بايد سابقه آقازاده هاي سياسي و زيان هاي جبران ناپذير آن ها براي کشور،عبرتي شود تا بتوان از رشد اين پديده در اين حوزه مظلوم جلوگيري کرد
تاريخ انتشار: دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۳:۴۱
هر روزه تعابير و اصطلاحات جديدي به متن گفته ها و نوشته هاي ما اضافه ميشود. اصطلاحاتي که بيش از آن که نشان دهنده غناي فرهنگي ما باشد خبر از اتفاقي نامناسب ميدهد. «آقازاده» از آن دست تعابيري بوده است که سال ها پيشتر به هنگام اشاره به فرزندان بزرگان مورد احترام مردم به کار ميرفت. امروزه اما به اتهامي بزرگ ميماند.
آقازادگي امروزه بيش از آن که نشان بزرگي ودانش باشد، نمادي از رانت خواري و سوء استفاده فرزنداني است که از موقعيت پدر در مناصب سياسي وجايگاه احترام مردمي، سود خود برده اند و زحمت مردمان داده اند.
همين موضوع سبب شد که آقازادگي به پديده اي مشهور در مناسبات اقتصادي تبديل شود و البته شاخصي براي پيشرفت ناگهاني و ثروت اندوزي يک شبه. پس بي خود نبود که بسياري از شيادان و تبهکاران عرصه اقتصاد نزديکي به فرزندان مسئولان را نيز در کنار زيرکي، موقعيت شناسي و رصد کردن تحولات بازار تجارت،در دستور کار خود قرار دادند و البته خيلي زود دريافتند که تجربه و دانش اقتصادي در برابر نزديکي به اين آقازاده ها، چيزي جز تلف کردن وقت و انرژي نيست. موضوعي که بايدعلماي اقتصاد بومي در بازنگري نظريات خود مد نظر داشته باشند.
انبوه خبرهاي درگوشي و شايعات منتشر شده در سطح گسترده پيرامون فرزندان برخي از بزرگان خود نشان دهنده گسترش اين پديده در ميان مردمي است که از تجارت و تحولات بازار سر رشته اي ندارند. موضوعي که البته پنهان کاري برخي از مسئولان متولي اين موضوع و ملاحظه کاري درباره بزرگان و فرزندان شان سبب گسترش بي اعتمادي مردم به نهادهاي قانوني کشور نيز شده است. در اين ميان علاوه بر منابع مادي و سرمايه ديگري نيز به تاراج رفته است:«اعتماد عمومي».همان که براي ادامه کار اين نهادها و البته حفظ هر نظامي لازم به نظر ميرسد.
شايع است که چندسال پيش از فرزند يکي از بزرگان در اين باره سئوالي شد که پاسخ وي عمق فاجعه را نشان ميدهد. او گفته بود: «مگر من ميتوانم مثل معلمان زندگي کنم؟»و همين پاسخ خود را آن قدر کافي و وافي ميدانست که انگيزه اي براي دست درازي به اموال مردمان باشد.
اينک اما تعبير جديد در رسانه ها مطرح ميشود وعليرغم اينکه از دو واژه مثبت تشکيل شده اما خبر از اتفاقي نامناسب ميدهد: «آقا زاده هاي فرهنگي ». نيمه دوم اين اصطلاح (فرهنگي) هم چندان کمکي به تطهير آن نميکند چرا نيمه اول آن (آقازاده) اثر منفي خود را گذاشته است.
آقازاده هاي فرهنگي، گوشه اي ديگر از سوء استفاده هاي فرزندان برخي از مسئولان است که اين بار عرصه فرهنگ را نشانه رفته اند و به کمک رانت هايي که حاصل ارتباطات خاص است،هم در سازمانها و نهادهاي متولي فرهنگ جا خوش کرده اند و هم نيم نگاهي به توليد محصولات فرهنگي دارند. حوزه اي که بسياري از توليد کنندگان محصولات فرهنگي با مشکلات ريز و درشت دست و پنجه نرم ميکنند و گاه نيز مغلوب مشکلاتي ميشوند که حاصل ضوابط دشوار و طاقت فرساست. اين درحالي است که اين آقازاده ها به راحتي پريدن از يک جوي کوچک، از اين موانع عبور ميکنند.
حضور فرزندان برخي از مسئولان فرهنگي در جايگاه هايي از اين حوزه تنها يک علت دارد و آن حضور پدران است. چرا که اگر مثلاً پدر در بخش کشاورزي مشغول به کار بود، فرزندان کاري به حوزه فرهنگ نداشتند و آينده خود را در همان بخش کشاورزي جستجو ميکردند و احتمالاً کشاورزان و متخصصان اين حوزه را زحمت ميدادند. هم اکنون برخي از شوراها و مناصب فرهنگي در اختيار کساني است که پله هاي اول ترقي را طي نکرده اند. حضور وابستگان برخي از اين مسئولين در عرصه توليدات فرهنگي نيز از موارد ديگري است که البته نتيجه اي جزء هدر دادن منابع مالي بيت المال ندارد و اين درحالي اتفاق ميافتد که بسياري از استعدادهاي درخشان پشت ديوار توجه همين مسئولين، توقف کرده اند.
آقا زادگي در اين حوزه را البته ميتوان بطور گسترده تري هم معني کرد يعني نياز نيست که حتما کسي پدرش مسئوليتي داشته باشد بلکه هستند افرادي که به دلايل غير فرهنگي به نورچشمي هاي مسئولان تبديل شده و هم در زمان پيش از توليد، هم در هنگام توليد و هم پس از توليد از پشتيباني آنان برخوردار ميشوند و از هيچ تلاشي براي موفقيت آنان فروگذار نميشود.
مي توان براي اين پديده جديد «آقازادگي فرهنگي» مصداق هاي زيادي ارائه داد که هيچ دردي از انبوه دردهاي فرهنگي اين مملکت را التيام نخواهند داد اما يک نکته ميتوان مورد توجه مسئولين کشور قرار گيرد و آن اين است که سابقه آقازاده هاي سياسي و زيان هاي جبران ناپذير آن ها براي کشور،عبرتي شود تا بتوان از رشد اين پديده در اين حوزه مظلوم جلوگيري کرد.