آمارهايي كه معمولا، به دليل كمبود وقت بيان نميشود
يكي از آمارهايي كه رئيس جمهوري محترم در ضيافت افطار رهبري اعلام كرد كاهش رشد واردات طي سالهاي اخير به سالانه 3/9 درصد بود. عجالتاً به اين كاري نداريم كه آمار فوقالذكر از آنجا كه ...
تاريخ انتشار: دوشنبه ۱۵ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۱۱:۵۱
نويسنده : عليرضا خاني
تيترآنلاين - يكي از آمارهايي كه رئيس جمهوري محترم در ضيافت افطار رهبري اعلام كرد كاهش رشد واردات طي سالهاي اخير به سالانه 3/9 درصد بود. عجالتاً به اين كاري نداريم كه آمار فوقالذكر از آنجا كه آمار رسمي است، واردات قاچاق را نشان نميدهد و چنانچه آن نيز به حساب آيد يقيناً عدد بزرگتري به دست خواهد آمد. منتهي معيار هميشه آمار رسمي است، درستش هم همين است، چرا كه آمار غيررسمي مبتني بر حدس و تخمين است و براساس تخمين نميتوان چيزي را اثبات يا رد كرد. اما شكافتن معناي همين آمار رسمي نتايج شگفتي در پي خواهد داشت. تصور كنيد طي سالهاي اخير ـ باز هم طبق آمار رسمي ـ رشد سالانه جمعيت كشور حدود 3/1 درصد بوده است چنانچه رشد واردات هم همين عدد بود، معنايش اين ميشد كه ميزان واردات به ازاي هر نفر از جمعيت كشور ثابت بوده است،اما عدد 3/9 درصد بيش از 7 برابر رشد جمعيت است. بنابراين دو حالت بيشتر وجود ندارد.
1ـ هر سال، هر ايراني 8 درصد (تفاوت 3/9 درصد و 3/1 درصد) بيشتر از سال قبل كالاي خارجي مصرف ميكند كه اين عدد به خودي خود عدد وحشتناكي است. از آنجا كه اين آمار هر ساله بطور تصاعدي افزوده ميشود، معنايش اين است كه طي 10 سال ميزان وابستگي هر ايراني به كالاهاي خارجي 2 برابر ميشود.
2ـ چنانچه فرضيه اول درست نباشد، بايد پذيرفت كه به همين ميزان از توليدات داخلي كم ميشود و كالاهاي خارجي جاي آن را ميگيرد. ملاحظه ميكنيدكه در هر دو صورت، نتيجه غمانگيزي حاصل ميشود. هرچند رئيس جمهوري محترم، در مجموع آمارهاي ارائه شده، احتمالاً به دليل ضيق وقت آمارهايي را ارائه ندادكه نشان ميدهد طي سالهاي اخير ايران اولين واردكننده فولاد، دومين واردكننده شكر، سومين واردكننده اسباببازي و چهارمين واردكننده لوازم آرايش در جهان و سومين واردكننده بزرگ همه كالاها در خاورميانه بوده است. برخي از اين اقلام در آمار رسمي قابل رؤيت است و برخي علاوه بر آمار، با مشاهده ميداني در ميادين و خيابانها، قابل حدس.
مثلاً طي 2 روز اخير كه به روستايي پناه برده بودم، بر خلاف قبلترها كه ميوه را از باغدار ميخريديم، ميوه را از مغازهدار خريديم كه البته خارجي بود واگر ايراني بود تعجبمان برانگيخته ميشد. در آن روستا كه قبلاً تخممرغ محلي و نان خانگي و ميوه درخت خودي داشت ديگر هيچ كدام از اقلام سهگانه فوقالذكر يافت نشد.
اين را نگفتم كه ترديد ايجاد كنم در آمار رئيس جمهوري محترم كه گفت «طي سالهاي اخير توليد محصولات كشاورزي از سالانه 87 ميليون تن به سالانه 107 ميليون تن رسيده است» نه، واقعاً چه بسا در بقيه جاها اوضاع برعكس باشد و يك نقطه يا دو نقطه را نميتوان به كل تعميم داد. اما شايد اكنون واقعبينانهتر بتوانيم ميزان توسعهيافتگي خود را ـ فارغ از آمارهاي بيان شده و آمارهايي كه معمولا، به دليل كمبود وقت بيان نميشود ـ برانداز كنيم.