سیمین با وجود اینکه همواره در کنار جلال بود اما هیچیک از آنها بر نحوه نگارش و قلم هم تاثیر نگذاشتند و هر یک شیوه خاص خودشان را داشتند
تاريخ انتشار: شنبه ۱۵ تير ۱۳۹۲ ساعت ۲۱:۲۷
غلامرضا امامی گفت: سیمین همواره در آثارش تصویر واقعی از خودش را ارائه میکرد و دکان دو نبش باز نکرده بود. به گزارش برنا،مراسم رونمایی از کتاب «بیسرو سیمین» در منزل سیمین دانشور برگزار شد.
برای من رفتن به خانه جلال و سیمین مانند سفر کردن به برههای از تاریخ بود چون این خانه مکانی بود که در آن شاهکارهای بزرگی به رشته تحریر در آمده بود و سیمین دانشور احتمالا در حالی که از پشت پنجره اتاقش به حوض زیبا و کوچکی در حیاطش قرار گرفته بود، نگاه میکرد و کاراکترهای رمانهای همچون «سووشون» را خلق میکرد شکی نداشتم که هر آجر این خانه خاطرات بسیاری را در دلش به یادگار دارد از قبل خوانده بودم که جلال این خانه را در غیاب سیمین و سفر او به آمریکا با عشق و علاقه خودش ساخته، و آجر به آجر آن را بنا نهاده است و به همین خاطر علاقه ویژهای به آن داشت.قسمت نبود در زمان حیات مرحوم دانشور به خانه ایشان بروم اما رونمایی از کتاب «سرو بی سیمین» نوشته سید جواد میرهاشمی بهانهای شد تا به اتفاق خانواده سیمین دانشور و دوستداران ادبیات به منزل ایشان که قرار است به موزه ای تبدیل شود برویم.
سیمین دانشور، دکان دو نبش باز نکرده بود در ابتدای این برنامه غلامرضا امامی مترجم زبان ایتالیایی با بیان این مطلب که خانه سیمین و جلال به همت خواهر او، ویکتوریا دانشور و همسرش پرویز فرجام مرمت شد گفت: امیدوارم این خانه به موزه تبدیل شود تا از این طریق اهالی فرهنگ و هنر بتوانند از این مکان دیدن کنند و این خانه بهانهای برای اتفاقهای خوب ادبی شود.
وی اضافه کرد:در روز قلم فرصت خوبی است که به سیمین آل قلم پرداخته شود. کتاب «بیسرو سیمین» مجموعه ای از مصاحبههای تصویری است که قرار بود در یک مستند به کارگردانی میرهاشمی ارائه شود اما به دلیل کمبود بودجه این اثر نتوانست تاکنون روانه بازار شود و در این میان یک ناشر با نام منصوره مراتنیا تصمیم گرفت بخشی از مصاحبههای که در این مستند صورت گرفته است را در قالب یک کتاب ارائه کند که امیدوارم مورد توجه اهل فرهنگ قرار گیرد.
امامی تصریح کرد: از زمانی که با این خانه آشنا شدم سیمین برایم مظهر جمال است و بیهوده نبود که او سالها زیباشناسی را در دانشگاه تدریس میکرد جلال هم مانند نامش مظهر جلال است و هر دوی آنها اسمهای با مسمایی داشتند. شاید روابط آنها از یک جایی به بعد به ان شکلی که در ذهنها وجود دارد عاشقانه نبود اما هر دوی آنها تا پایان عمر به ازدواجشان وفادار بودند و گواه آن حلقهای بود که تا اخر عمر در دست سیمین قرار داشت و او برای آن حرمت زیادی قائل بود.
او اضافه کرد:او در 44 سالگی کتابی کم نظیر «سووشون» را خلق کرد و در میان عام مردم به شهرت رسید. سیمین همواره در آثارش تصویر واقعی از خودش را ارائه میکرد و دکان دو نبش باز نکرده بود . سیمین زیبا زیست و جهان را زیبا میدید و زیبا مرد و به سوگندی که به قلم خورده بود وفادار ماند.
وی اظهار داشت: سیمین با وجود اینکه همواره در کنار جلال بود اما هیچیک از آنها بر نحوه نگارش و قلم هم تاثیر نگذاشتند و هر یک شیوه خاص خودشان را داشتند هر چند که در پایان و قبل از هر کس دیگری آثار همدیگر را مطالعه میکردند. شرط اول ازدواج او با جلال این بود که نام خانوادگیاش همچنان دانشور بماند و با این نام قلمفرسایی کند.
این مترجم در پایان گفت: آخرین خاطره من راجع به مرحوم دانشور به اواخر عمر ایشان باز میگردد، هیچگاه یادم نمیرود که نزدیک عید خواهر مرحوم دانشور با من تماس گرفتند و گفتند: سیمین به رسم هر ساله شیرینیهای محلی شیراز را تهیه کرده و قصد دارد آن را برای دوستان آشنایان بفرستد و یکی از افرادی که انتخاب کرده شما هستید. فردای آن روز وقتی شیرینیها به دستم رسید و برای عرض تشکر با منزل ایشان تماس گرفتم متوجه شدم ایشان فوت کردهاند، اما مرگشان باعث فراموشیشان نشد، بلکه سیمین به واسطه مهربانیاش جاودانه شد.
امیدوارم خانه سیمین همیشه خانه فرهنگ و هنر باشد در ادامه خواهر مرحوم دانشور ویکتوریا در حالی که به سختی راه میرفت ضمن خوش آمد گویی به حضار گفت: امیدوارم این خانه همیشه خانه فرهنگ و هنر باشد و شاگردان خواهرم در کنار سایر دوستداران هنر به این مکان رجوع کنند و دست به خلق آثار ماندگار بزنند . خوشبختانه آنها دانشجویان خواهرم همگی به افراد با سواد بدل شدهاند و گاهی از اینکه میبینم خواهرم تا چه حد با سواد بوده است گریهام می گیرد و به وجود او افتخار میکنم.
هفت سین بیسرو سیمین بعد از سخنرانی کوتاه ویکتوریا دانشور، حسن نیکبخت شاعری که نام کتاب برگفته از شعر او در رسای سیمین به صحبت پرداخت و با خواندن این شعر صحبتهایش را شروع کرد: هفت سین بی سرو سیمین داغدار است / ای خدا با بگو این هم بهار است
او ادامه داد : در حالی از فوت مرحوم دانشور مطلع شدم که از اولین سالگرد مرحوم افشار باز میگشتم پرواز ایشان من را به شدت متاثر کرد و به برای ادای دین به ایشان این غزل را سرودم و در آن از نام چهار کتاب ایشان بهره بردم. سیمین و جلال همواره در کنار هم بودند.
جلال به شان سیمین باور داشت با پایان رسیدن صحبتهای حسن نیکبخت نوبت به دکتر جواد مجابی نویسنده، شاعر و نقاش رسید او ضمن تشکر از حضور اهالی هنر، ناشر و نویسنده کتاب گفت: امیدوارم در روز قلم که روز بزرگی در تاریخ ایران به شمار میرود، سانسور و ممیزیها کم شده و اجازه رشد و خلاقیت به نویسندهها داده شود.
او اضافه کرد: من همواره به جلال و همسرش سیمین ارادت ویژهای داشتم سنتی که این زن و شوهر داشتند این بود که همواره در کنار هم در مجامع ادبی ظاهر میشدند در آن مقطع مرسوم نبود که اهالی هنر به اتفاق همسرانشان به جایی بروند اما جلال سنتشکنی کرده بود و همه جا در کنار سیمین قرار میگرفت و دوست داشت او در مجامع مختلف در کنارش قرار داشته باشد. این موضوع نشان دهنده شان سیمین در ذهن جلال بود.
مجابی در ادامه به ذکر خاطرهای از مرحوم جلال آل احمد پرداخت و گفت: در سال 47 من در روزنامه اطلاعات کار میکردم در آن مقطع چون این روزنامه متعلق به دولت بود و من تمایلی برای درج نامم در آن نداشتم، یکسال با اسم مستعاره مطلب در آن مینوشتم تا اینکه یک روز در کافه «فیروز» با جلال قرار داشتم. در آن دیدار او را از دغدغه ذهنیام مطلع کردم دوست دارم در زمینه روزنامهنگاری تجربه داشته باشم اما شرایطی که روزنامه اطلاعات دارد باعث میشود که من با نام مستعار کار کنم به نظرت چاره چیست و او گفت: مهم نیست که تو کجا کار میکنی مهم این است که تو حرفت را تا چه حد درست میتوانی بیان کنی و تا زمانی که در جایی میتوانی حرفت را به درستی بزنی مانعی ندارد که در آنجا کار کنی. به نظرم این حرف آل احمد از نوعی روشنفکری نشات گرفته بود و بر این باور بود که نویسندگان به جای سکوت باید حرف بزنند. خانهای که پناهگاه امنی بود.
خاطرهای که فضا را تغییر داد در ادامه فرخنده حاجیپور نویسنده و شاعر ضمن تبریک روز قلم گفت: امروز برای من قدم به گذاشتن به خانهای که در آن سیمین نبود واقعا دشوار بود چرا که این خانه با حضور او برای من معنا پیدا میکند من خاطرات زیادی از این مکان دارم و در روزهای سخت و دشوار به این خانه و خانم دانشور پناه آوردم.
وی ادامه داد:به ذکره خاطرهای شیرین از مرحوم دانشور اکتفا میکنم چند سال قبل بعد از بیماری سختی که پشت سر گذاشتم و مجبور به شیمی درمانی شدم به منزل ایشان رفتم و چون کفشم گلی بود آن را در آوردم تا خانهشان گلی نشود و سیمین مثل یک مادر من را در آغوش کشید و با لهجه قشنگ شیرازی گفت: «خدا مرگم بدهد شیمی درمانی قدت رو هم کوتاه کرده» من در پاسخ گفتم: خانم من همیشه قد کوتاه بودم و او با لخند پاسخ داد: یعنی میخواهی بگویی من پیر شدم. من هم دیدم اگر بخواهم به او جوابی دیگر بدهم ممکن است خدای ناکرده بی احترامی تلقی شود گفتم: من همیشه آرزو داشتم بلند بالا باشم و خوشحالم که شما من را اینچنین میبینید. سیمین زنی خاکی و صمیمی بود نقل این خاطره باعث خنده حضار شد و فضای جلسه را تا حدی تغییر داد.
سیمین زنی خاکی بود در ادامه نوبت به سخنرانی دکتر بقایی « ماکان » شد و ایشان با بیان اینکه خوشحالم به این بهانه اهالی فرهنگ و هنر دور هم جمع شدهاند گفت: سیمین زن خاکی بود و با همه ارتباط صمیمانهای داشت هیچ وقت یادم نمیرود وقتی برای اولینبار ایشان را در دانشگاه در حال صحبت با دانشجویان دیدم به دلیل رفتار صمیمانهای که با آنها داشت فکر کردم او یکی از دانشجویان است و هرگز متوجه نشدم او سیمین دانشور و استاد این دانشجویان است. سالهابعد هم که شناختی حاصل شد ایشان را در رادیو در حالی که روی زمین نشته بودند و مطالعه میکردند، دیدم و قتی از ایشان خواستم تا برایشان صندلی بیاورم گفت: خیلی راحتم همه ما انسان هستیم و از خاک آمدیم و به خاک بر خواهیم گشت.
وی اضافه کرد: این روحیه و منش سیمین او را در میان مردم جاودانه کرد برای اینکه هیچگاه خودش را از آنها جدا نمیدید و مانند آنهازندگی میکرد و خیلی وقتها سوار اتوبوس میشد. شاید همین نزدیکی زندگی او با مردم باعث شده تا او رمانهای زیبا و جاودانهای نظیر سووشون را به رشته تحریر در آورد این کتاب به تنهایی از ایشان میتوانست یک چهره جاودانه بسازد. همچنان که 72 رباعی خیام از او یک چهره جهانی ساخت در پیان این جلسه احمدرضا احمدی شاعر که به دلیل کسالت نتوانست در این مراسم حضور داشته باشد از طریق تلفن به حضار خوش آمد و گفت: سیمن زنی شجاع و با سخاوت بود و برای کاری که انجام میداد ارزش ویژهای قائل بود و امیدوارم که روح سیمین و جلال همواره در آرامش باشد.