چند وقتی است بحثهایی در این زمینه درگرفته است. چگونه میتوانیم تبیین کنیم «سرقت ادبی» چیست و در چه شرایطی گفته میشود سرقت ادبی اتفاق افتاده است سارق و مسروق کیست؟ در جامعهی ما اتصال به کنوانسیون کپیرایت وجود ندارد. حقوق مؤلفین و مصنفین هم قانون مرجعی ندارد که با اتکا به آن، از حقوقتان دفاع کنید.
در جامعههای غیر از ایران، سرقت ادبی چقدر موضوعیت دارد و چه تفاوتهای احتمالی میان آنچه ما به عنوان سرقت ادبی میشناسیم و آنها با آن مواجهاند، وجود دارد. سخنان علی عبداللهی را در این زمینه می آوریم:
من نگاهی تاریخی به این مسأله داشتهام و نسبت به این مسأله سختگیرم و به نظرم، هر پاراگرافی، هر جملهای که آدم از کسی میگیرد، باید بگوید مطلبش را از کجا گرفته، نقل قول کند و گیومه بگذارد. عکس کسی توی روزنامه میآید یا شعری نقل میشود، بدون اجازه گرفتن. اینها به مسائل تربیتی ما برمیگردد. باید در مدرسه یاد بدهند که نقل قول بدهیم و منبع بیاوریم. در تلویزیون هم هست، تصویر کسی بدون اجازه میآید.
اولین کسی که دربارهی این موضوع در ایران کار کرده، در کتاب «ترجمان البلاغه» بوده است. بعد قاضی جرجانی و عبدالقادر جرجانی در این زمینه کار کردهاند. در نقد ادبی ما روی این موضوع با ریزهکاری کار شده است. اینکه شما مطلب را مستقیم برداری، بخشی را برداری و یا تصویری از آن را برداری، تقسیمبندی شده و مخالفانی هم داشته است.
سرقتهای ادبی که تا کنون بحث شده، دربارهی تکبیت بوده است و دربارهی لغت و تصویر نبوده است. البته روح زمانه و شعر از برکردن هم مهم است. شاید شاعری که بیش از 60هزار بیت در ذهن دارد، شعری بگوید که فکر کند مال خودش است؛ در حالیکه اینطور نیست.
در موضوع سرقت ادبی، یک کلمه، پارگراف، صفحه و الهام را شامل سرقت ادبی میدانند. اگر شما در شعرتان بیتی از گوته را بیاورید و نگویید، سرقت ادبی است، حتی اگر همه بدانند این بیت از گوته است.
سرقت ادبی با نقل قول فرق دارد. وقتی نقل قول بیاوریم، دیگر سرقت نیست. اما این نقل قول نباید خیلی طولانی باشد، اگر خیلی طولانی شود، حقوقی را متوجه مؤلف قبلی میکند.
این موضوع در علوم بسیار دقیقتر است. کشفیات علمی و غیره را اگر کسی بردارد، حکمهای زیادی دارد. در آلمان این موضوع خیلی دقیق بیان شده و عبارات متعددی برای آن دارند؛ تمامدزد، بخشدزد، ایدهدزد، دزدی از خود هم هست؛ اینکه کسی از خودش بدزد. دزدی با تقلب هم فرق دارد و قانون دیگری دارد. دزدی با جعل هم فرق میکند. برخی هم معتقدند برای پیشرفت علم ما نیاز داریم دزدی کنیم؛ چون همیشه نمیشود اینقدر دقیق بود.
در سال 2006 یک تحقیق دانشگاهی بر روی 226 پایاننامهی رشتهی جامعهشناسی انجام شده و مشخص شده که 5/19 درصد کارهای دانشگاهی دزدی هستند. در مدرسهها یکپنجم افراد اعتراف کردهاند که ما مطلبی را جایی بدون منبع و به نقل از خودمان آوردهایم.
به دلیل امکان کپی پیست کردن، سرقت ادبی بیشتر شده است؛ زیرا به سادگی میشود متنی را کپی و ایمیل کرد که دست افراد زیادی بچرد و منبع اصلی گم شود.
در آلمان، آنها برای ترجمهها هم دقتهایی دارند که اگر در ترجمه هم سرقتی انجام شود، پیگیری میشود. همچنین نه تنها دانشجویان سرقت میکنند؛ بلکه استادان هم ماهرانه این کار را انجام میدهند و از کار دانشجویان خود میدزدند. در اینترنت، نرمافزارهایی هست که این سرقتها را میتواند بیابد؛ اما این نرمافزارها اشکالی دارند که میان سطرها را نمیتوانند ببینند و اگر کسی مطلب را به هم ریخته و استفاده کرده باشد، متوجه نمیشوند.
گوته را به سرقت متهم میکنند. شکسپیر هم مطرح شده است، برشت هم شعری از فرانسوا ویون را به عنوان شعر خودش آورده و آن را بازسرایی کرده است. در مورد موسیقی پاپ هم این سرقتها بسیار زیاد است. این موضوع در سیاست هم اتفاق افتاده است. ولادیمیر پوتین پایاننامهاش را در سال 1987 از یک کتاب برداشته و بخش اعظم کارش را از روی آن نوشته است.