موضعگیریهای اخیر دولتمردان مسکو به ویژه سخنان اخیر دمیتری مدویدیف در خصوص نزدیک بودن آستانه دستیابی ایران به سلاح هستهای، اسباب تعجب بسیاری را فرآهم آورد.
تاريخ انتشار: شنبه ۲۶ تير ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۳۴
تيترآنلاين - سايت ايراس گفتگويي با آقاي بهشتي پور ، كارشناس مسائل روسيه در خصوص تحولات در روابط ايران و روسيه ترتيب داده است كه نظر خوانندگان را به اين گفتگو جلب مي نماييم.
مقدمه : مرور تحولات در روابط ایران و روسیه گواه آن است که از زمان به قدرت رسید مدویدیف در کاخ کرملین روابط تهران و مسکو با فرودهای مختلفی مواجه شده و در مقطع حاضر زمستان واقعی بر روابط دو کشور حاکم شده است. هرچند مقامات کرملین تا پیش از این، با تأکید بر مزیتهای رابطه با ایران در انتقاد از سیاست خارجی تهران و اشاره به برنامة هستهای ایران جانب احتیاط را مراعات میکردند، اما موضعگیریهای اخیر دولتمردان مسکو به ویژه سخنان اخیر دمیتری مدویدیف در خصوص نزدیک بودن آستانه دستیابی ایران به سلاح هستهای، اسباب تعجب بسیاری را فرآهم آورد. هرچند او و سایر مقامات کرملین بر انطباق این موضعگیریها با راستای منافع روسیه تأکید دارند، اما بسیاری در ایران واشنگتن و مزایای وسوسهانگیز آن به مسکو برای کاهش سطح روابط با تهران و همراهی بیشتر با فشارهای آن علیه ایران را در این تغییر موضع حائز تأثیر میدانند. به این اعتبار، مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) برای تدقیق هرچه بیشتر این موضوع، چرایی سختشدن مواضع روسیه در قبال ایران و روند آتی روابط گفتگویی را با آقای حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل روسیه ترتیب داده که در ادامه مشروح آن از نظر میگذرد؛
آقای بهشتی پور، موضعگيري بيسابقة آقاي مدويديف در خصوص مسئلة هستهاي ايران و تأكيد وي بر اينكه ايران به زودي به بمب اتم دست خواهد يافت، را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ اين اظهارات هم به لحاظ ميزان صراحت و هم از جهت سطح مقامي كه اين سخنان از او صادر شد، بيسابقه به شمار ميرود، چرا كه رئيسجمهور روسيه، عاليترين مقام اين كشور است. اتخاذ چنين موضعي از سوی او نشان دهنده تغییرات قابل توجه در سیاستهای روسیه درباره پرونده هستهاي ایران محسوب می شود. زیرا تا كنون هيچ مقام روسي به اين صراحت با تبليغات اسراییل و رسانههاي غربي در مورد فعالیت های صلح آمیز هستهای ايران هم زبان نشده بود. لذا به واسطة همين صراحت و سطح مقام روسی بود كه اين اظهارات مورد توجه اکثر رسانهها و محافل داخلي و بينالمللي قرار گرفت.
علت اصلي اين موضعگيري را كه پيشتر نيز در قالب موافقت مسكو با قطعنامة چهارم تحريم عليه ايران علنی شد، در چه ميدانيد؟ به نظر ميرسد موضعگيري رئیس جمهور روسیه ادامة حركتي است كه روسها از ژانوية 2010 در پيش گرفتهاند. به اين تاريخ اشاره ميكنم، چرا كه رئيسجمهور جديد امريكا از اين تاريخ رياستجمهوري خود را به صورت رسمي آغاز كرد. اوباما همان طور كه پيشترتأكيد كرده بود، از همان ابتدا سعي كرد به تعريف و سطح جديدي از مناسبات با روسيه دست يابد. از همين تاريخ روسيه و امريكا وارد مناسبات جديدي شدند. حال اينكه چرا دراين مقطع خاص آقاي مدويديف به موضعگيري عليه برنامة هستهاي ايران مبادرت كرده، به نظر ميرسد متأثر از دو علت باشد. علت اول اينكه، روسيه به اين نتيجه رسيده كه نميتواند جلوي غنيسازي اورانيوم در ايران را بگيرد و ادامه غنيسازي در ايران ازدو بْعد براي اين كشور ايجاد نگراني ميكند. اول اينكه روسيه ممكن است يك مشتري خوب در زمينة سوخت هستهاي را از دست بدهد، چون تأكيد ايران بر غنيسازي در داخل ایران است. این امکان به ایران اطمینان لارم را می دهد تا در تامین سوخت برای تولید برق هستهاي خودکفا شود. بر این اساس قدرت چانهزني ایران در مناسبات با روسيه و غرب افزايش خواهد یافت. در اين شرايط، ايران با با اعتماد به نفس بيشتري ميتواند چرخه سوخت هستهاي خود را توسعه دهد. بنابراين، در شرايطي كه ايران همچنان بر ادامه غنيسازي اورانيوم اصرار میکند، روسها نسبت به از دست دادن يك مشتري خوب نگران هستند. نگراني دوم روسها اين است كه از ديد آنها هر كشوري كه بتواند غنيسازي اورانيوم انجام دهد، بالقوه ميتواند بمب هستهاي نيز توليد كند. بديهي است كه روسها به هيچ وجه موافق دستيابي ايران به سلاح هستهاي نيستند. اما آنها نمی گویند ساختن بمب هستهاي برای کشوری که ميتوانداند غنی سازی اورانیوم کند امکان پذیراست، ولی نگهداری امن بمب هستهاي به دانش بالاتری نیاز دارد ضمن آنکه بکار بردن بمب هستهاي در زمان و مکان مورد نظر، به دانش بسیار پیشرفته تری نیاز دارد. بنابراین صِرف برخورداری از چرخه سوخت هستهاي نميتوانداند تامین کننده ساخت بمب هستهاي بصورت امن باشد. در اين ميان، هرچند ايران تلاش براي دستيابي به بمب هستهاي را به تكرار رد كرده، اما به نظر ميرسد مسكو زير تأثير تبلغات غرب و اسرائيل، نگرانيهايی که از پيش نیز داشته را در شرايط فعلي علني كرده است. اما بايد ديد كه در شرايط فعلي اساساً ابراز نگراني روسها وجاهت دارد يا خير؟ به نظر من به هيچ وجه جاي نگراني نيست. چرا كه ايران نه برنامهاي براي ساخت بمب اتم دارد و نه اينكه داشتن بمب اتم ميتوانداند تامین کننده منافع ملی ایران باشد. باید توجه داشت به فرض اينكه ايران 10 بمب اتم هم تولید کند، اين مسئله نه تنها توازن قدرت در منطقه را به نفع ایران به هم نميزند، بلكه مشكلات ايران را هم افزايش ميدهد. چرا که داشتن بمب اتم در شرايط فعلي توان بازدارندگي نيز ايجاد نمیكند. افزون بر اين مقامات و سياستگذاران هستهاي ايران به تکرار وجود اهداف نظامی در برنامة هستهای ایران را رد کرده و به ويژه مقام معظم رهبري به صراحت بهكارگيري بمب هستهاي را حرام دانستهاند. لذا ميتوان اين نگرانيها را بيمورد دانست، اما نميتوان منكر شد كه اين نگرانيها در طرف روسیه وجود دارد عامل دومی را که در تحلیل دلایل موضع گیری ناشیانه مدویدیف باید در نظر داشت؛ تاثیر تحولی است که در مناسبات روسیه و آمريكا بوجود آمده است. روسیه و آمریکا تصمیم گرفته اند برای کاهش مشکلات خود نقاط اختلاف و نقاط اشتراک را ازهم تفکیک کنند و با تکیه بر نقاط قابل مذاکره اختلاف های خود را حل و فصل نمایند. بر این اساس اقدام به تعیین نقاط اختلاف و اشتراك کرده اند. موضوعات و مسائلی چون سپردفاع موشكي و گسترش ناتو به شرق (به ویژه به اكراين و گرجستان)، موضوع پيمان آزمایش های هستهاي موسوم به سی.تی.بی.تی و بحث پيمان منع آزمايشهاي موشكي («ايبيام») همچنان مورد اختلاف مسكو و واشنگتن است و دو طرف به این امر اعتراف دارند، اما همزمان طرفين درخصوص برخي مسائل از جمله همكاري در زمينه افغانستان به توافق رسیدهاند. در این موضوع روسها در اولين گام به امريكاييها اجازه دادند آمریکایی ها برای ارسال محمولات خود به افغانستان از حريم هوایی اين كشور حتي براي نقل و انتقالات نظامي استفاده كنند. روسيه به اين اقدام مبادرت كرد تا از اين طريق وانشگتن را به همكاري بيشتر با مسكو ترغيب نمايد در اين ميان، يكي از مهمترين اختلافات روسيه و امريكا موضوع ايران و از جمله پرونده هستهاي آن بود. در اين مدت روسها تلاش ميكردند به نوعي با تعديل مواضع امريكاييها بدون اينكه بخواهند رودررو با آنها قرار گيرند، اختلافنظر خود را با آمريكا در این خصوص نشان دهند. تا بهره برداری لازم را در مناسبات با تهران داشته باشند. اما دريك سال اخير روسيه براي جلب نظر امريكا در مواضع خود در قبال ايران تجديدنظر كرده و در اين مورد همراهي بيشتري با غرب ازخود نشان ميدهد. در ادامه اين سیاست است كه مسکو در يك سال اخير مواضع متعددي در مخالفت با فعاليتهاي صلحآميز ايران در پيش گرفته و با مشاركت در سیاستهای ضدایرانی واشنگتن، دقيقاً به عنوان دنباله رو آمریکا عمل كرده است. هرچند در اين ميان روسها در زمان صدور برخي قطعنامههاي تحريمی علیه ایران، برای حفظ منافع خود به چانهزنيهای محدود پرداخته اند. از جمله در قطعنامه 1929 تحریم در حوزة انرژي ایران را به درخواست روسيه و چین حذف كردند. با توجه به مجموعة این شرايط است که آقاي مدويديف و سایر مسئولین روسی هرچند وقت يك بار چنين مواضعي اتخاذ می كنند. به نظر من جا دارد كه ايران حتماً برخورد مناسب و قاطعي با اين گونه موضعگيريها داشته باشد. حداقل اينكه باید سفير روسيه به وزارت امور خارجه فراخوانده می شد.
برخي بر اين باروند كه امريكا با ارائة مزاياي وسوسهانگيز، عامل اصلي تيره شدن روابط تهران و مسكو بوده است. از جمله اين موضعگيريها ميتوان به واكنش آقاي بروجردي، رئيس كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي مجلس به سخنان مدویدیف اشاره كرد كه تصريح كرد؛ «مدويديف نيابد فريب امريكا را بخورد». ديدگاه شما در اين خصوص چيست؟ در اين كه امريكاييها در سیاست خارجی خود با سایر کشورها فريبكار هستند، شكي نيست. در اينكه آنها تلاش ميكنند تا منافع خود را تأمين كنند نيز ترديدي نيست. اما اينكه واقعاً روسها به واسطة فريب امريكا چنين مواضعي را اتخاذ ميكنند، من با اين ديدگاه موافق نيستم. از ديد من روسها تلاش دارند به تعريفي جديد در مناسبات خود با امريكا برسند و به تبع آن تلاش دارند تا به تعريف جديدي از روابط خود با تهران نیز دست يابند. اما اگر بخواهيم مواضع روسيه را از منظري واقعبینانه ارزيابي كنيم، بايد به این مهم توجه کرد كه اگر روسيه بر اساس منافع ملي خود عمل كند اشكالي ندارد، چرا كه همه كشورها هميشه این اصل را در سیاست خارجی خود مطمحنظر دارند. اما اينكه يك كشور منافع بلندمدت ملي خود را فداي منافع كوتاه مدت خود كند، اين مسئله واجد اشكال اساسي است و هماكنون اين اشكال بر سياست خارجي روسيه وارد است. اگر بخواهيم دقيقتر اين وضعيت را توضيح دهيم، ميتوان اظهارات آقاي مدويديف و رفتارهاي سياست خارجي وي در يك سال اخير را با روندهاي جاري در دورة يلتسين تشبيه كرد. بر این اساس، به نظرميرسد آقاي مدويديف در حال بازگشت به تجریه شکست خورده يلتسين است. آقاي يلتسين افرادي را در كنار خود از جمله گايدار، نخست وزیر سابق داشت كه از جمله يهوديان روسيه و از مدافعان اصلي منافع رژيم صهيونيستي در روسيه بودند. همچنان كه پس از مرگ گایدار، آقاي چوبايس در حال حاضر چنين نقشي را ايفا ميكند و در گذشته به نوع دیگری ایفا میکرده است. در آن دوره يلتسين به غرب اعتماد كرد و همة تخممرغهاي روسيه را در سبد اتحادية اروپا و امريكا قرار داد. اما نتيجه اين روند اين بود كه زماني كه او در سال 2000 دولت را به پوتين واگذار کرد، كشوري ورشكسته به پوتين تحويل شد. جريانات جاری در چچن را به خوبی به ياد داريم، هماكنون نيز نهادهاي اطلاعاتي روسيه به این امر اعتراف دارند که سرشاخه های حمایت از جدایی طلبی در روسیه به سياستها و روندهاي جاري در غرب مربوط بود و از طريق مشكلات زيادي براي روسيه ايجاد مي کردند. افزون بر اين بايد ياد آور شد كه پس از فروپاشی شوروی، غرب انواع و اقسام تئوريها و فرضیهها را براي آینده روسيه طراحي و تأكيد کرده كه نتیجه همه آنها این است که نميتوان به روسيه اعتماد كرد. از جمله برژینسکی می گوید بايد همان سناریویی كه در مورد شوروي به اجرا در آمد در مورد روسيه نيز اجرا شود و روسيه 17 ميليون كیلومتري به 20 كشور تجزيه شود. اشاره به بیست جمهوری خودمختاری است که در حال حاضر در روسیه وجود دارد. اين ديدگاه و استراتژي سنتي امريكا است. با این ملاحظه، آقاي يلتسين در آن دوره اين اشتباه بزرگ را كرد و بر این تصور بود که از طريق اتكاء به همكاري با غرب ميتواند نسبت به جلب سرمايه و تكونولوژي غربي مبادرت كرده و از اين طريق تحولي بزرك در اقتصاد روسيه ايجاد نمايد. اما نتيجه اين سیاست اين شد كه يك عده فرصتطلب از جمله برزوفسكي، آبراموويچ، گوزينسكي و... با استفاده از فرصت پيش آمده الیگارشی مالی را بوجود آوردند که مثل زالو خون اقتصاد روسيه را مکیدند و همان طور كه اشاره كردم وضعيت به گونهاي شد كه زماني كه يلتسين درسال 2000 دولت را به پوتين تحويل داد، روسيه در آستانه يك فروپاشی اقتصادی بود. در این مقطع ارزش روبل به نحو قابل ملاحظهاي كاهش يافته و ساير شاخصهاي اقتصادي روسیه نيز در وضعيت اسفناكي قرار داشتند. حال همان سياست را به شكل جديدي آقاي مدويديف در پيش گرفته و اميدوار است كه به عنوان مثال با رفتن به «سيليكان وَلي» واقع در ایالت کالیفرنیای آمریکا بتواند موجي از سرمايه و تكنولوژي امريكا را به روسيه جلب كرده و اقتصاد روسيه را از اين طريق نجات دهد. به نظر من اين ايدههای تخليي مشکلات زیادی را برای مدويدیف ایجاد خواهد کرد و اينجاست كه من تأكيد دارم منافع كوتاه مدت به منافع بلندمدت ترجيح داده شده است. يعني علاوه بر اينكه اتکاء به غرب و امريكا در سطح داخلي به نفع روسيه نیست، در سطح خارجي نيز تکیة همهجانبه به غرب منافع مورد انتظار کرملین را محقق نخواهد کرد. به عنوان مثال در سفر اخير هيلاري كلينتون به گرجستان شاهد بودیم كه وي از روسيه به عنوان يك "اشغالگر" ياد كرد و اين ماهيت سياست امريكا است.
برخي از تحليلگران در كشورمان با تأكيد بر وجود دو دستگي در كرملين در خصوص نحوة تعامل با ايران، بر اين باورند كه مواضع سختگيرانة اخير روسيه در قبال ايران ناشي از نوع و نحوة نگرش مدويديف به ايران بوده و اين ديدگاه با ديدگاههاي پوتين متفاوت است؟ شما با اين ايده موافقيد يا اينكه اين مواضع را حاصل ديدگاهي مشترك و يك جمعبندي كلي در كرملين در مورد ايران ميدانيد؟ من علاقهمندم كه پاسخ سوال شما بله باشد، اما متاسفانه اين طور نيست. پرواضح است آقاي پوتين و مدويديف مثل هر انسان دیگر نظر خاص خود را داشته و در خصوص برخی مسائل با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند. با این ملاحظه، هرچند این پوتين بود که مدويديف را رشد داده و با نظر او بود که مدویدیف به مقام ریاستجمهوری رسید، اما در دو سال گذشته مدویدیف در برخی موارد به صراحت از سياستهاي پوتین انتقاد كرده و از جمله درسخنراني خود در نشست مشترك دوما و شورای فدراسیون سياستهاي اقتصادي پوتین را به باد انتقاد گرفت. با این وجود، متأسفانه هيچ قرائن و شواهدي مشهودی وجود ندارد كه نشان دهد بين آقاي پوتين و مدويديف درباره ايران اختلافنظر وجود داشته باشد. شاخصههايي براي اثبات وجود اختلاف بين پوتين و مدويديف در مسائل كلي اقتصادي و سياستگذاري كلان روسيه وجود دارد، اما همان طور که اشاره شد در مورد ايران متأسفم كه بگويم هيچ مستندي دال بر وجود اختلاف بین آنها وجود ندارد. بنابراین، اين گونه نيست كه موضعگیری اخیر مدویدیف در مورد برنامة هستهای ایران بهرغم مخالفت جدي پوتين عنوان شده باشد. آنها تقسيم كاري كردهاند و با هم كار ميكنند.
هرچند برخي نخبگان در ايران با خوشبيني نسبت به رابطه با روسيه بر عدم وجود چالش گسترده در اين روابط تأكيد دارند، اما با عنايت به موضعگيري اخیر مدویدیف در خصوص برنامة هستهای ایران و رأي مثبت مسكو به قطعنامة چهارم تحريم عليه تهران، آيا ميتوان از روابط كنوني ايران و روسيه به «زمستان» يا «ركود» تعبير كرد؟ شما به ضرورت فراخوانی سفیر روسیه به وزارت خارجه اشاره کردید، آیا این اقدام نمیتواند نشانهای از ناخرسندی گسترده در روابط دو کشور باشد؟ اولا فراخواني سفير در روابط ديپلماتيك یک عرف واقدامی برای بيان اعتراض است. به نظر من نبايد بيان اظهارات آقای مدویدیف در خصوص برنامة هستهای ایران عادي تلقي شود و نبايد مسئولين روسيه تصور كنند كه ميتوانند درباره ايران با هر ادبياتي صحبت كنند. آنها بايد بدانند كه بكارگيري ادبيات مبتنی بر دروغ بافی، هزينهاي دارد و يكي از كمترين هزينههاي آن فراخواني سفير روسيه است. در عين حالی كه روابط بين دو كشور ميتواند عادي باشد، اما به نظر من اين تعامل بايد به گونهاي باشد كه تا هرنوع اظهارمنفی از جمله موضعگیری اخیر مدویدیف باب نشود. چرا که اگر چنين شود، " نتایج اين گونه مسائل را در آینده نمیتوان به راحتی مدیریت كرد." در خصوص چگونگی روابط میان تهران و مسکو نیز به نظر من ميتوان این روابط را به "زمستان هستهاي" تشبيه كرد. "زمستان هستهاي" كنايهای هم به سياستهاي هستهاي دو كشور و هم به وضعيتي است كه بعد از انفجار هستهاي در طبيعت به وجود ميآيد. در واقع، متاسفانه هم اكنون شاهد روابط كاملا سرد ميان ايران و روسيه هستيم. سفر وزير نفت ايران به روسيه اقدام بسيار خوبي است كه نشان ميدهد ايران زمينههايي را براي همكاري با روسيه دارد. من مجددا تاكيد ميكنم كه برخورد ما با روسيه نبايد مانند برخورد با آمريكا باشد. ما بايد با روسيه روابطی بر اساس اصل حسن همجواري داشته باشيم، اما در عين حال متناسب با رفتار روسيه بايد مقابله به مثل شود و اين حق ايران است.
شما در موضعگيريهاي قبلي خود بر ضرورت بازبيني روابط با روسيه از منظري مثبت و با هدف برساخت تعاملي مثبت و برابر تأكيد كرده بوديد. با عنايت به شرايط فعلي آيا زمينه را براي چنين اقدامي مناسب ميبينيد؟ توصية شما به سياستگذران خارجي كشورمان در خصوص چگونگي تعاملات آتي با روسيه چيست؟ آیا سفر اخیر وزیر نفت ایران به روسیه میتوانست به نشانة اعتراض به تعویق بیفتد؟ به نظر من در روابط با روسيه نبايد دچار احساسات و روزمرگي شد. نگاه ما به روسیه بايد نگاهی استراتژيك و بلندمدت باشد. ما مناسبات استراتژيك با روسيه نداريم، اما نگاه ما به نوع رابطه با این کشور میتواند استراتژيك باشد و باید توجه داشت که بین روابط استراتژیک با یک کشور و نگاه استراتژیک به رابطه با یک کشور تفاوتهای اساسی وجود دارد که جای بحث آن در اینجا نیست. به نظر من در مناسبات با روسيه بايد دو مسير جدا از هم دنبال شود. در مسير اول بايد هزينه همكاري نكردن با ايران را براي روسيه بالا برد و اين امر هم ايجابي است و هم سلبي. در بخش ايجابي مثل كاري كه وزير نفت انجام داده، باید نشان داد که روسيه و ايران در زمينه نفت و گاز ميتوانند همكار بسيار خوبي براي هم باشند و همكاري را در زمينه مبادله نفت و گاز، سرمايهگذاري در منابع يكديگر، اكتشاف و همچنين انتقال و مسيرهاي مختلف میتواند افزايش یابد. اگر چه روسيه در بعضي از مسيرهاي انتقال انرژی رقيب ايران است، ولي اين رقابت ميتواند به همكاري تبديل شود و هيچ تعارضي با هم ندارند، همچنانکه در مناسبات روسیه و ترکیه اتفاق افتاده است. كريدور شمال جنوب سالهاست كه دنبال ميشود و به نظر من ميتوان آن را فعال ساخت، باید بصورت جدي و عملياتي در این مسیر کار کرد. اما در موارد سلبي وارد جزئیات نمی شوم چرا که می دانم روس ها به خوبي ميدانند كه ايران امكانات متعددی در آسیای مرکزی و قفقاز و خاورمیانه دارد تا هزينه ندیده گرفتن منافع خود را برای روسیه افزايش دهد. راه حل دوم برای ایجاد یا افزایش انگیزه برای روسیه در مناسباتشان با ایران، توجه ويژه به سایر کشورها است. ایران ميتوانداند در همان حالی که با روسیه کار می کند به روسیه نشان دهد در دوران رقابتی کنونی ایران قادر است قاعده بازی را تغییر دهد و به سمتي برود كه روابط جديدي را با سایر کشورها از جمله هند، ژاپن، اتحاديه اروپا و حتی آمریکا برقرار نماید. سفر اخير آقاي متكي به پرتقال و اسپانيا اقدام خوبي در همین راستا است و بايد در زمينههاي ديگر نيز دنبال شود. روسيه بايد بداند كه ايران در زمان مناسب حتي ميتواند با آمريكا نیز مناسبات حساب شده داشته باشد و اين گونه نيست كه فقط روسها بتوانند با كارت آمريكا در مقابل ایران بازي كنند. آنها باید بدانند که مشكلات موجود در مناسبات ايران با آمريكا هميشگي نخواهد بود و ممكن است این مناسبات وضعيت بهتري پيدا كند. بنابراين دیپلماسی ایران بايد تلاش کند تا زمينههاي ديگر همکاری را با روسیه و سایر کشور ها بصورت هم زمان جستجو کند. تا روسيه پي ببرد كه در عرصة رقابت آینده، موقعيت خود را از دست ميدهد و از گردونه همكاري با ايران عقب خواهد ماند. تنظیم: علیرضا نوری