هميشه دانشمندان يا هنرمندان نبوده اند که با انجام کارهايي که قبلاً کسي آن را انجام نداده و يا با خلق اثري که مشابه آن وجود نداشته، به تاريخ پيوسته باشند. کلاهبرداران هم در تاريخ جايي براي خود دارند:
تاريخ انتشار: سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت ۰۷:۴۸
هميشه دانشمندان يا هنرمندان نبوده اند که با انجام کارهايي که قبلاً کسي آن را انجام نداده و يا با خلق اثري که مشابه آن وجود نداشته، به تاريخ پيوسته باشند. کلاهبرداران هم در تاريخ جايي براي خود دارند: کلاهبردار وطني، مردي که کاخ دادگستري را فروخت، حدود 70 سال پيش در شهريار متولد شد. حسين. ک مردي بي سواد ولي باهوش بود و بي ترديد اگر تحصيلات مناسبي داشت، به يکي از بزرگان ادب و علم کشور تبديل مي شد. اما او از جواني به راهي غير از آن کشيده شد.
حسين.ک با کلاهبرداريهاي کوچک روزگار مي گذراند، اما اين کارها براي مردي با هوش چون او کارهايي کوچک محسوب مي شدند. تا اينکه يک روز طعمه بزرگترين کلاهبرداري خود را در برابر سفارت انگليس شکار کرد؛ دو گردشگر آمريکايي ساده لوح که به دنبال خريد يک هتل در ايران بودند. «حسين» آنها را به دفترش که در خيابان گيشا بود دعوت کرد و در آنجا به آنها پيشنهاد خريد يک ساختمان بزرگ و مجلل را به قيمت بسيار مناسب داد. اين ساختمان، کاخ دادگستري بود که در خيابان خيام قرار داشت و هنوز هم به عنوان ساختمان دادگستري از آن استفاده مي شود. قرار بازديد از کاخ براي فرداي آن روز گذاشته شد و «حسين» همان روز عصر به آنجا رفت و با تطميع اتاقدار وزير وقت دادگستري، دفتر کار وزير را براي مدت يک ساعت اجاره کرد. فرداي آن روز پيش از آمدن مشتريها، 200 جفت دمپايي پلاستيکي تهيه کرد و جلوي در اتاقهاي کاخ که يک ساختمان اداري محسوب مي شد و در آن ساعت خالي بود، گذاشت. به اتاق وزير رفت و منتظر شکارهايش شد. آمريکايي ها سروقت آمدند و «حسين» به عنوان صاحب آن عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و وقتي مشتريها درخواست ديدن داخل اتاقها را داشتند، به بهانه بودن مسافران و با نشان دادن دمپايي ها، آنها را منصرف مي کرد.
مشتريان ساختمان را پسنديدند و به پول رايج آن زمان 500 هزار تومان به «حسين» پرداخت کردند و خوشحال از اين معامله پرسود، براي تحويل ساختمان 10 روز ديگر مراجعه کردند.
اما همان جا بود که فهميدند چه کلاه بزرگي سرشان رفته است. «حسين» همان روز معامله، به مصر فرار کرد و پس از چند ماه زندگي در آنجا، به ايران بازگشت. اما در ايران بازداشت و به زندان محکوم شد و چند سال بعد از وقوع انقلاب اسلامي فوت کرد.«حسين» يک کلاهبردار ذاتي بود، حتي در زندان! او تلويزيون زندان را به يکي از زندانيان به قيمت 100 تومان فروخت و وقتي آن زنداني پس از آزادي تلويزيون را زير بغل زد و مي خواست آن را با خود ببرد، فهميده بود که چه کلاهي سرش رفته و مضحکه بقيه شده است !