 5 سال با دروغگویی بچهها در سنین بالاتر کاملا متفاوت است.
به گفته کاپادونیا، کودکی که هنوز قادر به تشخیص واقعیت از خیال و رویا نیست، برای تجربه احساس شادی و غم به طور واقعی، خود را در دنیای خیالی که خودش آن را ساخته است، قرار میدهد تا آنجا که حتی گاه هنگام تعریف ماجرای مرگ قهرمان ساخته ذهن خود برای دیگران گریه میکند.
از سوی دیگر برخی اوقات نحوه بیان و برخورد والدین و مربیان با کودک وی را به دروغ گفتن وامیدارد یا دروغگویی را به او میآموزد. به طور مثال پدر و مادر یا سایر بزرگسالان مانند پدربزرگ و مادربزرگ به کودکی که مرتکب عمل خلافی شده اصرار میورزند که او این کار را انجام نداده است بلکه دیگری مانند همسایه، دوست یا برخی موجودات خیالی مرتکب این کار شدهاند. در این حالت نیز آنها علاوه بر آنکه کودک را دروغگو بار میآورند به او میآموزند با این کار میتواند از قبول مسؤولیت رفتارهایش بگریزد. يا پدر و مادری که بهراحتی در مقابل کودک دروغ میگویند در واقع آموزش دروغگویی به کودک میدهند و وقتی حرفشان با عملشان تفاوت دارد، نمیتوانند توقع راستگویی از کودک خود داشته باشند
به طور کلی میتوان گفت کودکان معمولا به 3 دلیل دروغ میگویند؛ کودک واقعیت و خیال را درهم میآمیزد و گاه تصورات خود را کاملا واقعی میپندارد. بیشتر اوقات تا 6 یا 7 سالگی، توانایی کودک برای افتراق وقایع واقعی از خیالی کامل نشده، کودک به نوعی تفکر آرزومندانه پسرفت کرده است و بدین طریق با یک واقعیت غیرقابل تحمل انطباق مییابد. به عنوان مثال کودکی که پدرش او و دیگر افراد خانوادهاش را ترک کرده ممکن است داستانهایی درباره اینکه پدرش شماره تلفن وی را نمیداند، بسازد. البته آنها برای فرار از تنبیه یا انتقاد هم دروغ میگویند. کودک ممکن است بداند آنچه میگوید حقیقت ندارد ولی به تدریج خودش هم بخشهایی از آن را باور میکند، گاهی اوقات کودکان باهوشتر بیشتر به دروغگویی پناه میبرند تا تایید والدین را از دست ندهند و از عواقب کار خود فرار کنند.
نداشتن انتظارات بیش از توان کودک نیز از جمله راهکارهای پیشگیری از بروز چنین رفتاری در وی است، زیرا در غیر این صورت، دروغگویی کودک تقویت و تشدید خواهد شد. علت آن ناتوانی وی در عملی کردن خواستههای اطرافیان است، بنابراین او برای جبران این ضعف به گفتن دروغ متوسل میشود.